۳-۴-۵-۲- انذار و تهدید
یکی دیگر از مهم ترین اصول و الگوهای رفتاری پیامبر اکرم (ص) در رویارویی با پدیده نفاق انذار و تهدید است.
« بَشِّرِ الْمُنَافِقِینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا »[۲۱۶]
ترجمه: به منافقان خبرده که عذابی دردناک در پیش خواهند داشت.
منظور از هشدار آن جهانی پیامبر (ص) به منافقان این است که او به بازتاب رفتار منافقانه منافقان در زندگی پس از مرگ آنها اشاره می کند و به آنها هشدار می دهد که عذابی دردناک در انتظار آنهاست؛ اگر بر کفر و نفاق خود بمیرند.[۲۱۷]
این سه اقدام رسول خدا (ص) در مقابل پدیده نفاق، اقدامی در قالب موعظه و هدایت بود. اما رسول خدا (ص) در مقام بازدارندگی از پدیده نفاق و عمل منافقان چه اقداماتی داشت؟ باز به سراغ آیات قرآن می رویم.
۴-۴-۵-۲- مدارا
در آیه ۴۸ سوره احزاب، خداوند کریم، به پیامبر (ص) دستور به مدارا کردن با منافقان را میدهد.
«و کافران و منافقان را فرمان مبر، و از آزارشان بگذر و بر خدا اعتماد کن و کار سازی چون خدا کفایت میکند»[۲۱۸]
علامه طباطبایی در همین مورد می نویسد:
«آنچه به تو اذیت و آزار می رسانند رها کردن و نادیده بگیر و به دفع آنها مشغول مباش. به عبارتی در دفع شرّ آنها مستقل مباش، به خدا توکل کن که دفع شر آنها را خواهد کرد.»[۲۱۹]
۵-۴-۵-۲- افشاگری
در قرآن کریم خداوند به منافقان هشدار می دهد، که اگر دست از اعمال نفاق گونه و زشت خود برندارند، آنها را افشا خواهد کرد.
« یَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَهٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِی قُلُوبِهِم قُلِ اسْتَهْزِؤُواْ إِنَّ اللّهَ مُخْرِجٌ مَّا تَحْذَرُونَ »[۲۲۰]
ترجمه: منافقان بیم دارند از اینکه مبادا سوره ای درباره آنها نازل شود که ایشان را از آنچه در دل هایشان هست؛ خبر دهد.
بگو: ریشخند کنید، بی تردید خدا آنچه را که از آن می ترسید برملا خواهد کرد.
۶-۴-۵-۲- حذر (هوشیاری و احتیاط)
قرآن کریم بیش از هر کتاب دیگری بر احتیاط و حذر از منافقان تکیه کرده است.
«…. فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ….»[۲۲۱]
ترجمه: از آنان بپرهیز خدا بکشدشان.
حذر به معنای هوشیاری و آمادگی در برابر خطر احتمالی است، لذا «فاحذرهم» صریحاً پیامبر اکرم (ص) را به هوشیاری نسبت به اعمال و رفتار منافقان امر می کند.[۲۲۲]
۷-۴-۵-۲- اعراض
در آیاتی از قرآن کریم خطاب به رسول خدا (ص) دستور اعراض از منافقان داده شده است.
«اینان همان کسانی اند که خدا می داند چه در دل دارند، پس از آنها روی برتاب ولی پندشان ده، و با آنها سخنی رسا که در دلشان موثر افتد، بگوی.»[۲۲۳]
در آیه ۸۱ سوره نساء نیز خداوند دستور می دهد که پیامبر (ص) از منافقان اعراض کند.
«و می گویند: فرمانبرداریم، ولی چون از نزد تو بیرون می روند، جمعی از آنان شبانه، جز آنچه تو می گویی تدبیر می کنند. و خدا آنچه را که شبانه در سر می پرورند، می نگارد، پس از ایشان روی برتاب و بر خدا توکل کن، و خدا بس کارساز است.»[۲۲۴]
۸-۴-۵-۲- غلظت
خداوند متعال در دو آیه به پیامبر اکرم (ص) دستور داده است تا با منافقان و کافران با غلظت رفتار نماید. «ای پیامبر، با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر…»[۲۲۵]
غلظت در لغت به معنای شدت، قساوت و سخت گیری است.[۲۲۶]
۹-۴-۵-۲- جهاد
در دو آیه نیز خداوند بر پیامبر اکرم (ص) دستور داده که با منافقان جهان کند.
«ای پیامبر با کافران و منافقان جهاد کن…»[۲۲۷]
علامه طباطبایی ذیل آیه ۹ سوره تحریم می نویسد: «منظور از جهاد با کفار و منافقان بذل جهد و به کار بردن همه توان در اصلاح امر این دو طایقه و دفع شر آنهاست. درباره کافران بیان و رساندن حقایق به آنهاست، اگر ایمان آوردند که هیچ وگرنه جنگ؛ ولی درباره منافقان تألیف قلوب آنهاست تا به تدریج دل هایشان به سوی ایمان گرایش یابد.»[۲۲۸]
البته این حکم در مورد منافقان تا زمانی است که آنها دست به اسلحه نبرند و گرنه با آنها هم مثل کفار برخورد می شود.
در اینجا به دو موردی اشاره می کنم که رسول خدا (ص) برخورد شدیدی با منافقان داشت.
اولین آن این است که در آستانه جنگ تبوک، که مسلمانان برای حضور در سپاه اسلام آماده می شدند، به حضرت (ص) خبر رسید که عده ای از منافقین در خانه سویلم یهودی، جمع شده و مسلمانان را از حضور در جنگ باز می دارند. پیامبر اسلام (ص) به طلحه بن عبدالله و برخی دیگر از اصحاب خود دستور دادند تا سراغ آنها رفته، خانه شان را آتش زده و بر سرشان ویران کنند.[۲۲۹]
نمونه دیگر، اقدام رسول خدا (ص) در ویران کردن مسجد ضرار است، مسجدی که منافقین در کنار مسجد قبا بنا نمودند تا بدین وسیله، بین مسلمانان اختلاف افکنده و پایگاهی برای مقابله با اسلام در اختیار داشته باشند. خداوند پیامبر (ص) را از این انگیزه شوم باخبر کرد،[۲۳۰] ایشان در بازگشت از تبوک، به چند نفر از مسلمانان دستور دادند تا آن مسجد را خراب و آتش زده، و آن مکان را محل جمع آوری زباله قرار دهند.[۲۳۱]
جمع بندی فصل دوم
در این فصل به راهبردهای پیامبر اعظم (ص) در تشکیل حکومت اشاره شد و پس از تقسیم حیات سیاسی رسول اکرم (ص) به دو دوره مکه ومدینه، این نتیجه به دست آمد که : دوره مکه دوره انسان سازی و مکتب سازی و دوره مدینه، دوره تشکیل و تثبیت حکومت اسلامی بود.
پیامبر (ص) در این دو دوره دست به اقداماتی زد و با اجرای سیاست گام به گام، زمینه تشکیل حکومت خویش را که بر پایه دستورات خداوند متعال بود، مهیا کرد.
برخی از اقداماتی که ایشان برای این امر مهم انجام دادند عبارتند از:
۱ـ مبارزه با مظاهر شرک و جایگزین کردن اندیشه توحیدی برای مبارزه با طاغوتها.
۲ـ مقابله با سیاستهای خصمانه قریش و پرهیز از ایجاد درگیری فیزیکی در دوره مکه.
۳ـ حفظ مسلمانان، از خطرات قریش مثل دستور به هجرت مسلمانان به حبشه
۴ـ سعی در بر هم زدن اتحاد قریش با هم پیمانانش، که سفر به طائف ، در همین راستا بود.
۵ـ انعقاد پیمانهایی با مردم مدینه در قالب بیعت عقبهی اول و دوم، برای اجرای دستورات اسلام و یاری پیامبر (ص)
۶ـ هجرت به مدینه و تشکیل دولت اسلامی
۷ـ قرار دادن مسجد به عنوان پایگاه حکومت
۸ـ ایجاد نظام برادری
۹ـ تدوین قانون اساسی
۱۰ـ مبارزه با دشمنان و برقراری امنیت
۱۱ـ تشکیل نظام اداری
۱۲ـ برقراری دیپلماسی فعال در قالب دعوت سران کشورهای همسایه به اسلام.
مهمترین راهبرد پیامبر(ص)، تربیت انسان با محوریت توحید بود که جایگزین شرک و بت پرستی و باعث ایجاد همبستگی و اتحاد به جای تفرقه و اختلاف بین امت شد. و با این راهبرد بود که ایشان توانست حکومت مرکزی به جای ریاست قبایل مختلف، تشکیل بدهد. و به اجرای احکام اسلام بپردازدو مردم نیز جانانه از وی و اسلام دفاع کنند.
فصل سوم:
ساختار نظام سیاسی در سیره نبوی(ص)
مقدمه فصل سوم
در این فصل، به ساختار نظام سیاسی در سیره نبوی (ص) میپردازیم. برای شناخت هر دولتی لازم است که از ساختار آن دولت، اطلاع دقیقی داشته باشیم، زیرا شناخت ساختار دولتها ما را با مبانی فکری و نهادهای آن دولت آشنا میسازد. منشاء مشروعیت آن دولت را بیان کرده و به نقش مردم در آن دولت میپردازد و در واقع به مکتب فکری و اندیشههای سیاسی که این دولت بر اساس آن شکل گرفته، اشاره میکند.
هدف از این نوشتار به طور کلی، بررسی سیره سیاسی و راهبردهای پیامبر اعظم (ص) در تشکیل حکومت است که موضوع اصلی این پایان نامه میباشد. در این راستا و برای فهم سیره سیاسی نبی مکرم اسلام (ص)، لازم است به بررسی دولت ایشان که پس از هجرت به مدینه النبی به تاسیس آن اقدام کردند، پرداخته شود. اولین اقدام جواب به سوال اصلی این فصل میباشد که نظام سیاسی نبوی (ص) دارای چه ساختاری بوده است؟ و در بررسی ساختاری دولت نبوی (ص)، ابتدا به این سوال میپردازیم که آیا تشکیل حکومت برای پیامبر (ص) ضرورت داشت؟ سپس به سوال دیگری پرداخته میشود که دامنه مرزهای قدرت در سیره سیاسی پیامبر (ص) تا کجا بوده است؟ آیا فقط به منافع ملی دولت خویش توجه داشتند یا به خاطر رسالت جهانی که داشتند در فکر گسترش قدرت سیاسی خود به سایر مناطق و دولت ها بودند؟
پس از آن به نوع نهادها و سازمانهایی که توسط پیامبر (ص) تاسیس شدند، اشاره و در پایان نیز به قدرت در دولت نبوی (ص) پرداخته می شود که در این بخش ، وضعیت رفتاری سه گروه، فعالان سیاسی، حامیان منفعل و بی طرفها، بررسی میشود.
۱-۳- ضرورت تأسیس دولت اسلامی در سیره نبوی(ص)
۱-۱-۳- تعریف دولت و حکومت
قبل از اینکه به دلایل ضرورت تأسیس دولت اسلامی در سیره نبوی(ص) بپردازیم، لازم است از باب مقدمه بحث به تعریف حکومت و دولت اشارهای داشته باشیم.
در علم سیاست، دولت و حکومت دارای معنی و تعریف خاصی است که در کتب علم سیاست به آن تعاریف اشاره شده است.
«واژه دولت در دائره المعارف بینالمللی و نیز دائره المعارف آمریکانا اینگونه تعریف شده است:
دولت عبارت است از گروهی از مردم که در سرزمینی معین و تحت قیمومیت یک حکومت که بر ابعاد داخلی و خارجی حاکمیت دارد زندگی میکنند. [۲۳۲]
فرهنگ اصطلاحات علمی – اجتماعی دولت را با دیدی وسیعتر مینگرد:
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
دولت مجموعه هستی مردم است در سرزمین مشخص و تحت اداره حکومت سیاسی معین.[۲۳۳]
برای