وـ ساختارتحقیق
ازآنجاکهبحثکودکان وحقوقآنانیکیازمباحثمهم وکلیدیبهشمارمیرود ووجودجنگها وسوءاستفادهاز کودکاندرجوامعبسیارمتداولاست ودرنقاطمختلفجهان شاهدتضییعحقوقآنها میباشیم، لذانیازاستدرسطح بین المللیبهحقوقاینقشراحترامقائلشده وبرایاحقاقحقوقآنانچارهاندیشیشود واینجامهعملنخواهدپوشید مگردراثرحمایت همهیکشورهایجهان، بایدتدابیری اتخاذشود تاکودکاندرجنگها شرکت دادهنشوند وایندر گروی وضع مقررات وقوانینبین المللی وتضمینرعایتآن ازطرفدولتهاست. برایآشناییبیشتر بامقررات وضعشده درجوامع بین المللیدرخصوصحقوقکودکان، دراینتحقیقوپژوهشمسائلمبتلابه اینگروه ازافرادرا درسهفصلجداگانهکهفصلاولتعاریف ومفاهیمکلی(جنگوکودک)، فصلدوم حمایتاز کودکاندراسناد و حقوقاسلاموفصلسوم مخاصماتمسلحانه وحقوقکودکانراشاملمیشود، موردبررسیوپژوهش قرارمیگیرد.
فصل اول:
تعاریف ومفاهیم کلی
گفتاراول:
مفهوم جنگ
بنداول: جنگ ازدیدگاه قرآن واسلام
قبلازاینکه وارد مبحث بررسی حقوق کودک درمخاصماتمسلحانه ازنظراسلام شویم به دیدگاه قرآن در موردجنگ میپردازیم. جنگ یکیاز پدیده هاییاست که جامعهشناسان ومتفکران اجتماعی پیرامون آن به ارائه نظراتپرداخته وجنبههای گوناگون آنرا ازدیدگاه های مختلف موردمطالعه قراردادهاند گرچه این عطفتوجه بهمانندسایر پدیده ها ومسائل اجتماعی نبوده وجامعهشناسان به این ایده نسبت به سایرجوانب زندگیکمتر توجه کردهاند. باهمه اینها مطالعاتیکه درباره جنگ انجام پذیرفته و نظریاتی که دراینخصوص ارائه گردیده شامل جوانبگوناگون اینپدیده ازجمله عامل ایجاد جنگ، اثرات اجتماعی، اقتصادیآن، عواملیکه منجر به پیروزی یا شکست درجنگ میشود ومانند اینها میباشد.
عکس مرتبط با اقتصاد
اسلام درمورد جنگ دیدگاه خاصخود را دارد، در بیان دیدگاه کلی اسلام نسبت به جنگ، مرحوم علامه طباطبایی درتفسیرگرانقدر«المیزان» میفرمایند: مسئله جنگ وجدال واختلافاتی کهمنجر بهجنگهای خسارتزا میشود امری است که در مجتمعات بشریگریزی ازآن نیست وخواه ناخواه پیش میآید و اگراین امرقهری نبود، انساندرخلقتش به قواییکه جزدرمواقع دفاع بکارنمیرود از قبیلغضب و شدت ونیروی فکری مجهز نمیشد پس اینکه می بینیم انسان به چنین قوایی دربدن و درفکرش مجهز است خود دلیل بر ایناست که وقوع جنگ اجتنابناپذیر نیست و چون چنیناست به حکم فطرت، برجامعهاسلامی واجب استکه همیشه ودر هرحال تا آنجا که میتواند و به همان اندازهای که احتمال میدهد دشمن مجتمعصالحش مجهز باشد خود را مجهز کند.۱
درمتوناسلامی نسبت بهامرپیکار ومبارزه که با تعابیری همچون «جهاد» و« قتال» مشخصشده، توجه فراوانیمبذولگردیده وازآنجا که این مهم بهعنوان یکی از واجبات دینی به شمار میرود ودراسلام دارای جایگاه ویژه واهمیت قابل توجهی است، مباحث بسیاری درباره آن از دیدگاه های مختلف بهعملآمده است. قرآن وکتب حدیث اعم ازعامه وخاصه مکرراًٌ درمناسبات مختلف به بیان جنبههای گوناگون جهاد از قبیل: اهمیت، شرایط جنگ و صلح و مسائلی از این قبیل پرداختهاند.
قرآن دربرخی ازآیات مسلمانان را امر به جنگ و جهاد کرده وآن را یکی از وظائف آنان برشمرده و حتی گروه هایی را که مسلمین با آنها مبارزه میکنند مشخص مینماید. خداوند درسوره بقره آیه ۲۱۶ میفرماید: «حکم جهاد برای شما مقررگردید وحال آنکه برشما ناگوار و مکروه است ولیکن چه بسیار شود که چیزی را شما ناگوار شمارید ولی به حقیقت خیر و صلاح در آن بوده و چه بسیار شود که چیزی را دوست دارید و درواقع شر وفساد شما درآن است و خداوند برمصالح امور داناست و شما نادانید.»۱ونیز خداوند میفرماید:« یا ایهاالنبیحرضالمؤمنینعلیالقتال»۲ ای پیامبر مؤمنان را به جنگ وکارزار تشویق کن. «وقاتلو حتیالاتکون فتنه ویکون الدین الله»۳ و با کافران جهاد کنید تافتنه و فساد از روی زمین بر طرف شود و همه را آئین، دین خدا باشد.
دستهای ازآیات هستند که هدفکلی مبارزه و جهاداسلامی را مشخصمینمایند یعنی«سبیل الله »، بنابر اینآیات مسلمانان بایدبرای رسیدن به این هدف و به منظور جلوگیری از ایجاد موانعی که دراین راه وجود دارد به مبارزه برخیزند. «وقاتلو هم فی سبیل الله و اعلموا انالله سمیع علیم»۴ وجهاد کنید در راه خدا و بدانید که خدا به گفتار و کردار خلق شنوا و داناست. همچنین درسوره نساء آیه ۷۶ میفرمایند: «الذینامنوایقاتلون فیسبیلالله والذین کفروا یقاتلون فیسبیلالطاغوت.» اهل ایمان در راه خدا و کافران در راه شیطان جهاد می کنند.
قرآن درحالیکه مسلمانان را امر وتشویق به جنگ و کارزار در راه خدا مینماید درپارهای از آیات به بیان خصائص و ویژگیهای دشمنان اسلام و کسانی که باید با آنها به مبارزه نموده میپردازد برخی از این گروه ها که در قرآن ازآنها یاد شده عبارتند از: گروه های محارب و مفسد که خداوند درمورد این گروه درآیه ۳۳ از سوره مائده میفرماید:«همانا کیفرآنان که با خدا و رسولش به جنگ برخیزند و در زمین به فساد بکوشند جز این نباشد که آنها را به قتل رسانیده یا به دارکشند و یا دست و پایشان به خلاف ببرند یا به نفی بلد وتبعید از سرزمین صالحان دور کنند، این ذلت و خواری عذاب دنیوی آنها است اما درآخرت به عذابی بزرگ معذب خواهند بود.» گروه دیگر گروه های بیایمان که به محرمات اسلام وقعی نمینهند. دراینخصوص در قرآن آمده است: «قاتلواالذین لایؤمنون باللهولابالیوم الاخر ولایحرمون ما حرم الله و رسوله و لایدینون دینالحق من الذیناوتوالکتاب حتی بعطول الجزیه عن ید و هم صاغرون»۱ ای اهل ایمان به هرکسکه بهخدا وروز قیامت ایمان نیاورده وآنچه خدا ورسولشحرام کرده حرام نمیدانند و به دین وآئیناسلام نمیگروند، قتال و کارزار نمائید تا آن گاه که با ذلت و تواضع به اسلام جزیه دهند.
علاوه برموارد فوق بامطالعهدرآیات قرآن ویژگیهای گروه های دیگریرا مییابیم که خداونددستورجنگ باآنها راجایزدانستهاست ازجمله اینگروه ها میتوان به گروه دوستان وهواداران شیطان، گروه مادیگرایان، گروهکافران، مشرکین ومنافقین، گروه ظالمین وستمگران و … اشاره نمود.
بدیهیاستاسلام دینی نیست که بر پایه و اساسجنگ و خونریزی پایهگذاری شده باشد، بلکه درحقیقت باید گفتکه پایه و اساس دیناسلام برصلح و دوستی استوار است. طبق نصصریح قرآن، دراسلام صلح و دوستی بهتر ازجنگ و خونریزی میباشد.۲ اما با توجه به رفتاری که افراد و گروه های مختلف غیرمسلمان با مسلمین درمقابله بااسلام اتخاذ میکنند مسلمین نیز ناچار باید با اینگونه رفتارها مقابله نموده و به جهاد برخیزند، همچنیندراسلام و قرآن جنگ و کارزار با برخی از افراد منع شده است ازجمله کسانی که در حنگ شرکت ندارند، زنان، کودکان، پیران وسالخوردگان و….
بنددوم: جنگ از دیدگاه حقوق بینالملل
جنگ اعمال قدرت مسلحانه کشورها علیه یکدیگر میباشد که مشروط به اعلام صریح قبلی آنان است و هدف ازآن معمولاً تحمیل اراده مهاجم درجهت منافع و مصالح ملی است. در مقابل صلح که یک وضعیت عادی میباشد، جنگ یک حالت استثناییاست، درنتیجه حقوق جنگ نیز در برابر حقوق پیشگیریکننده جنگ، یک حقوق استثناییاست. حقوق جنگ شامل قواعدی است که حاکم بردوران جنگ میباشد و کشورهای متخاصم ودرگیری در روابط خصمانه خود با یکدیگر و باکشورهای بیطرف، بایستیآن قواعدرا مدنظر قرار دهند وآنرا رعایت نمایند.۱
در حقوق بینالملل، جنگ شیوه اجبار همراه با اعمال قدرت و زوراست که میتوان آن را از نظرحقوقی چنینتعریف نمود: جنگ به عنوان «ابزار سیاست ملی » مجموعه عملیات و اقدامات قهرآمیزمسلحانهای است که درچارچوب مناسبات کشورها (دو یا چندکشور) روی میدهد و موجب اجرای قواعدخاصیدرکل مناسبات آنها با یکدیگر وهمچنین با کشورهای ثالث میشود. در این جهت حداقل یکی از طرفین مخاصمه درصدد تحمیل نقطه نظرات سیاسی خود بر دیگری است. به این ترتیب عملیات قهر آمیز مسلحانه وسیله و هدف تحمیل اراده مهاجم میباشد. درمجموع مفهوم حقوقیجنگ شامل چهار رکناساسی است: الف )عنصر تشکیلاتیوسازمانی کشورها: یکی ازعناصر اساسی سازنده مفهوم جنگ عنصرتشکیلاتی وسازمانیکشورها میباشد. لازمه جنگ نبرد نیروهای مسلح دو کشور با یکدیگر است از اینرو جنگ را میتوان گاهینوعی رابطها ارتباط بیندوکشور یاکشورهای دیگر تلقی نمود. به عقیده”ژان ژاک روسو”که درکتاب قرارداد اجتماعی آمدهاست، جنگ بههیچ وجه رابطه انسان با انسان نیست، بلکه رابطه کشور با کشوراست که در آن افراد نه بهعنوان انسان بلکه به مثابه شهروندان و مدا فعان وتنها بر حسب تصادف و اتفاق با یکدیگر دشمن میشوند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
ب) عناصرمادی(اعمال قدرت مسلحانه): عنصر دیگرجنگ، عنصرمادی است وآن اعمال قدرتیا خشونت مسلحانهواقعی وعملی میباشد به تعبیر دیگر جنگ همیشه با عملیات و اقدامات قهرآمیز مسلحانهای همراه است که توسط نیروهای مسلح کشورهایمتخاصم وتحتفرماندهی، اقتدار ومسئولیت آنها صورت میگیرد. بدون استفاده از نیروی اسلحه جنگ معنی ومفهوم حقوقیندارد. حقوق بینالملل مشخصنمیکندکه عملیات قهرآمیزمسلحانه باید درچه سطحیباشد تا جنگ تلقی شود ولی به طور کلی و از حیث حقوقی، جنگ زمانی آغاز میشود که توسل موثر و واقعی به اسلحه صورت گرفته باشد. جنگ با آتشبس خاتمه پیدا نمیکند. آتشبس پایان عملیات جنگی استنه پایان خود جنگ. پایان قطعی جنگ زمانیاست که با انعقاد معاهدهای صلح میان متهاجمان برقرار باشد .
ج)عنصرمعنوی یاروانشناختی(قصدونیتجنگ): جنگ بدون قصدونیت معنیومفهومیندارد. درکنفرانسهای لاهه(۱۹۷۰)کشورهایامضاءکنندهمعاهدات با اعلام صریح، اراده را جهت مبادرت بهجنگ ضروری دانستند. طبق عهدنامهسوم مربوط به شروع مخاصمات مورخ۱۸ اکتبر۱۹۰۷جنگ قانوناً هنگامیآغاز میشود که اخطار صریح قبلی به صورت اعلامیه جنگ بدون قید و شرط تلقی میشود، صورتگرفته باشد. هرگاه یکیاز کشورهای متعاهد عهدنامهی سوم، مخاصماترا بدوناعلام قبلیآغاز کنداز تعهدات خودعدولکرده ومرتکب جرم بین المللی شده است. الزام به اعلام قبلی جنگ یک قاعدهی قراردادی نیست بلکه یک قاعده شناخته شده شرطی است که عمومیت جهانی دارد.
د) هدف دار بودن جنگ(منافع و مصالح ملی): عنصرچهارم جنگ، مشخص بودن و غایت جنگ است یعنی کشورآغازگر جنگ هدف معین و نهایی دارد که همواره در صددپیگیری و نیل به آن است. این هدف معمولاً تحمیل یا قبولاندن یک نقطه نظرسیاسیو یا بهعبارت دیگر یک منظور و هدف ملی میباشد. در واقع کشور مهاجم مدعیاست جنگی که آغاز نموده براساس«منافع ومصالح ملی» بودهاست. به هرحال هنگامیکه جنگ فاقد خصیصه ملی باشد و بهعنوان ابزار سیاستملی تلقینگردد، دیگر واجد مفهوم خاص خود نیست. فرضاً عملیات نظامی معروف به عملیات پلیسی را که در اساسنامهی برخی سازمان های بین المللی از جمله سازمان مللمتحد پیشبینی شده است را نمیتوان جنگ نامید.۱
بند سوم : آثار جنگ
بهمحض شروع مخاصمه حالت جنگ برقرار میشود و کلیه مناسبات و رفتارهای عادی میان متخاصمان قطع میگردد و جایخود را به رفتارها و مناسبات خصمانه میدهد. درنتیجه جنگ آثار حقوقی معینی را، چه نسبت به کشورها و چه نسبت به افراد به دنبال دارد. شروعحالت یا وضعیت جنگ تأثیری درقانونی بودن یا نبودن اصلجنگ ندارد. قطع روابط دیپلماتیک وکنسولی، ضبط اموال دولتی دشمن، اخراج اتباع کشوردشمن ازسوی طرف دیگرمخاصمه ونیز تعلیق قراردادهای بین المللی زمان صلح ازجانب کشورهایمتخاصم ازجمله آثار جنگ بر کشورها میباشد.
الف : آثار جنگ نسبت به کشورهای ثالث
وقوع جنگ نه تنها آثار مهم و اساسی بر روابط کشورهای متخاصم ودرگیر با یکدیگر میگذارد بلکه بر کشورهای ثالث نیز تأثیرگذار است. به این معنی که بلافاصله پس از بروز جنگ حقوق بی طرفی بر وضعیت کشورهای ثالث حاکم میگردد و این کشورها با اعلام بیطرفی وضعیت خودشان را مشخص میکنند. قطع نظراز اینکه کشورهای ثالث بیطرف درجنگ هستند میتوانند وظایفی را درقبال کشورهای درگیر جنگ که آن را بهعنوان حافظ منافع خود انتخاب نموده است برعهده بگیرند که وظائفزیرنمونهای ازآن میباشد:
ادارهوهدایتمذاکرات مربوط بهمبادله کادر دیپلماتیک و کنسولی کشور مورد حمایت، حمایت و برگرداندن غیرنظامیانیکه زندانیشدهاند بهکشورخود، حفظ وحراست از اموالدولتیکشورهایمتخاصم، حفظ وحراست از اموال خصوصی اتباع کشورهای متخاصم، حمایت از زندانیانجنگی بهکمک کمیته بین المللی صلیبسرخ و ….
ب : آثار جنگ نسبت به کشورهای متخاصم
یکیازآثارجنگ که بیشترازسایرآثارنسبت بهکشورهایمتخاصمجلوهگرمینمایدایناست که روابط دوستانه ومسالمتآمیزمیانکشورهاکه همانروابطدیپلماتیک وکنسولیاسترا دست خوش تحول قرار میدهد وروابط خصمانه وغیرمسالمتآمیزبرروابطحسنه ودیپلماتیکحاکممیشود. جنگنمیتواندباروابطدیپلماتیک وکنسولی همسوییداشتهباشد. اموالعمومی یادولتیدشمنکهدرقلمروکشورمتخاصمقرارگرفتهباشد مشمولحکممصادره خواهد بود به استثنای ساختمانهای ملکی محل مأموریت کادر دیپلماتیک و کنسولی دشمن و اموال موجود در آنها که بلافاصله پس از خاتمه مأموریت مهرو موم میشوند.
اخراج اتباع کشوردشمن یکی دیگر ازآثار جنگ است که کشورهای متهاجم با بروز جنگ نسبت به اتباع دشمن اجرا میکنند وآنها را به میهنشان باز میگردانند. وضعیت قراردادهای بین المللی براثر وقوع جنگ بین کشورهایمتخاصم دچارتنش واختلالمیگردد ودربیشتر موارد خاتمه پیدا میکند. بخصوص قراردادهای دو جانبهکه میانکشورهای متخاصممنعقد شدهاست. هرچندکه در حال حاضر فقط قراردادهایی قابل فسخ است که صرفا ًبرای زمان صلح منعقد شده باشند اما برخی دیگر از قراردادها مانند قراردادهایی که خط مرزی را معینمیکندارزشبین المللیخودراحفظکرده وعمل جنگ آثار این تعیینحدود را از بیننمیبرد. درخصوص وضعیتقراردادهای چندجانبه این نوع قراردادها کما فیسابق بین کشورهای درحال جنگ و سایرکشورهای بیطرف پا برجا بوده و اجرا میشود. بخصوص قراردادهایی که به موجب آن سازمان های بین المللی تأسیس میگردند، حتی بینکشورهای درحال جنگ کهعضویت چنین سازمان هایی راداشته باشند به حیات خود ادامه میدهند. چنانچه قراردادها به هرنحویدرزمان جنگ به حالت تعلیق دربیایند درپایان جنگ وپساز برقراری صلح، ایندسته ازقراردادها دوباره برای کشورهایمتخاصمسابق بهاجرادرمیآید، بدون اینکه نیازی به قرارداد و وضع مقررات جدید داشته باشد.
ج : آثارجنگ نسبت به افراد عادی(غیرنظامی) دشمن
بروزجنگ خواستهیا ناخواسته بهافراد عادی کشورهای متخاصم از جهات گوناگون لطمه وارد می کند. این لطماتیا متوجه شخصآنان استویا فعالیتهایاقتصادی ایشان راتحتالشعاع خود قرارمیدهد یا اینکه اموال آنان را تحت تأثیر قرار داده و اموالشان در این میان از بین رفته و خسارت متوجه آنها میشود.
تاقبل از سال ۱۹۴۹ درحالی که نظامیان تحت پوشش عهد نامه های ژنو قرارداشتند غیرنظامیان از هرگونه حمایت حقوقی محروم بودند، بطوری که مخصوصاً دریدو جنگ جهانی درعمل ملاحظه شد که اتباع غیر نظامی دشمن آماج هر نوع تجاوز وتعدی قرار می گرفتند. درآن دوران برخلاف برداشت سنتی که از سوی دانشمندان کلاسیک ابراز شده بود، جنگ هرگز یک اقدام وعملی که انحصاراً مربوط به حکومتها باشدنبود، بلکه مستقیماً ملتها را نیز دربرمیگرفت که از آن جمله میتوان توقیف و بازداشت آنان را دراردوگاه های کار اجباری نام برد.
باانعقاد قرارداد ژنو مورخ ۱۳ اوت ۱۹۴۹ مربوط به حمایت از افراد وغیرنظامیدرزمان جنگ، اتباع دشمن ازحیث فردی تحتحمایت شدیدحقوقیقرارگرفته وعنوان «شخصحمایت شده» را بهخود اختصاص دادند. محافظت از صلح جهانی وامنیت بین المللی وظیفه مهمی بود که دراولین منشورجامعه بینالملل ۱۹۴۵ قیدگردیدهاست. اماجامعه بینالملل نتوانستهاست چهجوامع کنونی وچهجوامعآیندگان رادرمقابلآتش جنگها محافظت وپاسداریکند. با وجود تعدادکثیرکنوانسیون وپروتکل وخود منشورسازمانملل، وحشت ونگرانی روزافزونزنان وکودکاندراثروقوع وبروز جنگها روبهافزایشاست وزنان وکودکان بیشتری بهطرقمختلف جان، زندگی وموجودیت خویشرا ازدست داده ومیدهند.
جنگها بهعنوان عاملاصلی، توسعه جوامعرا که برای تساوی حقوقی واجتماعی زنان وکودکانامری مهم تلقیمیشود، تحتتأثیر خود قرارداده وزنان وکودکان را بهعنوان قربانیان اصلی و بیدفاع جوامع به سوی نابودی، انزوا و تبعیض رهنمون مینماید. تحتتأثیر مستقیم یا غیرمستقیم جنگها، روزانههزارانزن و کودک درسطحجهان دراثرگرسنگی، کمبودآب، غذا و بیماریهای رایج ناشیاز مخاصماتمسلحانه قربانی میشوند.
گفتار دوم :
مفهوم کودک
بند اول : کودک از نظراسلام
کودک یا طفل درفقه به فردی اطلاق میشود که به بلوغ شرعی نرسیده است. قرآن کریم دربرخی از آیات۱به موضوع معیاردوره کودکی و پایان این دوره پرداخته ومعیارهایی سهگانه را برای پایان دوره طفولیت ذکرکرده که عبارتند از: بلوغ الحلم ، بلوغ النکاح،بلوغ رشد. با توجه به این معیارها میتوان گفت که موضوع بلوغ درقرآنکریم با تعببرات مختلفی آمده وسن مشخصی را بهعنوان سن بلوغ ذکر ننموده است ودرامر بلوغ هم به رشد جسمی و هم به رشد روحی و عقلانی توجه کرده است.
درمیان فرق اسلامی، شافعیان وحنابله سن بلوغ رادر دختران وپسران۱۵سالگی ومالکیان۱۷سال میدانند. حنفیان نیزسن بلوغ را برای پسر۱۸سال و برای دختر۱۷سال ذکرنموده اند.۲ فقه امامیه اکثراً سن بلوغ را برای پسر۱۵سال وبرای دختر۹سال تمام قمری میدانند گرچه برخی متأخرین شیعه بلوغ دختران را در۱۳ سالگی محقق دانستهاند. با این همه سن بلوغ شرعی براساسنظر بیشتر فقها۹ سال برای دختران و۱۵سال برای پسران میباشد. البته فقها علاوه بر این نشانه های دیگری همچون روئیدن موی خشن زیر بغل وعانه فرد و احتلام را نیز شرط بلوغ دانستهاند ودر دختران عادت ماهانه وحمل اماره بلوغ محسوب میشود.
بند دوم : کودک از دیدگاه قوانین داخلی ایران
کودک یا صغیر در اصطلاح حقوقی به کسی اطلاع میشود که از نظر سن به رشد جسمی وروحی لازم برای زندگی اجتماعی نرسیده باشد .
مطابق ماده۹۵۸ قانون مدنی: «هر انسان، متمتع از حقوق مدنی خواهد بود ولیکن هیچ کس نمیتواند حقوق خودرا اجرا کند مگر آنکه برای این امر اهلیت قانونی داشته باشد.» پس کسی برای اجرای حقوق مدنی اهلیت قانونی دارد که ممنوع ومحجور از تصرف در اموال وحقوق مالی خود نباشد.
براساس ماده ۱۲۰۷ قانون مدنی: «اشخاص ذیل محجور واز تصرف دراموال وحقوق مالیخود ممنوع هستند: ۱- صغار ۲- اشخاص غیر رشید ۳- مجانین .»
بنابراین ملاحظه میگردد که از نظرحقوقی کودک از تمامی حقوق مدنی برخوردار است واز این جهت فرقی با بزرگسال ندارد اما قانوناً نمیتواند حق خود را اعمال و یا اجرا کند آنچه مهم است اینکه بدانیم ازنظر حقوقی کودکی از چه سنی شروع وبه چه سنی ختم میشود.
اصولاً وجود شخص طبیعیاز لحاظ حقوقی با تولد او آغازمیشود واز این تاریخ است که انسان ، طرف حق قرار میگیرد واز حقوق مدنی وسایر حقوق برخوردار میشود. در ماده ی ۹۵۶ قانون مدنی آمده است: «اهلیت برای دارا بودن حقوق، بازنده متولد شدن انسان شروع میشود و با مرگ او تمام میشود.» اما نباید فراموش کرد که کودک قبل از آنکه متولد شود، یعنی در حالیکه جنین است هم دارای حیات است و بدین جهت شایسته است که مورد حمایت مقنن قرارگیرد تاحقی از کودک که درآینده متولد خواهد شد تضییع نشود وبدین اعتبار شاید بتوان ادعا کرد که شروع کودکی در واقع از تاریخ انعقاد نطفه است. زیرا ازاین زمان است که کودک بهعنوان موجودی زنده ومستقل از پدر ومادر مورد توجه مقنن قرارگرفته و برای اوحقوق و تکالیفی مقرر می شود.۱
ممکن است جنین از لحاظ زیستشناسی موجود مستقلی بشمار آید وشخص محسوب گردد. اما از نظر حقوقی، هنگامیکه زنده به دنیا نیامده است شخصمستقلی بشمار نمیآید ونمی تواند دارندهی حق وتکلیف باشد؛ با وجود این درصورتی که مصلحت اقتضا کند، ممکن است جنین حتی قبل از تولد دارای حق گردد، مشروط بر اینکه زنده به دنیا آید.۲
مادهی ۹۵۷ قانون مدنیدراین سوره صریحاً مقرر میدارد که: «حمل از حقوق مدنی متمتع میگردد، مشروط براینکه زنده متولد شود.» بنابراین طبق مقررات قانون مدنی، حمل یعنی کودک که هنوز متولد نشده از تاریخ انعقاد نطفه عیناً مانند کودکی که به دنیا آمده است از کلیه حقوق مدنی برخوردار است مشروط بر آنکه زنده متولد شود اگرچه پس ازتولد هم فوراً فوت نماید. پس جنین دارای نوعی شخصیت است ومیتواند صاحب حق باشد. مثلاً ممکن است که به نفع او وصیت شود وحقی بدین ترتیب برای او ایجاد شود. همچنین جنین طبق قانون، ارث میبرد همانطور که مقنن درماده ۸۷۵ قانون مدنی این نکته را تصریح نموده است، این ماده در مورد حملی که مورث او فوت کرده چنین مقرر میدارد: «شرط وراثت، زنده بودن در حین فوت مورث است واگر حملی باشد درصورتی ارث میبرد که نطفه اوحینالموت منعقد بوده وزنده هم متولد شود اگر چه فوراً پس از تولد بمیرد.» وممکن است برای حفظ وادارهی سهمالارث جنین، کسی از طرف دادگاه معین شود که اصطلاحاً امین نامیده میشود. اما شخصیت جنین وحقی که برای او ایجاد میشود متزلزل است و هنگامی مستقر وپایدار میشود که زنده بدنیا آید اگر چه فوراً بعد از تولد بمیرد.
آنچه در بالا آمد نشان دهنده زمان شروع کودکی یا طفولیت را در قوانین ایران بیان میکند اما این کودکی پایانی نیزدارد که قانون مدنی در تبصرهی ۱ ماده ی۱۲۱۰ مصوب ۱۳۶۰ مجلس شورای اسلامی آن را چنین اعلام میدارد: سن بلوغ در پسر پانزده سال است. تشخیص این سن در ایران براساس تاریخ تولدی است که روی شناسنامه افراد درجگردیده ومعتبر میباشد. طبق مادهی ۱۲۱۰قانون مدنی: «هیچ یک را نمیتوان بعداز رسیدن به سن بلوغ بهعنوان جنون یا عدم رشد مجبور نمودمگر اینکه عدمرشد یاجنون او ثابت شده باشد.» پس براساس قانون مدنی دختری که نه سال تمام قمری وپسری که ۱۵ سال تمام قمری داشته باشد میتواند هرگونه دخل وتصرف در اموال وحقوق مالی خود بنماید ومحتاج کسب اجازه از هیچ مقام ومرجعی ندارد.
بین تبصره های ومواد قانون مدنی درخصوص تملک اموال توسط صغیر بعد از رسیدن به سن بلوغ تعارض وجود دارد ولی این تعارض را هیئت عمومی دیوان عالی کشوربا صدور رأی وحدت رویه رفع نموده است.
همانطور که میدانیم چون قوانین ایرانمتأثر والهام گرفته ازمقررات وقواعد فقه اسلام است لذا طبق مقررات اسلام صغیرکسی است که بالغ ورشید نشده است وهریک از ایندو خصیصه برای خروج صغیر ازحجر لازم است وهمچنین فقها برای بلوغ ورشد خصوصیات وشرایطی را ذکر نمودهاند که قبلاًدر مبحث کودک در اسلام در آن مورد توضیح داده شد.
آنچه مسلم است اینکه متأسفانه سن بلوغ مذکور درتبصره ۱ماده ۱۲۱۰ در مسائل حقوقی وسیاسی یکسان نیست وبه عبارت دیگر دوران کودکی برای هر امری در زمانی خاص پایان میآید:
الف) در مورد ازدواج پایان کودکی در مورد دختر سیزده سالگی ودر مورد پسر پانزده سالگی است مادهی ۱۰۴۱قانون مدنی که در سال۱۳۷۹ اصلاح شده چنین مقرر میدارد عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن۱۳ سال تمام شمسی وپسربعد ازرسیدن به۱۵سال تمام شمسی منوط است به اذن ولی به شرط رعایت مصلحت با تشخیص دادگاه صالح، پس میتوان از مفهوم مخالف مادهی فوق چنین استنباط نمود که اگر دختری به سن ۱۳ سال تمام وپسری به سن ۱۵ سال تمام برسد برای عقد ازدواج نیاز به موافقت ولی با صدور حکم از دادگاه نیست.
ب) در خصوص مسئولیت کیفری وحقوقی پایان سن کودک مقارن سن بلوغ است که در دختر ۹ سال تمام قمری وبرای پسر ۱۵ سال تمام قمری است.
پایان نامه
ج) درمسائلمربوط به کار وکارگری پایان سنکودکی بطور یکسانبرای پسر ودختر۱۵سالگی قید شده است. براساس ماده ۷۹ قانون کار به کارگماردن افرادکمتر از ۱۵ سال تمام ممنوع است.
پس همان طور که ملاحظه میشود دختر چهارده سالهای که میتواند ازدواج نماید وحق دخالت درامورمالی خویش را دارد نمیتواند به عنوان کارگر استخدام شود.
د) در مورد برخورداری از حقوق سیاسی وشرکت در انتخابات دوران کودکی پسر ودختر ۱۸ سال میباشد مادهی ۳۶ قانون انتخابات ریاست جمهوری یکی از شرایط انتخاب کنندگان را داشتن۱۸سال برای انتخاب کنندگان بیان میکند. هم چنین کسی که ۱۸ سال تمام نداشته باشد حق شرکت در انتخابات مجلس و نیز حق شرکت درانتخابات مجلس شورای اسلامی را نخواهد داشت.۱
هـ ) سن استخدام دولتی، پایان ۱۸سالگی میباشد واگر کسی به این سن نرسیده باشدنمیتوان وی را به عنوان کارمند به استخدام دولت درآورد. قانون استخدام کشوری یکی از شروط برای ورود به خدمت رسمی را داشتن حداقل ۱۸سال تمام قید کرده است.۲ هم چنین به موجب مادهی ۵ آئین نامه ی استخدامی کارکنان مجلس شورای اسلامی مصوب ۱۳۶۲ برای ورود به خدمات مجلس شورای اسلامی داشتن حداقل ۱۸ سال سن ضروری است.
و) برای صدورگذرنامه ونیز اخذگواهینامه برای وسایل نقلیه موتوری پایان کودکی را ۱۸سال در نظرگرفتهاند ودربرخی موارد بطور مثل برای استفاده ازحقوق وظیفه مستمری، دوران کودکی میتواند تا سن۲۰سالگی هم افزایش یابد وحتی اینسن اگر دریکی ازمؤسسات آموزشی، آموزشگاه های رسمی وعالی مشغول تحصیل باشند تا ۲۵سالگی هم افزایش مییابد. با توجه به مطالب فوق الذکر میتوان گفت یکی از مهمترین حقوق کودک که در قوانین ایران به آن پرداخته شده حق حیات است. حق حیات از دوران جنینی شروع شده وتا پایان دورهکودکی ادامه دارد، این ازحقوق مسلم کودک میباشد که ابتداً برعهده والدین وپساز آن از وظایف حکومت ودولت می باشد.
نگهداری وتربیت کودک (حضانت ) یکی دیگرازحقوق کودکان است که در قانونمدنی به آن اشاره شده است. قانون مدنی ایران درباب دوم از کتاب هشتم، مقررات مربوطه به این موضوع را بیان مینماید. طبق مادهی۱۱۶۸قانون مدنی: « نگاهداری اطفال هم حق وهم تکلیف ابوین است.» بنابراین والدین برای حضانت ونگهداری از کودک باید از تمام ابزار ووسایل که لازمه بقاء، نمو وبهداشت جسمی وروحی کودک میباشد استفاده نمایند. سرپرستی از کودک که در قوانین ایران بطور جد به آن اشاراتی شده یکی از حقوق کودکان بر والدین است. درحقوق ایران صریحاً به موضوع حمایت از کودکان بیسرپرست پرداخته شده بطوریکه برای این مهم در سال۱۳۵۳ قانون حمایت ازکودکان بدون سرپرست به تصویب رسیده است. بهموجب این قانون خانواده های فاقد فرزند میتوانند تحت شرایط وضوابطی کودکانیرا که سرپرست ندارند سرپرستی نمایند، بدون آنکه آثار ناشی از قرابت نسبی از قبیل ارث وحرمت نکاح ایجاد شود.
یکیدیگر از حقوق کودکان داشتن مکان وجا ومتعلق بودن به یک سرزمین مشخص است. لزوم داشتن تابعیت یک اصل حقوقی مسلم وقابل قبول در تمام سیستمهای حقوقی دنیاست که کشور ایران از این امر استثنا نیست. بنابراین به محض تولد کودک، تابعیت کشور معینی به او تحمیل میشود. درکشور ایران کودک از تلفیق دو روش سیستم خون وخاک برای کودک تعیین سرزمین (تابعیت ) میشود وکودک نمیتواند تا رسیدن به سن ۱۸سالگی تابعیت خویش را تغییر دهد.۱هم چنین اقامتگاه کودک همان اقامتگاه ولی یا قیم است.۲
مسئله تحصیل وآموزش یکیدیگر از حقوق کودکان است که درقوانین ایران به آن پرداخته شده است. اصل سیام قانون اساسی جمهوریاسلامی ایران مصوب ۱۳۵۸ دراین خصوص بیان میدارد: «دولت موظف استوسایل آموزش وپرورش رایگان رابرای همهی ملت تاپایاندورهی متوسطهفراهم کند، وسایل تحصیلات عالی را تا سرحدخودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد.» آنچه مسلم است این که نه تنها دولت بلکه خود اولیای اطفال هم میبایستی با بهره گرفتن از امکانات، کودکان خودرا به تحصیل علم ودانش ویا فرا گرفتن حرفه تشویق نمایند.
ممنوعیت کار وفعالیت کودکان درکارگاه ها بهعلل مختلف از سوی قانونگذار برای کودکان درنظرگرفته شده است، بطوریکه درقانون کار وسایر قوانین، مقرراتی درخصوص شرایط کار نوجوانان وجود دارد. بطور مثال آوردن حداقل سن برای کارکردن؛ همانطوری که قبلاً به آن اشاره شد حداقل سن برای کاردر ایران۱۵ سال تمام قید شده است.۱ ساعات کارکمتر، ممنوعیت به کارگیری درکارهای سخت وزیان آور . . . از جمله مقرراتی است که در قوانین ایران برای کودکان ونوجوانان پیشبینی گردیده است واین اهمیتحقوق کودکان رانشان میدهد.
عدم محاکمه واعدام کودک وحتی تقلیل مجازات مادران باردار یا مادرانی که کودک دارند یکی دیگر از حقوق کودکان است که در قوانین ایران به آن اهمیت داده شده است. نگهداری کودک درکانونهای اصلاح وتربیت یکیاز تدابیری است که برای کودکان مرتکب به جرائم درنظر گرفته شده است. همچنین حمایت از کودکان در برابر آزار واذیت دیگر افراد جامعه یکی دیگر از مواردی است که در قوانین داخلی ایران به آن توجه شده است. علاوه بر حقوق فوق درایران حمایتهای قانونی دیگری ازکودکان به عمل آمده واز جمله میتوان به قانون حمایت از کودکان ونوجوانان مصوب۱۳۸۰، جرم بودن ربودن ومخفی کردن کودک که موادی از قانون مجازات اسلامی (تعزیرات ومجازات های بازدارنده ) به آن پرداخته است، رها کردن کودک وسقط جنین اگر کسی عامداً وعالماً موجب سقط جنین شود علاوه بر پرداخت دیه یا قصاص به حبس نیز محکوم خواهد شد، استفاده از اطفال برای تکدی وتأثیر وجود کودک در مجازات مادر اشاره نمود.
بندسوم: کودک از دیدگاه کنوانسیون حقوق کودک
طرح کنوانسیون حقوق کودک که به ابتکارکشور لهستان وتلاش پروفسور«آدام لوباتکا»۱لهستانی در سال ۱۹۸۹به اتفاق آرا تصویب شد از یک مقدمه و۵۴ ماده تشکیل یافته است.۴۱ ماده این کنوانسیون اختصاص به حقوق داشته و۱۳ماده به نحوه اجرای آن در هر کشور مربوط میشود واکثر کشورهای جهان بجز آمریکا و سومالی به این کنوانسیون ملحق شدهاند.
ازنظر کنوانسیون همانگونه که ماده یک کنوانسیون بیان میکند: «ازنظرکنوانسیون منظور از کودک، افراد زیر۱۸سال است مگر اینکه طبق قانون قابل اجرا در مورد کودک سن بلوغ کمتر تشخیص داده شود.» با توجه به ماده فوقالذکر اولاً تنها کسانی مشمول مقررات کنوانسیون می شوند که به ۱۸ سالگی نرسیده باشند و ثانیاً سن بلوغ ارائه شده دراین ماده یک سن مطلق نیست بلکه برحسب قانون ملی کودک متغیر است. زیرا سن بلوغ ومدت آن درجوامع وکشورهای مختلف یکسان نمی باشد. این سن ۱۸سالگی، هم سن بلوغ است وهم سن رشد. پس براساس نظروضعکنندگان این قانون کودک با رسیدن به ۱۸سالگی اهلیت اجرای مستقیم تمام حقوق خودرا دارا شده وبهطورکلی از تحت ولایت خارج میشود زیرا اگر غیرازاین بود با توجه به اختلاف قوانین کشورها دراین خصوصباید به تفاوت سن بلوغ ورشد اشاره میکردند.
آنچه مشخص است اینکه دراین کنوانسیون فقط به پایان دوره کودکی اشاره شده وپایان آن مشخص شده اما نسبت به زمان شروع کودکی سن خاصی در نظر گرفته نشده است و در مورد شروع کودکی کاملاً کنوانسیون ساکت میباشد. شاید دلیل آن اختلاف قوانین کشورها در شروع کودکی است. همان طور که گفتیم درخصوص شروع کودکی بین کشورها اختلافنظر است، بطوری که در کشورهای اسلامی وبالاخص از نظر فقه شیعه ابتدای کودکیاز لحظه انعقاد نطفه است. هرچند بهمرحله انعقاد نطفه تاتولد بهعنوان مرحله کودکیدراسلام یادنشده است. اما حمایتهای ویژهای دراینمرحله ازاین دوران شده است لذا نه تحتعنوان کودک بلکه به عنوان(جنین) وآیات متعدد قرآن وکتب فقهینیز مؤید این مطلب است.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.