. صدرالمتألهین، الاسفارالاربعه، پیشین، ج 2، ص 300. ↑
– ر.ک به: عبدالله جوادی آملی، پیشین، ج7، ص 319. ↑
– المعجم الفلسفی، قاهره، دار قباء للطباعة والنشر والتوضیع، 1998، به نقل از کشاف تهاونی، ص 95. ↑
– ابن سینا، النجاۀ، با ویرایش و دیباچه محمدتقی دانش پژوه، چاپ دوم، انتشارات دانشگاه تهران، 1379، ص 518. ↑
– صدرالمتألهین، الاسفارالاربعه، پیشین، ج2، ص 131؛ و نیز الشواهد الربوبیۀ، پیشین، ص 68. ↑
– صدرالمتألهین، الاسفارالاربعه، پیشین، ص 131. ↑
– صدرالمتألهین، شواهد الربوبیّه، پیشین، ص 68. ↑
– ملاهادی سبزواری، پیشین، ص 117. ↑
– صدرالمتألهین، الاسفار، پیشین، ج2، ص 131. ↑
– فخر رازی در شرح خود بر اشارات، ابتدا علت را به دو قسم علت تامه و علت ناقصه تقسیم کرده و سپس اقسام چهارگانۀ علل را در تقسیم علت ناقصه ذکر میکند. رک به: ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، پیشین، ج3، ص 19، ونیز صدرالمتألهین، الشواهد الربوبیّه، پیشین، ص 68؛ و الاسفارالاربعه، پیشین، ج2، ص 131. ↑
– تقسیم علل بر اساس نیاز ماهوی یا وجودی معلول، بر اساس اصالت وجود صدرایی و این که ماهیت را حدّ الوجود میدانند، میباشد؛ چرا که طبق این مبنا بجز ذات باری که غنی محض است، بقیۀ موجودات نیاز و افتقارشان به علت العلل ثابت بوده و دائمی است و این نیاز در سلسله مراتب جسمانی، که در درجۀ پایینتری نسبت به عقول و مثل قرار دارند، بیشتر است، لذا هم در جهت وجودی به علّت هستیبخش نیاز دارند و هم د جهت حدّ و تعیّن وجودیشان؛ از این جهت علل ناقصه به اقسام اربعۀ مادی و صوری، غایی و فاعلی تقسیم شده است. ↑
– عبدالله جوادی آملی، پیشین، ج8، ص 323. ↑
– صدرالمتألهین، شرح هدایۀ الاثیریة، پیشین، ص 282. ↑
– ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، پیشین، صص 26-27. ↑
– محمدحسین طباطبایی، نهایۀ الحکمۀ، پیشین، صص 55-58؛ علامه در تفسیم وجود به واجب و ممکن و ممتنع از طریق تحلیل مفاهیم ذهنی وارد شده و سپس ذیل متفرعات بحث به واقعیت عینی وجود به واجب و ممکن می پردازد. ↑
-محمد شهرزوری، شرح حکمۀ الاشراق، تصحیح وتحقیق ومقدمه :حسین ضیایی تربتی، چاپ دوم، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی، 1380، ص446. ↑
– عبدالله جوادی آملی، پیشین، ج5، ص 304. ↑
– رک به: عبدالرسول عبودیت، درآمدی به نظام حکمت صدرایی، ص 104؛ و نیز، صدرالمتألهین رسالۀ اصالت جعل وجود مندرج درمجموعه رسائل فلسفی، تحقیق وتصحیح:حامد ناجی اصفهانی، انتشارات حكمت، 1375، ص 182-191. ↑
– صدرالمتألهین، رسالۀ شواهد الربوبیّه، مندرج در مجموعه رسائل فلسفی، پیشین، ص 286؛ و نیز الاسفارالاربعه، پیشین، ج1، ص 246. ↑
– عبدالله جوادی آملی، رحیق مختوم، بخش اول از جلد ششم، ص 287. ↑
– همان، ص 152. ↑
– ر.ك به: سعید رحیمیان، فیض و فاعلیت وجودی از فلوطین تا صدرالمتألهین، پیشین، صص 148- 151. ↑
– عبدالله جوادی آملی، پیشین، ج8، ص 375. ↑
– صدرالمتألهین، الاسفارالاربعه، پیشین، ج1، صص 240- 241. ↑
– صدرالمتألهین، الشواهد الربوبیّه، پیشین، صص 71- 74 . ↑
– عبدالله جوادی آملی، پیشین، ج8، صص 378- 379. ↑
– ر.ك به: مرتضی مطهری، مقالات فلسفی، چاپ سوم، انتشارات صدرا، 1375، صص 243-244؛ و نیز، صدرالمتألهین، اسفار، پیشین، ج1، ص 86. ↑
– صدرالمتألهین، تعلیقات برالهیات شفاء، تصحیح وتحقیق ومقدمه:نجفقلی حبیبی، به اشراف محمد خامنه ای، جاپ اول، تهران، بنیاد حكمت اسلامی صدرا، 1382، ص 100. ↑
– رک به: سعید رحیمیان، پیشین، ص 161. ↑
– صدرالمتألهین، الاسفارالاربعه، پیشین، ج2، ص 321. ↑
– عبدالله جوادی آملی، پیشین، ج 8، ص 304. ↑
– فارابی، رسالۀ فی مسائل متفرقه، مندرج در رسائل فارابی، هند، چاپ حیدر آباد دکن، 1344ق، ص 9. ↑
– رک به: غلامحسین ابراهیمی دینانی، وجود رابط و مستقل در فلسفۀ اسلامی، چاپ اول، تهران، نشر علمی فرهنگی کتیبه، 1383، ص 185. ↑
– محسن غزویان، مجموعه مقالات فلسفی، چاپ اول، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1374، ص18. ↑
– صدرالمتألهین، الاسفارالاربعه، پیشین، ج1، ص 75. ↑
– ر.ك به: محسن غرویان، پیشین، ص 18. ↑
– صدرالمتألهین، الاسفارالاربعه، پیشین، ج1، صص 141- 149 و 384. ↑
– رک به: عبدالرسول، عبودیت، پیشین، ص 201. ↑
– صدرالمتألهین، الاسفارالاریعه، پیشین، ج1، ص 384. ↑
– شاید تعبیر صدرا از (فی نفسه بودن) وجود رابط، دال بر این معنا باشد که هویّت وجود رابط تماماً وابسته به غیر است، نه اینکه واجد جنبۀ (فی نفسه) است. ↑
– تعبیر صدرا در اسفار چنین است: «انّ وجود المعلول فی نفسه هو وجوده لموجده» الاسفارالاربعه، پیشینن، ج4، ص 405. ↑
– صدرالمتألهین، الاسفارالاربعه، پیشین، ج1، ص 384. ↑
– محمدحسین طباطبایی، پیشین، ص 41. ↑
– عبارت صدرا چنین است: «علی أنّ الحق أنّ الاتفاق بینهما فی مجّرد اللفظ»، الاسفارالاربعه، پیشین، ج1، ص 92. ↑
– تفصیل مسأله در فصل 3 خواهد آمد. ↑
– صدرالمتألهین، الاسفارالاربعه، پیشین، ج2، ص 321، و نیز همان، ج1، ص 55. ↑
– ——-، المشاعر، پیشین، ص 55. ↑
– ——-، الاسفارالاربعه، پیشین، ج1، ص 87. ↑
– سورۀ مبارکۀ فاطر، آیۀ شریفۀ 15. ↑
– مهدی حائری یزدی، هرم هستی، چاپ دوم، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1361، ص 14. ↑
– مرتضی مطهری، پیشین، ص 246. ↑
– صدرالمتألهین، الاسفارالاربعه، پیشین، ج2، ص 321. ↑
– مَقسم قرار دادن علل فاعلی که از اقسام علل ناقصه است، برای اقسام هشتگانه فاعل و بحث در مورد فاعلّیت حق تعالی ذیل اقسام علّت فاعلی، طبق مبانی مشاء و نظر متوسط صدرا که قائل به تشکیک خاصی است، صحیح میباشد با این بیان که جناب صدرا با قائل شدن به وحدت سعی و سریان وحدت در کثرت و اندماج کثرت در وحدت و با توجه به معیت علت با معلول در هر مرتبه از مراتب وجود و اینکه برای تأثیرگذاری و فاعلیت تامّه، نیاز به وسائط فیض و فاعلیت دارد، فاعلیت حق تعالی را جزء اقسام علل ناقصه قرار داده اند. امّا مطابق نظر نهایی جناب صدرا که قائل به وحدت شخصی است، فاعلیت حقیقی، منحصر به واجب تعالی است و اگر تأثیر و فاعلیت را به بقیۀ موجودات – شئونات – ن
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
سبت می دهیم، از باب نسبت مجازی است نه حقیقی؛ چرا که غیر حق موجودی نیست که بخواهد خاصیت تأثیرگذاری داشته باشد. و شاید این احتمال صحیح باشد که اقسام هشتگانۀ علل فاعلی، جدای از اقسام علل ناقصه و به صورت مطلق از اقسام علت فاعلی بحث شده . ↑
–خواجه نصیر الدین طوسی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، قم، انتشارات شكوری، 1367، ص331. ↑
– ملاهادی سبزواری، شرح منظومه، پیشین، ص 121. ↑
– رک به: ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، پیشین، ج3، ص 151؛ و نیز، صدرالمتألّهین، الاسفارالاربعه، پیشین، ج2، صص 225-227. ↑
– رک به: محمدحسین طباطبایی، پیشین، صص 189-190؛ و نیز،، صدرالمتألّهین، الاسفارالاربعه، پیشین، ج6، ص 279. ↑
– ابن سینا، التعلیقات، تصحیح عبدالرحمن بدوی، کویت، 1978م، ص 48. ↑
– صدرالمتألهین، الاسفارالاربعه،، پیشین، ج6ص 279. ↑
– همان، ج2، ص 273. ↑
– همان، ج6، ص 280. ↑
– همان، ج7، ص 82-83. ↑
– همان، ج6، ص 371. ↑
رك به:عبدالله جوادی آملی، رحیق مختوم، پیشین، ج6، صص 282و278-279. ↑
– سنخیّت بین علت و معلول به 2 نحو تصور میشود: 1- سنخیت تولیدی، مثل سنخیت بین آب قلیل و کثیر که انضمام معلول به علت موجب زیادتی علت و انفصال آن سبب نقصان و کمی میشود. این نحو از سنخیّت از حق تعالی و اشیاء نفی شده و بیشتر کسانی هم که اصل سنخیّت بین علت و معلول را نفی کردهاند، از سنخیّت همین معنا را فهمیدهاند. 2- سنخیّت بین عکس و عاکس و فرع و اصل و حقیقه و رقیقه، در این قسم از سنخیّت، انضمام و عدم انضمام معلول به علت موجب زیادتی و کمی نمیشود بلکه انضمام بالذات محال است. مقصود از سنخیت بین علت و معلول همین نوع سخنیت است که بنابر تشکیک وجود، مبدأ وجود از فرط تحصّل محیط بر همۀ نشآت و درجات میباشد و هر درجه از وجود که به حق تعالی نزدیکتر است، تمام ترو هر چه دورتر باشد، امتزاج و خلط آن با اعرام بیتشر و ضعف وجودیش افزون خواهد بود. ( رک به : جلال الدین آشتیانی، شرح حال و آرای فلسفی ملاصدرا، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1380، ص 44. ↑
– صدرالمتألّهین، الاسفارالاربعه، پیشین، ج7، ص 236. ↑