۲-۲ بخش دوم مزیت رقابتی
مزیت رقابتی، عامل یا ترکیبی از عوامل است که باعث می شود، در محیط رقابتی سازمان موفق تر از سایر سازمان ها عمل کند. در تعریف دیگر، مزیت رقابتی شامل مجموعه عوامل یا توانمندی هایی دانسته شده است که همواره شرکت را به نشان دادن عملکردی بهتر از رقبا قادر می سازد. هم چنین مزیت رقابتی، ارزش های قابل ارائه شرکت برای مشتریان است، به نحوی که این ارزش ها از هزینه های مشتری بالاتر است(پورتر[۱۱]،۱۹۸۶) تا کنون حقیقات بسیاری برای شناسایی مهم ترین عواملی که در مزیت رقابتی نقش دارند و هم چنین، روش های حفظ مزیت رقابتی صورت گرفته اند.
مبانی فکری و نظریه های متفاوتی که در دوره های زمانی گوناگون در رابطه با محیط و سازمان و رابطه این دو مطرح شده اند، به نوعی در شکل گیری مفاهیم راهبرد و مدیریت راهبردی در آن زمان تأثیرگذار بوده و دیدگاه های متفاوتی نسبت به آن ها ایجاد کرده اند. این تغییرات در مفهوم مزیت رقابتی نیز ایجاد شده است.
به طور کلی، سه دیدگاه در مفاهیم مزیت رقابتی وجود دارند: “سازمان صنعتی²”(I /O)، چمبرلین و شومپیتر. مبنای تئوریکی تحقیقات اخیر در رشته مدیریت راهبردی که از تئوری چمبرلین ریشه گرفته، تئوری مبتنی بر منابع است .اهمیت RBV در استفاده و ایجاد منابع منحصر به فرد سازمان در ایجاد مزیت رقابتی است. به عبارت دیگر، منابع منحصر به فردی که مزیت رقابتی برای سازمان ایجاد می کند، شایستگی های محوری هستند.
الف) مزیت رقابتی از دیدگاه سازمان صنعتی(I/O) (1968-1956)
بر اساس این نظریه، محیط صنعتی که سازمان ها در آن فعالیت دارند، همواره در حال تغییر و تحول هستند. اگر سازمان ها بخواهند، بقا داشته باشند و موفق شوند، باید خود را همواره با تحولات صنعت خود هم سو کنند. این نظریه به جای محیط کلان در سطح صنعت مطرح می شود. دیدگاه سازمان صنعتی به قدرت نیروهای محیطی و تغییرات و تحولات محیطی و اثر بلامنازع آن ها بر سازمان ها اشاره دارد و معتقد است، چه رویدادها تدریجی باشند و چه انقلابی، برای بقا باید خود را با این تحولات سازگار سازند(در یک تقسیم بندی، مدل های محیطی مدیریت راهبردی را به مطالعات سازمان صنعتی و رویکرد مکتب هاروارد که در آن پورتر نظریه پنج نیروی رقابتی را مطرح کرده است، تقسیم کرده اند).
استدلال های پورتر(۱۹۷۹) از کار اقتصاددانان سازمان نشئت می گیرد که صنعت را به عنوان نقطه مرکزی ملاحظات راهبردی در نظر می گیرند. براساس چارچوب پورتر، ویژگی های ساختاری صنعت یک شرکت، به بهترین شکل تغییرات عملکرد شرکت را توضیح می دهند. به زبان اقتصادی، یک شرکت موفق، شرکتی است که از نرخ انحصاری مناسبی برخوردار است. به عبارت دیگر، در یک صنعت یا بخشی از آن، شرکت خود را به عنوان رقیب مسلط مطرح می کند. براساس منطق پورتر و از این دیدگاه دو راه برای رقابت وجود دارد: رهبری هزینه یا تمایز.
عکس مرتبط با اقتصاد
ب) تئوری شومپیتر و مزیت رقابتی(۱۹۵۰-۱۹۳۴)
این تئوری مانند دیدگاه نظریه پردازان طبیعی و اجتماعی بر این باور است که تغییرات محیطی تدریجی نیستند، بلکه به صورت یکباره و انقلابی روی می دهند. هر شرکت راهبردش را بر مبنای منابع و فرصت ها و تهدیدهای محیط پایه گذاری می کند. در این تئوری، فرض بر این است که تغییرات در محیط وجود دارند، به طوری که برای یک دوره زمانی تقریباً بلند، محیط از ثبات برخوردار است. اما یکباره توسط مؤسسات کارآفرین و از طریق فناوری های نوین به صورت انقلابی تغییرات رخ می دهند، لذا سازمان های قدیمی از بین می روند، مگر این که بتوانند به سرعت خود را با این نوآوری ها و تحولات سازگار سازند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
این چالش ها و تحولات ناگهانی هستند و تغییرات پیش بینی نشده ای را ایجاد می کنند، از این رو، تهدیدها و فرصت هایی در مقابل شرکت قرار می گیرند. تغییرات ناگهانی ارزش منابع را تغییر می دهند؛ برای مثال، یک تغییر غیرقابل پیش بینی در تقاضا یا فناوری(بارنی،۱۹۹۷), این تئوری بیشتر یک دیدگاه اقتضایی راهبرد را در بر می گیرد.
ج) نظریه اقتصادی چمبرلین(۱۹۳۳)
ادوارد چمبرلین بر این باور است که در قالب تغییرات تکاملی محیط، سازمان مجبور نیست که خود را به طور کامل به تحولات محیطی بسپارد، بلکه می تواند خود را به نوعی از رقبایش متمایز سازد؛ چرا که دارای یک سلسله صلاحیت ها، منابع، راهبردها و توانمندی هاست. بر این اساس، سازمان می تواند بین موقعیت رقابتی(قوت ها و ضعف های) خود و فرصت ها و تهدیدهای محیطی تناسب برقرار کند. دیدگاه مبتنی بر منابع شرکت از تئوری چمبرلین ریشه گرفته است که نقش شایستگی های محوری را در ایجاد مزیت رقابتی بیان می کند.
سه تئوری مزیت رقابتی، در حالی که هر یک تفاوت های محوری دارند، با یکدیگر ارتباط دارند. ارتباط شومپیتر و چمبرلین(دیدگاه مبنی بر منابع) این است که شرکت ها ممکن است مهارت های منحصر به فردی داشته باشند که باعث می شود، سریع تطبیق یابند و تغییر کنند یا ممکن است مهارت هایی داشته باشند که نشان می دهد، I /O موجب تحول می شوند. ارتباط شومپیتر با تئوری اقتصادی تحولاتی که ممکن است ساختار صنعت را تغییر دهند، می توانند بر عملکرد مالی شرکت اثر بگذارند(بارنی،۱۹۸۶). چمبرلین I/O را کامل می کند. بدین صورت که فعالیت های مرتبط با زنجیره ارزش برای رقابت در یک ساختار صنعت ضروری است که برای اداره پیوندها و اجرای فعالیت ها نیازمند مهارت ها و قابلیت های مشخص است. سه تئوری مطرح شده در جدول ۲-۱ ارائه شده اند.
(جدول ۲-۱) تئوری های مزیت رقابتی
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.
چمبرلین سازمان صنعتی شومپیتر دیدگاه
مهارت ها و منابع منحصر به فرد شرکت ساختار صنعتی، محیط صنعتی و نیروهای رقابتی توانایی تحول ناگهانی فناوری تغییر نسبت به محصول/ بازار عملکرد شرکت
در مزیت رقابتی، دو نکته بسیار حائز اهمیت هستند:
کسب و ایجاد مزیت رقابتی و ایجاد لایه های جدید و متعدد مزیت
پایدارسازی مزیت رقابتی
برای تحقق هدف اول، منابع مزیت رقابتی شامل منابع و قابلیت های درون سازمانی، منابع و قابلیت های بین سازمانی و منابع و قابلیت های محیطی، می باید در کانون توجه سازمان قرار گیرد و با بهره گرفتن از روش های کارآمد از آن بهره برداری شود.
مزیت رقابتی پایدار، فرایندی است که نیازهای رقابتی امروز سازمان را به موازات تواناسازی آن برای تأمین نیازهای رقابتی آینده، تأمین می کند. برای پایدارسازی مزیت رقابتی ایجاد ترکیب منحصر به فردی از منابع و قابلیت ها، اتکا به منابع نامشهود و روش های نامتجانس نقش تعیین کننده ای ایفا می کنند، زیرا مزیت رقابتی پایدار مستلزم ابهام علّی و پیچیدگی های مدیریتی و اجتماعی است. در این صورت است که تقلیدپذیری از مزیت رقابتی سازمان توسط رقبا مشکل می شود و در نتیجه، مزیت سازمان پایدار و طولانی مدت باقی می ماند و از موقعیت رقابتی سازمان صیانت می شود.
چنین فرایندی دارای ماهیت پویاست و اصول اساسی زیر را شامل می شود:
با پذیرش این واقعیت که منابع و قابلیت های هیچ سازمانی نامحدود نیست، مزیت رقابتی پایدار دارای ماهیت حفاظت گرا و نگه دارنده محور است؛ به نحوی که در این راستا، یکی از الزامات اساسی و تعیین کننده، مدیریت دقیق و خردمندانه منابع بالقوه و بالفعل سازمان است.
مزیت رقابتی پایدار مستلزم سازگاری با الزامات رقابتی بازار است و می باید براساس این نیازها طراحی و اجرا شود.
مزیت رقابتی پایدار می باید مبتنی بر نگاه راهبردی و آینده گرا باشد. به نحوی که با فراتر رفتن از مدیریت جاری، منابع و قابلیت ها، برای توسعه بلندمدت منابع و قابلیت ها و رسیدن به مزیت راهبردی تمرکز داشته باشد.
منابع شرکت همه دارایی ها، قابلیت ها، فرایندهای سازمانی، ویژگی های شرکت، اطلاعات و دانشی است که توسط شرکت کنترل می شوند و به طراحی و اجرای راهبردها می انجامند. این منابع فیزیکی، انسانی و سازمانی هستند.
مزیت رقابتی، توانایی شرکت در ایجاد ارزشی است که در حال حاضر به وسیله دیگر رقبا انجام نشده باشد و یک مزیت رقابتی پایدار هنگامی است که شرکت ها نتوانند از مزایای راهبردهای شرکت های دیگر کپی برداری کنند.
مدل RBV دو فرضیه در ارزیابی منشأ مزیت رقابتی دارد: شرکت ها در کنترل منابع راهبردیشان ناهمگن هستند و این منابع ممکن است بین شرکت ها متحرک نباشد و حرکت نکند. بنابراین ناهمگنی می تواند پایدار بماند. از نظرگرانت(۱۹۹۱) مفهوم راهبرد در دیدگاه مبتنی بر منابع را در جدول ۲-۲، نشان داده شده است. طبق این دیدگاه، کارکرد اصلی راهبرد خلق مزیت رقابتی است و راهبرد باید منابع سازمان را به مزیت رقابتی تبدیل کند این تبدیل طی زنجیره منابع، قابلیت، شایستگی محوری و مزیت رقابتی صورت می گیرد.
(شکل ۲-۲) دیدگاه مبتنی بر منابع و کارکرد راهبرد
هنگامی که شایستگی های محوری سازمان در بازار، سازمان را جلوتر از رقبا ببرد. یا به عبارت دیگر مزیت رقابتی شامل مجموع عوامل یا توانمندی هایی است که همواره شرکت را به نشان دادن عملکردی بهتر از رقبا قادر می سازد.
مزیت رقابتی
اگر قابلیت ارزش بیشتری نسبت به رقبا برای مشتری ایجاد نماید و در عین حال دستیابی به آن به سادگی میسر نباشد و در چارچوب کسب و کار قرارگیرد به شایستگی عوامل حیاتی موفقیت(CSF) محوری تبدیل می شود که سکوی پرش سازمان به سوی مزیت رقابتی تلقی می شود.
کارکرد راهبرد
شایستگی محوری
قابلیت
بکارگیری کارای منابع و ترکیب مناسب منابع با بهره گرفتن از روتین ها و فعالیت های جاری سازمان ابزارها، فرایندها و شیوه های انجام کار است.
عوامل در دسترسی که در مالکیت شرکت و تحت کنترل شرکت و قابل تغییر است می باشند که شامل منابع مالی، فیزیکی، منابع انسانی، فناوری، منابع سازمانی و مانند این هاست.منابع ممکن است ملموس یا ناملموس باشد.
منابع
۲-۲-۱ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ
ﺑﺎ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺍﺩﺑﻴﺎﺕ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﻫﺎ ﻭ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺗﻌﺎﺭﻳﻔﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻭﻟﻴﻦ ﭼﻴﺰﻱ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﻲ ﻣﺸﺨﺺ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻓﻘﺪﺍﻥ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻭﺍﺣﺪ ﻭ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻣﺸﺨﺺ ﻭ ﻣﻌﻴﻦ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﻭ ﻣﻌﻨﺎ ﻭ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ. ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ(ﺻﻼﺣﻴﺖ) ﺩﺭ ﻟﻐﺖ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺩﺭﺧﻮﺭ، ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ، ﻛﻔﺎﻳﺖ ﻛﻨﻨﺪﻩ، ﻗﺎﺑﻞ ﭘﺬﻳﺮﺵ، ﺗﻮﺍﻧﺎ ﻭ ﺩﺍﺭﻧﺪﻩ ﺁﻣﺎﺩﮔﻲ ﻛﺎﻓﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﻪ ﺧﺎﺹ ﻣﻄﺮﺡ ﺷﺪﻩ ﺍ ﺳﺖ ﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻣﺴﺘﻘﻴﻤﻲ ﺑﺎ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﺮﻓﻪ ﺩﺍﺭﺩ(ﺻﺎﻓﻲ،۱۳۶۷، ﺹ ۵۵) (ﻣﻠﻜﻲ،۱۳۶۷، ﺹ۰۱) ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺁﻛﺴﻔﻮﺭﺩ(۲۰۰۳) ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ”ﻗﺪﺭﺕ، ﺗﻮﺍﻧﺎﻳﻲ ﻭ ﻇﺮﻓﻴﺖ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻥ ﻳﻚ ﻭﻇﻴﻔﻪ“ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ(ﻫﻮﺭﻧﺒﺎﻱ، ۲۰۰۳). ﺳﻴﻨﮕﻼ ﻭ ﻫﻤﻜﺎﺭﺍﻥ(۲۰۰۵)ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ”ﺗﻮﺍﻧﺎﻳﻲ ﻳﻚ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ/ ﻛﺎﺭﮔﺮ ﺩﺭ ﻗﺎﺩﺭ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻭﻇﺎﻳﻒ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻛﺎﻣﻞ، ﻳﺎﻓﺘﻦ ﺭﺍﻩ ﺣﻞ ﻫﺎ ﻭ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺁﻧ ﻬﺎ ﺩﺭ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﻫﺎﻱ ﻛﺎﺭﻱ“ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﻧﺪ. ﻓﻴﻠﭙﻮﺕ ﻭ ﻫﻤﻜﺎﺭﺍﻥ(۲۰۰۲) ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ”ﺗﺮﻛﻴﺒﻲ ﺍﺯ ﻣﻬﺎﺭﺕ ﻫﺎ، ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﻧﮕﺮﺵ ﻫﺎﻱ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻴﺎﺯ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻳﻚ ﻧﻘﺶ ﺑﻪ گونه ای ﺍﺛﺮﺑﺨﺶ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ“. ﻫﺎﻧﺴﺘﻴﻦ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎ(۲۰۰۰) ﺑﻴﺎﻥ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﻋﻤﻮﻣﺎ ﻳﺎ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻫﺎﻱ ﻣﺮﺗﺒﻂ، ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺩﺍﻧﺶ، ﻣﻬﺎﺭﺕ ﻫﺎ ﻭ ﺍﻧﮕﻴﺰﻩ ﻫﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﻧﻴﺎﺯﻫﺎﻱ ﺭﻓﺘﺎﺭﻱ، ﻓﻨﻲ ﻭ ﺍﻧﮕﻴﺰﺷﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻋﻤﻠﻜﺮﺩ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖﺁ ﻣﻴﺰ ﺩﺭ ﻳﻚ ﻧﻘﺶ ﻳﺎ ﺷﻐﻞ ﻣﺸﺨﺺ ﺍﺳﺖ.
ﻭﻗﺘﻲ ﻣﺎ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﻓﻜﺮ ﻣﻲ ﻛﻨﻴﻢ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﻣﻌﻤﻮﻻ به ﺫﻫﻦ ﻣﻲﺁ ﻳﺪ، ﺩﺍﻧﺶ، ﻣﻬﺎﺭﺕ ﻫﺎ ﻭ ﺗﻮﺍﻧﺎﻳﻲ ﻫﺎﺳﺖ. ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﺗﻮﺳﻂ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺧﺼﻮﺻﻴﺎﺕ ﻓﺮﺩﻱ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ، ﺑﺮﺧﻲ ﺑﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﻥ ﺗﺎﻛﻴﺪ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﻫﺎ ﺗﺎ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩﺍ ﻱ ﻏﻴﺮﺍﻛﺘﺴﺎﺑﻲ(ﺫﺍﺗﻲ) ﺍﺳﺖ(ﻛﻮﭘﺮ ﻭ ﭘﺎﻟﺖ، ۲۰۰۵). ﻧﻜﺘﻪﺍ ﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺩﻭ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ؛ ﺍﻭﻟﻲ ﻧﺸﺎﻧﮕﺮ ﺗﻮﺍﻧﺎﻳﻲ ﻳﻚ ﻓﺮﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺷﻐﻞ ﺑﻪ گونه ای ﺍﺛﺮﺑﺨﺶ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﺩﻭﻡ ﻋﺒﺎﺭﺗﺴﺖ ﺍﺯ ﺁن چه ﻳﻚ ﻓﺮﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﻋﻤﻠﻜﺮﺩ ﺍﺛﺮﺑﺨﺶ ﻧﻴﺎﺯ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﺧﻴﻠﻲ ﺑﻪ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺍﻣﺎ ﻣﺘﻔﺎﻭﺗﻨﺪ. ﺩﻭﻣﻲ ﺩﺭﺑﺮﺩﺍﺭﻧﺪﺓ ﺁﻥ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺩﺭ ﻳﻚ ﺷﻐﻞ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ حالی که ﺍﻭﻟﻲ ﺑﺎ درجه ای ﺍﺯ آن چه ﻛﻪ ﻳﻚ ﻓﺮﺩ ﺁن چه ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻳﻚ ﺷﻐﻞ ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺩﺍﺭﺩ(ﻣﺎﻳﺮ، ۲۰۰۱). ﺁﺭﻣﺴﺘﺮﺍﻧﮓ(۲۰۰۰) ﺑﺮﺍﻱ ﺣﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﻭﺍژﻩ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. ﺍﻳﻦ ﺍﺑﻬﺎﻡ ﻭﺍژﻩ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﻭﻱ ﺑﻴﺎﻥ ﻣﻲ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺭﻭﺯ ﺍﻓﺰﻭﻧﻲ ﺍﺯ ﻭﺍژﻩ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﻳﺎ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﺭﻓﺘﺎﺭﻱ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﻭﺍژﻩ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﺷﻐﻠﻲ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ. ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺁن ﭽﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﻭ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ این که ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻘﺶ ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻛﻨﻨﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺍﻳﻦ ﻭﺍژﻩ ﺩﺭ ﺑﺮﮔﻴﺮﻧﺪﻩ ﺩﻭ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﺭﻓﺘﺎﺭﻱ ﻭ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﺷﻐﻠﻲ ﺍﺳﺖ.
۲-۲-۲ ﮔﺮﻭهﺑﻨﺪﻱ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﻫﺎ
ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﻫﺎ ﺭﺍ می توان ﺑﻪ ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﺮﺩ:
– قاﺑﻠﻴﺖ ﻫﺎﻱ ﭘﺎﻳﻪ: ﻣﺠﻤﻮﻋﻪﺍ ﻱ ﺍﺯ ﻭﻳﮋﮔﻲ ﻫﺎ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﺎﻣﻞ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻛﺎﺭﻱ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺍﺕ ﻭ ﺍﺳﺘﺎﻧﺪﺍﺭﺩﻫﺎ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻛﻨﺪ.
– ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﻫﺎﻱ ﻣﺘﻤﺎﻳﺰ ﻛﻨﻨﺪﻩ: ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ای ﺍﺯ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻋﻤﻠﻜﺮﺩﻫﺎﻱ ﺑﺮﺗﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺑﺎ ﻋﻤﻠﻜﺮﺩﻫﺎﻱ ﻣﻌﻤﻮﻟﻲ ﻭ ﻣﺘﻮﺳﻂ ﺍﻣﻜﺎﻥﭘﺬﻳﺮ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ.
– ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﻫﺎﻱ ﻛﻠﻴﺪﻱ(ﻣﺤﻮﺭﻱ ): قابلیت هایی هستند ﻛﻪ ﺑﻪ ﺳﺨﺘﻲ ﻗﺎﺑﻞ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻭ ﺗﻜﻤﻴﻞ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺍﻳﻦ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﻓﺮﺩﻱ ﻭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺗﺪﺭﻳﺞ ﻭ ﻃﻲ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﻱ ﻣﺘﻤﺎﺩﻱ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺳﺎﺩﮔﻲ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻘﻠﻴﺪ ﻛﺮﺩﻥ ﻧﻴﺴﺖ. ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﻫﺎﻱ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺭﺍ ﻭﻗﺘﻲ ﻣﻲﺗﻮﺍﻥ ﻣﺤﻮﺭﻱ ﻭ ﻛﻠﻴﺪﻱ ﺍﺭﺯﻳﺎﺑﻲ ﻭ ﻧﺎﻡ ﮔﺬﺍﺭﻱ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺟﻬﺖ ﮔﻴﺮﻱ ﻫﺎﻱ ﺍﺳﺘﺮﺍﺗﮋﻳﻚ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ذیربط ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺗﺤﻘﻖ ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺖ ﮔﻴﺮﻱ ﻫﺎ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻪ ﻭ ﺟﺎﻳﮕﺰﻳﻦناﭘﺬﻳﺮﻱ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ(ﺍﺑﻮﺍﻟﻌﻼﻳﻲ ﻭ ﻏﻔﺎﺭﻱ، ۵۸۳۱، ﺻﺺ ۵۳-۷۳).
۲-۲-۳ ﺭﻭﺵ ﻫﺎﻱ ﺗﺪﻭﻳﻦ ﻣﺪﻝ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﻫﺎﻱ ﻣﺪﻳﺮﻳﺘﻲ
ﺑﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺍﺩﺑﻴﺎﺕ ﻣﻮﺿﻮﻉ، ﺭﻭﺵ ﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻔﻲ ﺭﺍ می توان ﺑﺮﺍﻱ ﺗﺪﻭﻳﻦ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﻫﺎﻱ ﻣﺤﻮﺭﻱ ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩ ﻛﺮﺩ. ﺭﺍﺙ ﻭﻝ ﻭ ﻛﺎﺯﺍﻧﺎﺱ(۱۹۹۳) ﻧﻈﻴﺮ ﺑﻨﭻ ﻣﺎﺭﻙ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺵ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﺵ ﺍﻗﺘﺒﺎﺳﻲ(ﻧﻈﻴﺮ ﺗﺠﺰﻳﻪ ﻭ ﺗﺤﻠﻴﻞ ﺷﻐﻞ) ﻭ ﺭﻭﺵ ﺗﺮﻛﻴﺒﻲ(ﻧﻈﻴﺮ ۱۰ﺭﻭﺵ ﺑﻮﻣﻲ ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ، ﻓﻬﺮﺳﺖ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﻲ ﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﺧﺒﺮﮔﺎﻥ) دسته بندی ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ. ﻫﺮ ﺭﻭﺵ ﻣﺰﺍﻳﺎ ﻭ ﻣﻌﺎﻳﺐ ﺧﺎﺹ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺭﻭﺵ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺗﺎ ﺣﺪ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺑﻪ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻣﻮﻗﻌﻴﺘﻲ ﺑﺴﺘﮕﻲ ﺩﺍﺭﺩ. ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺵ ﻫﺎ عبارتند از(یانگ[۱۲]،۲۰۰۶):
الف) بنچ مارک: ﺍﺯ سریع ترین ﻭ ﺳﺎﺩﻩ ترین ﺭﻭﺵ ﻫﺎﻱ ﻣﻤﻜﻦ، ﺑﻨﭻ ﻣﺎﺭﻙ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺵ ﻣﻲﺗﻮﺍﻥ ﻋﻨﺎﺻﺮ شایستگی های محوری ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﻲ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ کپی برداری ﺍﺯ ﻋﻤﻠﻜﺮﺩ ﺷﺮﻛﺖ ﻫﺎﻱ ﭘﻴﺸﺮﻭ ﺍﺳﺘﺨﺮﺍﺝ ﻛﺮﺩ(میرابیل،۱۹۹۷). ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﺷﺮﻛﺖ، می تواند ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﻲ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍین که ﻣﺘﺤﻤﻞ ﺯﺣﻤﺖ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﻳﺎﺑﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﺳﺘﺎﻱ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻫﺎﻱ ﺭﻗﺒﺎ ﺣﺮﻛﺖ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. ﺍﺯ ﻣﻌﺎﻳﺐ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺵ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻫﺎﻱ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺑﻴﻦ ﺷﺮﻛﺖ ﻫﺎ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺷﺮﻛﺖ ﺑﻪ ﺑﻴﺮﺍﻫﻪ ﺑﺮﻭﺩ.
ﺏ) ﺗﺠﺰﻳﻪ ﻭ ﺗﺤﻠﻴﻞ ﺷﻐﻞ: ﺗﺠﺰﻳﻪ ﻭ ﺗﺤﻠﻴﻞ ﺷﻐﻞ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﻣﻲﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺭﻭﺵ ﻫﺎﻱ ﺩﺭﻭﻥ نگر(ﺩﺭﻭﻥ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻲ) ﺩﺭ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﻫﺎﻱ ﻣﺤﻮﺭﻱ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻴﺎﺯ ﺷﺮﻛﺖ ﻧﺎﻡ ﺑﺮﺩ(ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺵ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ Spencer and Spencer, 1993) ﺷﺮﺡ ﺷﻐﻞ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ، ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﻛﻪ ﻭﻇﺎﻳﻒ ﻭ ﺁﻳﺘﻢ ﻫﺎﻱ ﻣﺸﺨﺺ ﺗﺎ ﺳﻄﺢ ﭘﺎﻳﻴﻦ تر ﺧﺮﺩ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ. ﺷﻐﻠﻲ ﺑﻪ ﺷﻴﻮﻩ ﺍﻱ ﻛﺎﻣﻼ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺵ، ﮔﺮﻭﻩ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﺎ ﻣﺤﻮﺭ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩﻥ ﺷﺮﺡ شغل ها ﻭ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﺩﻗﻴﻖ پست های ﻛﻠﻴﺪﻱ ﺑﻪ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﻫﺎﻱ ﻣﺤﻮﺭﻱ می پردازند(روثول و لیندهلم[۱۳]،۱۹۹۹) ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻮﺟﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺷﻴﻮﻩ ﺗﺎ ﺣﺪ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺑﻪ ﺳﻄﺢ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻭ ﺗﺨﺼﺺ ﺍﻋﻀﺎﻱ ﮔﺮﻭﻩ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﺴﺘﮕﻲ ﺩﺍﺭﺩ. ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ، ﺳﺮﻋﺖ ﺗﻐﻴﻴﺮﺍﺕ ﻣﺤﻴﻂ ﺑﻴﺮﻭﻧﻲ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎ می تواند ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺍﺯ ﺭﺩﻩ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻥ ﺷﺮﺡ ﺷﻐﻞ ﻫﺎ، ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ﻫﺎ ﻭ ﻣﺤﺘﻮﺍﻱ ﺷﻐﻞ ﺷﻮﺩ.
ﺝ) ﮔﺮﻭﻩ ﺧﺒﺮﮔﺎﻥ: ﺭﻭﺵ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺭ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﻫﺎﻱ ﻣﺤﻮﺭﻱ، ﻧﻈﺮﺳﻨﺠﻲ ﺍﺯ ﺧﺒﺮﮔﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺵ می تواند ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﻭ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎﻱ ﻛﺎﻧﻮﻧﻲ ﺍﺯ ﺗﺮﻛﻴﺐ ﻛﺎﺭﻛﻨﺎﻥ ﺍﺭﺷﺪ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻳﺎ ﻣﺘﺨﺼﺼﺎﻥ ﺑﻴﺮﻭﻧﻲ ﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻥ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﭘﺴﺖ ﻫﺎ ﻳﺎ ﻣﺸﺎﻏﻞ ﻛﻠﻴﺪﻱ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﻮﺩ(روثول و کازانس[۱۴]،۱۹۹۳) ﻣﻬم ترﻳﻦ ﻣﺸﻜﻞ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺵ ﺭﺍ می توان ﺩﺭ ﻣﺎﻫﻴﺖ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﺸﺎﺭﻛﺖ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺩﻳﺪ؛ ﭼﺮﺍ ﻛﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﻴﺮﻭﻧﻲ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻛﺎﻓﻲ ﺑﺎ ﺷﺮﻛﺖ ﺁﺷﻨﺎ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﻳﺎ ﻓﺎﻗﺪ ﺩﺍﻧﺶ ﺗﺨﺼﺼﻲ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺩﻳﮕﺮ، ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﺭﻭﻥ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻲ ﻧﻴﺰ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺩﻳﺪ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﺩﺭ ﭼﻨﻴﻦ ﻭﺿﻌﻴﺘﻲ ﻣﺸﻜﻞ ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺪﺗﺮ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻴﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺧﺒﺮﻩ ﺗﻀﺎﺩ ﻧﻴﺰ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.
ﺩ) ﺭﻭﺵ ﭘﻴﻤﺎﻳﺸﻲ: ﺭﻭﺵ ﭘﻴﻤﺎﻳﺶ ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ ﻧﻴﺰ ﺍﺯ ﺭﺍﻳﺞ ترین ﺭﻭﺵ ﻫﺎﻱ ﺟﻤﻊ ﺁﻭﺭﻱ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ می تواند ﺩﺭ ﻃﺮﺍﺣﻲ ﻣﺪﻝ ﺑﻮﻣﻲ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﻫﺎ ﻧﻴﺰ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺷﻮﺩ(همان،۱۹۹۳). ﺍﺯ ﻭﻳﮋﮔﻲ ﻫﺎﻱ ﺑﺎﺭﺯ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺵ، ﺟﻤﻊ ﺁﻭﺭﻱ ﺳﺮﻳﻊ ﺣﺠﻢ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺍﺯ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺑﻜﺎﺭﮔﻴﺮﻱ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺵ ﺩﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺍﺻﻠﻲ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ: ﺁﻳﺎ ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺟﺎﻣﻊ ﻭ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭﻣﻨﺪ ﺗﻬﻴﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻳﺎ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩﻱ ﻛﻪ ﺑﻪ ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ ﻫﺎ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﻲ ﺩﻫﻨﺪ، ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﻲ ﺍﺯ ﻣﺘﺨﺼﺼﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻧﻜﺎﺕ ﻣﻬﻤﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺭﻭﺵ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ، ﻧﻴﺰ تصمیم ﮔﻴﺮﻱ ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﺑﺎﻧﻚ ﻫﺎ ﺍﺳﺖ. ﻫﻤﺎن طوﺭ ﻛﻪ ﻗﺒﻼ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪ، ﺩﺭ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺭﻭﺵ ﻫﺎﻱ ﺗﺪﻭﻳﻦ ﻣﺪﻝ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﻫﺎ ﻧﻈﻴﺮ ﺑﻨﭻ ﻣﺎﺭﻙ، ﺗﺠﺰﻳﻪ ﻭ ﺗﺤﻠﻴﻞ ﺷﻐﻞ ﻭ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﻫﺎﻱ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ ﻧﻘﺶ(آرمسترانگ،۲۰۰۳) ﻃﺮﺍﺣﻲ ﺑﺎﻧﻚ/ ﭼک لیست، ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﻫﺎ ﺿﺮﻭﺭﻱ ﻧﻴﺴﺖ. ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺭﻭﺵ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﻪ ﻃﺮﺍﺣﻲ ﺑﺎﻧﻚ/ چک لیست ﺍﻭﻟﻴﻪ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﻫﺎ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ؛ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺵ ﻫﺎ ﻣﻲﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﮔﺮﻭﻩ ﺧﺒﺮﮔﺎﻥ، ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ ﻭ ﻓﻬﺮﺳﺖ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﻲ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎ ﺍﻏﻠﺐ ﺩﺭ ﺗﺪﻭﻳﻦ ﻣﺪﻝ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪ ﺗﻬﻴﻪ ﺑﺎﻧﻚ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﻫﺎ ﻧﻴﺰ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
۲-۲-۴ تعریف شایستگی
مجموعه دانش، توانایی و ظرفیت هایی که شخص را قادر می سازد در چار چوب محدودیت های درون و برون سازمانی، در ایفای نقش وظایف کاری خود، عملکرد مطلوب داشته و علاوه بر آن تضمین کننده موفقیت سازمانی نیز باشد(مقدم، ۱۳۸۸).
مدیریت منابع انسانی در سال های اخیر به ارزیابی شایستگی ها به عنوان ابزاری برای تعیین نقاط قوت و ضعف عملکرد و هم چنین شناسایی افراد مستعد سازمان گرایش یافته است. به این ترتیب ارزیابی مبتنی بر شایستگی ها برای انتخاب و انتصاب، ارتقا و هم چنین توسعه و برنامه ریزی آموزشی نتایج قابل ملاحظه ای داشته است(هارم و همکاران[۱۵]،۲۰۰۳).
عکس مرتبط با منابع انسانی