«haqqôsēm، הַקֹּוסֵ מ »: برای یک بار نیز در کتاب یوشع از واژه غیب گو و جادوگر، برای نامیدن بلعام استفاده شده است و در ترجمه فارسی به فالگیر و به عربی العرّاف ترجمه شده است «یوشع ۱۳: ۲۲»:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.
וְאֶת־בִּלְעָ֥ם בֶּן־בְּעֹ֖ור הַקֹּוסֵ֑ם הָרְג֧וּ בְנֵֽי־יִשְׂרָאֵ֛ל בַּחֶ֖רֶב אֶל־חַלְלֵיהֶֽם
ترجمه انگلیسی:
Balaam also the son of Beor, the soothsayer, did the children of Israel slay with the sword among them that were slain by them.
ترجمه عربی:
وَبَلْعَامُ بْنُ بَعُورَ الْعَرَّافُ قَتَلَهُ بَنُو إِسْرَائِیلَ بِالسَّیْفِ مَعَ قَتْلاَهُمْ.
ترجمه فارسی:
و بلعام بنبعور فالگیر را بنیاسرائیل در میان کشتگان به شمشیر کشتند.
در لسان العرب در ذیل واژه عرّاف چنین آمده است:
عراف یعنی کاهن. به معنی منجم و غیبگو نیز آمده است.
ترجمه: عراف: کاهن و در حدیث پیامبر آمده هر کس پیش غیبگو رفته و درباره چیزی از او سوال کند نمازش به مدت چهل روز از او قبول نمیشود. عراف به معنی طبیب نیز آمده است.
در مجمع البحرین نیز آمده:
ترجمه: عراف خبر از گذشته میدهد و کاهن خبر از گذشته و آینده میدهد.
القاموس المحیط آورده است که:
الکاهِنُ، والطَّبیبُ
به هر ترتیب یکی از معانی عراف کاهن است که با معنی نبی که خبر از امورات غیبی میدهد میتواند معنای مترادفی داشته باشد.
رسول : در عهد عتیق واژه رسول در این آیات آمده است:
«زیرا که لبهای کاهن میباید معرفت را حفظ نماید تا شریعت را از دهانش بطلبند چونکه او رسول یَهُوَه صبایوت میباشد».[۸۸]
«اینک من رسول خود را خواهم فرستاد و او طریق را پیش روی من مهیا خواهد ساخت و یَهُوَهی که شما طالب او میباشید ناگهان به هیکل خود خواهد آمد یعنی آن رسول عهدی که شما از او مسرور میباشید. هان او میآید! قول یَهُوَه صبایوت این است».[۸۹]
در متن عبری این واژه «malə’āḵ מַלְאָךְ» آمده است که در انگلیسی به «messenger» ترجمه شده است و در فارسی و عربی به رسول ترجمه شده است مفسرین عهد جدید مثل آلبرت بارنس و یعقوب تادرس معتقدند این رسول همان یحیای معمدان میباشد که بشارت به آمدن مسیح میداده است.[۹۰]
معنای رسول در عهد جدید:
لغت فوق به معنای فرستاده و پیام آور میباشد. این واژه کاربردهای مختلفی در عهد جدید دارد که یکی از کاربردهایش به معنی شاگرد و حواری حضرت عیسی علیه السلام و مبلغ انجیل است که معادل واژه یونانی «apostolos» است و در انگلیسی Apostle میباشد. برای معنی فرستادگی نیز از لفظ «messenger» در زبان انگلیسی استفاده میشود که به معنی پیامبر است. دایره المعارف بریتانیکا Apostle را شخص فرستاده شده معنی میکند و ادامه میدهد:
هریک از دوازده حواری که توسط عیسی مسیح علیه السلام انتخاب شدهاند. این اصطلاح گاهی هم برای دیگران استعمال میشود مخصوصا پولس که چند سال پس از مرگ عیسی علیه السلام به مسیحیت درآمد.[۹۱]
در کتاب تفسیر کاربردی عهد جدید به معنای پیامبر بودن رسول نیز توجه کرده و درباره رسول چنین آورده است:
برای درک مفهوم و معنی رسول در دوران عهد جدید، ضروری است که به ادبیات باستان و یهود، بطور همزمان نگاه کنیم. در یونان باستان، یک تفاوت اساسی بین پیامبر و رسول وجود داشته است. یک رسول نه تنها پیامبر بوده بلکه نماینده و نشان دهنده شخصی بوده که او را فرستاده است. در دوران اولیه یهودیت، رسول به شخصی گفته میشد که از طرف پدر، سالار قوم یا پادشاه برای جمع آوری موقوفات و نذریات، برای یهودیان آواره و نیازمند، فرستاده میشده است.برای درک مفهوم کلمه رسول در عهد جدید، احتیاج نیست که بصورتی عمیق، عهد جدید را مورد بررسی قرار دهیم. برای کشف منشاء اینکه چرا مسیحیان از این لغت استفاده میکردهاند، میتوانیم بدون درنگ به مفهوم طبیعی آن مراجعه کنیم. رسول اصطلاحی بود که توسط مسیح استفاده میشد، باید به یاد داشته باشیم که آن لغتی آرامی بوده که معادل معنی اصلی کلمه یونانی بوده است.
در موسوعه الکتاب المقدس بخش قاموس کتاب مقدس در ذیل واژه رسول چنین آورده است:
رسول یعنی مبعوث و در دو مورد به کار میرود:
هر شخصی که درباره کار مهمی فرستاده میشود.
۲- و اسمی است که به خاطر صفت خاصی که در شاگردان عیسی مسیح علیه السلام است به آنها اطلاق میشود. آنها دوازده نفر هستند و انتخاب شدهاند تا حوادث دوران حیات زمینی عیسی علیه السلام را مشاهده کنند و آن حوادث را بعد از قیام عیسی علیه السلام به دیگران روایت کنند و بر عیسی علیه السلام در برابر عالم زمانیکه روح القدس بر آنها حلول کند شهادت دهند.
این منبع مسیحی بعد از اینکه کاربرد رسول را بیان میکند به بحث مصداقی برای این کلمه میپردازد و در نهایت علاوه بر اینکه بر شاگردان و مبلغان حضرت عیسی علیه السلام رسول اطلاق کرده چنین آورده است:
ترجمه: پنجم: عیسی علیه السلام نیز رسول نامیده میشود زیرا او از طرف پدر برای نجات بشر فرستاده شده است و در چهل و دو موضع از انجیل یوحنا مسیح از خودش اینطور خبر میدهد که از طرف پدر فرستاده شده است.[۹۲] در متون عربی «ارسلنی به معنی فرستاده است مرا» آمده که همان معنی رسول از فعل عربی آن قابل استفاده است.
با این توصیفی که از الفاظ پنج گانه نبی، رائی، حوزه، غیبگو و رسول شد و کاربرد آنها در عهدین مطرح شد بدون شک عیسی علیه السلام از نگاه عهد جدید به عنوان اینکه مامور خدا است، رسول است و با توجه به چهار لفظ اول به عنوان کسی که از امورات غیبی خبر میدهد و کلام خدا را دریافت میکند یک نبی است و مصداق کامل برای الفاظ پنج گانه میباشد.
مصادیقی از شأن نبوتی و رسالتی حضرت عیسی علیه السلام
مقصود ما از شأن نبوتی و رسالتی تمام کارهای آن حضرت است که مربوط به پیامبری ایشان است و آن کارها لازمه پیامبری هستند. نظیر اخبار غیبی و پیشگویانه، ارائه دین درست و راه درست به مردم و معجزه و هر جنبه که در این راستا بگنجد. در همین راستا نمونههایی از آن افعال و گفتار را میآوریم.
شفاها و معجزات
یکی از شئون پیامبران جاری شدن معجزه بدست آنهاست معجزه یا برای نمایاندن قدرت خدا برای قانع کردن خصم است و یا برای اثبات حقانیت پیام خود و یا برای مشکل گشائی از بندگان، که مورد اول و دوم را میتوان به معجزه اژدهای حضرت موسی اشاره کرد و برای مورد سوم، شکافته شدن دریا برای نجات بنی اسرائیل از چنگال فرعون. حضرت عیسی علیه السلام نیز به عنوان یک پیامبر دارای معجزات زیادی است که مواردی از آنها در عهد جدید و مواردی نیز در قرآن بیان شده است هر چند درباره اصل معجزات حضرت عیسی علیه السلام بین قرآن و عهد جدید اختلافی نیست اما مصادیق معجزات در مواردی متفاوتند معجزات آن حضرت در قرآن در فصل بعد تحت شأن نبوتی و رسالتی خواهد آمد و در اینجا فقط به معجزات آن حضرت در عهد جدید خواهیم پرداخت.
حضرت از اولین روزهای تبلیغش در کنار مردم دردمند و نیازمند بود و با قدرت الهی به آنها کمک میکرد. ایشان که بیشتر معجزاتشان از طریق شفا دادن به مریضان روحی و جسمی و زنده کردن مردگان بود شفا و زنده کردن را از کسی دریغ نمیکرد.
«و عیسی در تمام جلیل میگشت و در کنایس ایشان تعلیم داده به بشارت ملکوت موعظه همینمود و هر مرض و هر درد قوم را شفا میداد. و اسم او در تمام سوریه شهرت یافت و جمیع مریضانی که به انواع امراض و دردها مبتلا بودند و دیوانگان و مصروعان و مفلوجان را نزد او آوردند و ایشانرا شفا بخشید. و گروهی بسیار از جلیل و دیکاپولِس و اورشلیم و یهودیه و آنطرف اُردُن در عقب او روانه شدند».[۹۳]
اتمام تورات
قوانین و دستورات الهی دو ویژگی مهم دارند یکی تدریجی بودن آن قوانین است که بشر به حسب ظرفیت و استعداد خود در طول تاریخ از قوانین و دستورات الهی برخوردار میشده است این مطلب را میتوان در شریعتی که خداوند به حضرت نوح و ابراهیم و موسی علیهم السلام داده دریافت زیرا احکام و دستورات الهی به تدریج از زمان حضرت نوح و به مرور زمان توسعه یافته تا اینکه در زمان حضرت موسی قوانین و فرامین الهی بسیار پیچیده و متنوع شده بود این ویژگی نشان دهنده نوعی تکامل در قوانین و فرامین الهی به حسب رشد و ظرفیت و استعداد بشر بوده است. ویژگی دوم این است که قوانین و فرامین الهی نبایستی توسط هیچ کسی تغییر یابند مگر از طرف خدا و به واسطه پیامبران. این پیامبران هستند که این وجاهت و حجیت را دارند که بر حسب دستور خدا میتوانند فرامین جدید را به مردم ابلاغ نمایند و به غیر از ایشان هیچ کسی هرچند که از فقها باشند حق ندارند قوانین را تغییر داده و حدود دین را توسعه یا تضییق نمایند. با این توضیح مشخص میشود که پیامبر میتواند با اجازه و دستور خدا دین قبلی را طبق مصلحت الهی اتمام، تکمیل و یا در مواردی که از اصول ثابته نباشد نسخ نماید. حضرت عیسی علیه السلام نیز حائز این حجیت است که بتواند دین و کتاب قبلی را توسعه یا تضییق یا اتمام یا تکمیل نماید و این میتواند از شأن پیامبری حضرت عیسی علیه السلام نشأت بگیرد.
یکی از شئون مهم پیامبری حضرت اتمام تورات و صحف انبیاء است که خود درباره آن چنین میگوید:
«گمان مبرید که آمدهام تا تورات یا صُحف انبیا را باطل سازم. نیامدهام تا باطل نمایم بلکه تا تمام کنم. زیرا هرآینه به شما میگویم تا آسمان و زمین زایل نشود همزه یا نقطهای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود».[۹۴]
معنای اتمام
اتمام در اینجا میتواند معانی متعدد را داشته باشد اما تنها قرائتی که میتواند در نظر مسیحیت درست باشد این است که اتمام در اینجا اتمام معنوی است.
تفسیر کاربردی عهد جدید در ذیل این آیه چنین بیان میکند:
«عیسی نیامد تا تورات و انبیاء، یعنی تعالیم عهد عتیق را بی اعتبار سازد. وی آمد تا آنها را تمام کند یا جامه عمل بپوشاند. وی آمد تا هم تورات و هم نوشتههای انبیاء را متحقق سازد».
در ادامه این سوال را مطرح میکند که عیسی علیه السلام تورات را چگونه تمام کرد؟
جواب میدهد:
«یهودیان عیسی علیه السلام را نپذیرفتند و او را متهم کردند که شریعت موسی را نقض کردهاست. اما اتهام آنها دروغ بود. خود ایشان بودند که شریعت را نقض میکردند. آنان ظاهراٌ از آن پیروی میکردند، نه باطناً. عیسی علیه السلام نشان داد که تورات نه تنها در اعمال ظاهری، بلکه باطنا نیز باید بهجا آورده شود ».
این تفسیر تمام کردن تورات را عمل به باطن شریعت میداند و در ادامه این سوال را مطرح میکند که او چگونه کلمات عهد عتیق را جامهی عمل پوشاند؟
جواب میدهد:
«بدین طریق که تمامی پیشگوییهایی را که در آن در مورد عیسای موعود یعنی نجات دهنده آمده بود، در زندگی شخصیاش متحقق شدند. انبیاء نبوت کرده بودند که مسیح در راه گناهان انسانها خواهد مرد و مجازات گناهان آنان را بر دوش خواهد گرفت «اشعیا۵۳: ۵-۶، مرقس۱۰: ۴۵». مسیح زندگی خود را قربانی ساخت «لاویان۵: ۱۴-۱۶، اشعیا۵۳: ۱۰»؛ یعنی زندگی خود را در راه ما فدا کرد تا گناه ما را بردارد. همه اینها هنگامی که عیسی علیه السلام بر روی صلیب جان سپرد، جامه عمل پوشید.[۹۵]
در آیه دیگری حضرت از به کمال رساندن کاری سخن میگوید که خودش هیچ اشارهای به ماهیت آن کار نمیکند و این خود میتواند جنبه دیگری از پیامبری ایشان را بیان کند.
«من بر روی زمین تو را جلال دادم و کاری را که به من سپردی تا بکنم به کمال رسانیدم». [۹۶]
بی شک معنی کمال نیز در اینجا میتواند معانی متعدد داشته باشد اما قرائت درست در نظر مسیحیت این است که کمال در اینجا به معنی فدا شدن مسیح بر روی صلیب است.
تفسیر کاربردی عهد جدید در تفسیر این آیه میگوید: «عیسی علیه السلام هر کاری را که خدا به او محول کرده بودتا بر روی زمین انجام دهد، بطور کامل به انجام رساند. لیکن کار عمدهای که خدا بر روی دوش مسیح گذاشته بود، مردن بر روی صلیب بود تا بشر نجات یابد».[۹۷]
در آیه دیگری حضرت خود را مالک سبت میداند و نه تنها با این جمله میخواهد بیان کند که تنها اوست که مرجع اعمال حرام و غیر حرام روز سبت است. وقتی فریسیان دیدند که شاگردان او در روز سبت با دست خوشه میچینند و میخورند به او اعتراض کرده و حرمت این روز را برای او متذکر میشوند اما حضرت علاوه بر اینکه به عمل حضرت داود و اعمال کاهنان در روز سبت اشاره کرد، خود را مالک سبت نیز معرفی میکند و اتفاقا این مورد نشان میدهد که حق قانون گذاری و تفسیر قوانین مربوط به روز سبت از آن ایشان است.
«در آن زمان عیسی در روز سبت از میان کشتزارها میگذشت و شاگردانش چون گرسنه بودند به چیدن و خوردن خوشهها آغاز کردند. اما فریسیان چون اینرا دیدند بدو گفتند: اینک شاگردان تو عملی میکنند که کردن آن در سبت جایز نیست. ایشانرا گفت: مگر نخواندهاید آنچه داود و رفیقانش کردند وقتی که گرسنه بودند؟ چطور به خانه خدا در آمده نانهای تَقدِمه را خورد که خوردن آن بر او و رفیقانش حلال نبود بلکه بر کاهنان فقط. یا در تورات نخواندهاید که در روزهای سبت کَهنَه در هیکل سبت را حرمت نمیدارند و بیگناه هستند؟ لیکن به شما میگویم که در اینجا شخصی بزرگتر از هیکل است! و اگر این معنی را درک میکردید که رحمت میخواهم نه قربانی بیگناهان را مذمت نمینمودید. زیرا که پسر انسان مالک روز سبت نیز است».[۹۸]
اخبار غیبی و پیشگویی
خبر از غیب یکی از ملاکهای نبی در نگاه قرآن و عهدین است در این قسمت مواردی از عهد جدید را میآوریم که در آنها حضرت عیسی علیه السلام از غیب خبر داده و پیشگویی کردهاند.
خبر از ظهور انبیاء دروغین
حضرت عیسی علیه السلام از ظهور انبیاء دروغین و مدعیان نام مسیح غافل نشده و در جمع مردم خطر این افراد را به آنها متذکر شده و راه نفوذ آنان، که با اقامه کارهایی شبیه معجزه و آیات الهی، به دلهای مردم است را نشان میدهد و شدت این خطر را بحدی اعلام میکند که حتی ممکن است بزرگان قوم هم فریب این افراد را بخورند:
«پس هرگاه کسی به شما گوید اینک مسیح در اینجاست یا اینک در آنجا باور مکنید. زانرو که مسیحان دروغ و انبیاء کَذَبه ظاهر شده آیات و معجزات از ایشان صادر خواهد شد بقسمی که اگر ممکن بودی برگزیدگان را هم گمراه نمودندی. لیکن شما برحذر باشید! اینک از همه امور شما را پیش خبر دادم»[۹۹]
اخباری از آینده خویش
حضرت عیسی علیه السلام در فاصله بین تعمید یافتن از حضرت یحیی تا عروجش اخباری از آینده داده است که قسمتهایی از این اخبار در همین فاصله بر طبق ادعای مسیحیت به وقوع پیوسته و قسمتهای دیگر در آینده رخ خواهد داد. ایشان با عبارتهایی اخباری مربوط به خود از جمله غیبت چند روزه که بر اثر تصلیب روی خواهد داد و بازگشت به پیش شاگردان بعد از مرگ بر روی صلیب، زنده شدن و عروج و همچنین آزار دیدن در زمان دستگیری، از جمله اخباری هستند که تا زمان عروجش اتفاق افتاد. نمونههایی از این اخبار را ذکر میکنیم: