۲-۳ تعاریف مفاهیم و واژه ها
۲-۳-۱ امنیت
واژه secuvity از واژه secure منشعب گردیده است که در زبان فارسی معادله هایی چون امن، محفوظ، مطمئن، محفوظ داشتن و…برای آن آورده میشود.
بطور کلی واژه امنیت عمدتاً به نوعی احساس روانی اطلاق می گرددکه در آن بخاطر مبرا بودن از ترس، وضعیت آرامش واطمینان خاطر حاصل می گردد. پدیده هایی که ممکن است باعث ترس شده و آرامش و اطمینان خاطر افراد را مختل سازند، بسیر متعدد و در عین حال پیچیده اند. باری بوزان از محققان برجسته مطالعات امنیتی، امنیت اجتماعات بشری را به پنج مقوله نظامی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی تقسیم نموده است این پنج بخش جدا از یکدیگر عمل نمیکنند بلکه هریک از آنها دارای کانون مهمی در درون مسئله امنیت و روشی برای تنظیم اولویتها بوده است و از طریق ارتباطات قومی همگی به یکدیگر متصل هستند حال پس از نگاهی کوتاه به مفاهیم امنیت، ابعاد و ویژگیهای مختلف امنیت را مورد بررسی قرار می دهیم.
عکس مرتبط با اقتصاد
۱: سطوح امنیت
از دیر باز، صاحب نظران علوم سیاسی- امنیتی امنیت را به دو بخش امنیت ملی و امنیت داخلی تقسیم کرده و برای هر کدام از آنها تعریف خاصی ارائه دادند. امروزه، با توجه به روند جهانی سازی و گسترش فناوری اطلاعات و ارتباطات، بسیاری از مرزها نادیده گرفته شده و از این زاویه، در نظریه پردازی های اخیر، بحث «امنیت بدون مرز» هم به طور جدی مطرح گردیده است. لذا در عصر حاضر اعتقاد بر آن است، که بر امنیت ملی و داخلی، شق دیگری از امنیت هم وجود دارد، که با عنایت به آن، امنیت را می توان به سطوح ذیل تقسیم نمود:
نتیجه تصویری درباره فناوری اطلاعات
۱: امنیت ملی
۲: امنیت داخلی
۳: امنیت عمومی
در واقع، موضوع امنیت ملی که بیشتر به مفهوم مصونیت کشور (به معنای اعم دولت-ملت) در برابر تهدیدات خارجی است، مربوط به قدرت ملی و نظام دفاعی و نیروهای مسلح می شود.
امنیت داخلی، که وجه غالبی از سنخ فعالیت های اطلاعاتی- امنیتی (به معنای خاص آن) را در بر میگیرد، معطوف به پاس داشت حکومت و نظام، در برابر توطئه های نفوذ، خرابکاری و براندازی بوده و دستگاه های اطلاعاتی- امنیتی کشور عهده دار آن می باشد.
اما امنیت عمومی، معطوف به حقوق و حدود قانونی شهروندان، نظم و انضباط در مناسبات اجتماعی و حفظ منافع و ارزش های جمعی است. در این بخش، مسایلی از قبیل قانون مداری، مشارکت همگانی، پیشگیری و…مطرح بوده و پلیس عهده دار تأمین و حفظ آن می باشد.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۲: سطوح امنیت عمومی
نظم و امنیت یک تولید جمعی است که به میزان بلوغ اجتماعی ملت و کارکرد دستگاه های حکومت بستگی تام دارد. اگر نظم و امنیت، به عنوان مهمترین نیاز زندگی اجتماعی توسط جامعه به رسمیت شناخته شده باشد، به نحوی که آن را بر منافع فردی و گروهی خود مقدم بدارند و بر صیانت از آن متعهد بوده و مشارکتی مسوولانه در آن داشته باشند و اگر دولت (به معنای اعم آن) مهمترین کار ویژه خود را تولید و تأمین نظم و امنیت دانسته و کارکرد دستگاه های مختلف خود را، برای نیل به شاخصه های نظم و امنیت عمومی تنظیم نموده و در این صورت، انتظام ملی به منصه ظهور رسیده و از ارزش های خود را در الگوی عمومی نظم اجتماعی، متجلی می سازد. در واقع سطح انتظام ملی، سطح «تولید نظم و امنیت» می باشد.
۳: سطح تعاملی
این سطح، ناشی از کارکرد دستگاه ها و نهادهای قانونی ایجاد نظم و امنیت است، علاوه بر پلیس، دستگاه های دیگری نیز در حوزه تعاملی این سطح قرار داشته و به آن پوشش می دهند، که از آنها میتوان به دستگاه های قضایی، اطلاعاتی، دفاعی- امنیتی، بسیج، شورای امنیت و ترافیک، ستادهای مبارزه با مواد مخدر با قاچاق کالا، قرارگاه های مدیریت بحران و امثالهم، اشاره نمود.
وحدت نظر و عمل در این سطح (به این معنا که در تحلیل اهداف، اصول و راهبردها، به طور منسجم و هم افراز و به دور از نگاه بخشی حرکت کنند) به «نگهداری نظم و امنیت عمومی» منتهی می شود. از سوی دیگر، بدون وحدت و انسجام، چالش های اجتماعی- انتظامی- امنیتی مختلفی امکان بروز یافته و نظم و امنیت پایدار را مورد تهدید قرار می دهند.
۴: سطح عملیاتی
محور این سطح، پلیس بوده و رسالت آن «پاسداری از نظم و امنیت مستقر» بر محور قوانین و مقررات عمومی می باشد. در این سطح، نیروی انتظامی از یک سو بایستی انتظارات، توقعات و مطالبات بر حق جامعه را مورد تجزیه تحلیل قرار داده و از سوی دیگر، سازمان و ساختار خود را در ابعاد سخت افرازی، متناسب با تغییرات و تحولات جامعه متحول نماید؛ تحولاتی که بتواند سازمان را همگام با مقتضیات اجتماعی و با نگرش به حال و آینده باز تعریف و تجهیز کرده و برای آن فرصت بالندگی فراهم آورد.
این وضعیت، ما را ملزم می سازد تا در محیط داخلی سازمان، برای تبدیل قوت ها و قابلیت ها به توانمندی های موثر و تمرکز آن بر فرصت ها، در محیط تعاملی، انسجام دستگاه ها و نهادهای مسئول، در محیط زمینه ای، مراقبت از عوامل مؤثر بر شاخصهای “احساس امنیت” و تولید و ارتقای نظم و امنیت بپردازیم.
۵: اصول حاکم بر امنیت عمومی
جهت گیری ها، چشم انداز آینده و برنامه های تحول ساز در این مقطع، مبتنی بر مبانی و اصول چهارده گانه زیر دنبال گردیده است:
۱: اصل جامعه محوری: در حوزه نگرش به مردم و جامعه، نیروی انتظامی از نگاه «تهدید محوری» به نگرش «جامعه محوری» تغییر رویکرد داده است.
۲: اصل جامع نگری: نظم و امنیت به عنوان پدیده اجتماعی، تک بعدی و تک عاملی نیست، بلکه زنجیره ای از علل و بسترها در بروز پدیده های اجتماعی اثرگذار است. بنابراین، ضرورت دارد تا به صورتی جامع و همه سونگر، ابعاد و زوایای مختلف و متنوع آن مورد توجه قرار گیرد.
۳: اصل هماهنگی نظام مند: امنیت، مقوله ای فرا بخشی است و همه دستگاه ها، نهادها و اقشار جامعه، به نوعی در تولید آن نقش دارند. بنابراین، همکاری و هماهنگی با بخش های مختلف نظام در حفظ امنیت، یک برنامه راهبردی برای ناجا می باشد.
۴: اصل پیشگیری: صرف برخورد با جرم و مجرم، برخورد با معلول است. از این رو، ضمن آن که به موقع باید برخورد کرد، شناسایی و عطف توجه به بسترها و زمینه آسیب ها و جرایم، به منظور پیشگیری از بروز و تشدید آنها از ضروریات می باشد.
۵: اصل تقدم امنیت نرم افزاری: پیشگیری و کنترل، باید متنی بر اقتدار اطلاعاتی و روش های غیر مستقیم بوده، نه اینکه صرفا به قدرت حضور و مواجهه مستقیم متکی باشد.
۶: اصل پویایی و انعطاف: به دلیل اینکه نظم و امنیت تابعی از پایانی و پویایی جامعه است، پلیس نیز به عنوان حافظ نظم و امنیت بایستی از حیث سازمان، ساختار و ماموریت، انعطاف و پویایی لازم را داشته باشد تا از این رهگذر بتواند اشراف خود را نسبت به روند تغییر و تحولات، حفظ نماید.
۷: اصل گسترده و فراگیری: امنیت، امری موسمی، مقطعی و مربوط به جغرافیای مکانی و زمانی خاصی نیست، بلکه در واقع، باید سایه و چتر امنیت، برای همه شهروندان، در هر زمان و در هر کجا که هستند گسترده شود.
۸: اصل نهادمندی و پایداری: امنیت، از یک منظر، فلسفه تشکیل دولت ها و حکومت ها و از منظری دیگر، کار ویژه اصلی آن بوده و در بسترسازی چگونگی اداره حکومت ها نقش اساسی دارد. بنابراین، پایداری و نهادمندی امنیت، از حیث ساختاری و کارکردی، از ضروریات اولیه هر جامعه می باشد.
۹:اصل دقت، صحت، سرعت: به واسطه حساسیت موضوع امنیت، که با جان، مال، آب رو و حیثیت مردم و جامعه مرتبط است، انجام امور به صورت دقیق، صحیح، سریع و به موقع، شرط اساسی انجام موفقیت آمیز ماموریت ها خواهد بود.
۱۰: اصل رویکرد علمی-تخصصی: با توجه به پیچیدگی زندگی اجتماعی و تخصصی شدن امور که به صورت روز افزونی در حال گسترش است، تخصصی کردن پلیس در سطوح و لایه های گوناگون، متناسب با نیازمندی های زندگی اجتماعی و تأمین نظم و امنیت، اجتناب ناپذیر می باشد.
۱۱: اصل فراجناحی بودن: با توجه به موضوع مأموریت پلیس که حفظ نظم عمومی است، لایه سلامت و موفقیت سازمان، دوری گزیدن از جناح بندی های سیاسی و عدم ورود به تنش های حزبی است. زیرا اگر سایه سیاست زدگی بر مسایل اجتماعی گسترده شود، دستگاه ها و نهادهای مسئول در حوزه اجتماعی، کارکرد بخشی پیدا کرده و این امر در تضادهای جدی با مصالح و منافع ملی است.
۱۲: اصل امایش سرزمینی: در این بحث، پراکنش جغرافیایی محور اصلی کار بوده و پلیس بایستی براساس و متناسب با گستره جغرافیایی، برای انجام صحیح مأموریت ها، چینش و استقرار مناسبی را در برنامه ریزی لحاظ کند.
۱۳: اصل مشارکت و نظارت همگانی: برای تأمین و حفظ امنیت، مردم نقش مهمی به عهده دارند. این نقش همگانی، از یک سو در قالب مشارکت و تعامل با پلیس و از سوی دیگر، به صورت نظارت بر حسن عملکرد آن متجلی می شود.
۱۴: اصل نوسازی: این اصل بر تغییر و تحولات در عرصه های مختلف زندگی اجتماعی مبتنی است (سیمای تحولی ناجا،۱۳۸۳: ص ۶).
۶: چالشهای امنیت عمومی
* عمده ترین چالشهای حوزه سیاسی:
۱: سیاست زدگی
۲: تجزیه پذیر نمودن حاکمیت
۳: ترجیح منافع گروهی بر منافع ملی
۴: القاء ناکار آمدی نظام سیاسی
۵: کاهش میزان مشروعیت نظام
۶: کاهش اعتماد عمومی به نظام سیاسی
عمده ترین چالشهای حوزه اقتصادی:
۱:فقر ومحرومیت اقتصادی
۲: عدم سرمایه گذاری لازم و وجود قشر بیکار در جامعه
۳: وابستگی شدید به صادرات نفت
۴: درون زا نبودن صنعت و ساختار اقتصادی کشور
۵: وجود تورم بالا و با دامنه نوسان گسترده
۶: دولتی بودن حجم عمده اقتصاد کشور و پایین بودن بهره وری
* عمده ترین چالشهای حوزه فرهنگی:
۱: اختلال وجود شناسی: مشکل تعریف زندگی و جهان اجتماعی
۲: اختلال ارزشی: اختلال در اشتراک ارزشی که پایه استحکام نظام اجتماعی را فراهم می آورد.
۳: اختلال هنجاری: الگوهای هدایت رفتار و افکار و گروه ها با مشکل مواجه می شوند.
۴: اختلال فکری و رفتاری: بروز انواع افکار و رفتارهایی که در تضاد با وجدان جمعی و باورها و اعتقادات مشترک پذیرفته شده قرار دارد.
* عمده ترین چالشهای حوزه اجتماعی:
۱: بی اعتمادی اجتماعی
۲: انحرافات اجتماعی
۳: کم بودن همگرایی میان مولفه های تأثیرگذار در جامعه پذیری افراد
۴: رشد بالای جمعیت و تغییر ترکیب جمعیتی کشور
۵: عدم رشد مناسب نهادهای مدنی
۶: عدم توجه به حق و مسئولیت اجتماعی
۷: اختلال در فرایند جامعه پذیری
اختلالات فوق نمونه ای از مسائل و مشکلاتی است که امنیت عمومی را به چالش کشیده و لازمه مدیریت اجتماعی، طراحی طرحی نو برای مبانی نظری و متدلوژی تبیین و تفسیر این چالش ها را طلب می نماید.
۷: رابطه معکوس امنیت اجتماعی با ناامنی محیط جرم
امنیت اجتماعی با سلب امنیت از محیط جرم برای مجرم رابطه معکوس دارد. هر مقدار که محیط برای ارتکاب جرائم ناامن تر باشد امنیت اجتماعی برای توسعه و اصلاح و زیست سالم بیشتر می باشد باید متذکر شد همان گونه که امنیت محیط جرم به دو گونه ای عینی و ذهنی می باشد متقابلا امنیت اجتماعی نیز عینی و ذهنی است.
ناامنی محیط جرم هم موجب افزایش امنیت اجتماعی ذهنی می گردد و هم ضریب امنیت اجتماعی عینی را بالا می برد در واقع آنچه امنیت اجتماعی را از بین می برد یا کاهش می دهد وقوع جرائم گوناگون در اجتماع می باشد امنیت محیط و عدم امنیت آن یکی از مؤلفه های بسیار مهم در ازدیاد جرائم یا کاهش آنها می باشد. بنابراین امنیت محیط جرم از دو سو موجب سلب امنیت اجتماعی مردم و حکومت می گردد.
اول: آنکه وقتی آحاد مردم به این باور برسند که محیط برای مجرمین امن است به طور قهری و طبیعی دچار ناامنی ذهنی می شوند ولو هیچ جرمی به وقوع نپیوندد و این احساس ناامنی در ذهنیت اجتماع به مراتب آزار دهنده تر از ناامنی عینی است از سوی دیگر امن بودن محیط جرم باعث میشود که مجرم به سهولت مرتکب جرم شود و در نتیجه امنیت به طور عینی سلب می گردد. و یا کاهش پیدا می کند لذا بر متولیان تأمین امنیت اجتماعی به ویژه نیروی انتظامی و قوه قضاییه است که برای نیل به هدف خود به مؤلفه ای بسیار مهم ایجاد امنیت عینی و ذهنی اجتماع از طریق ناامن سازی محیط جرم در راستای پیشگیری از جرایم توجه تام و تمام داشته باشند.
* چهار پدیده اساسی وقوع جرم
چهار پدیده (علت، انگیزه، عامل، شرط) اساس وقوع یک بزه و جرم را تشکیل می دهند لذا هر یک از این چهـار پدیده کـه از بین برود یا تضعیف گردد، بزه اتفاق نمی افتد یا احتمـال وقوع آن ضعیف میگردد. در اینجا ما در صدد ورود به بحث تحقیقی و ماهیت چهار پدیده فوق نمی باشیم. علمای حقوق در جای خود به تفضیل از آن بحث کرده اند لیکن باید متذکر شد که اجتماع علل ناقصه، شرط و عامل علل تامه وقوع جرم است. با ایجاد آن وقوع معلول که بزه و جرم است اجتناب ناپذیر می باشد و از وجودش وجود جرم قطعی است و از عدمش عدم وقوع جرم لازم می آید اما سایر عوامل به تنهایی از وجودشان وقوع جرم لازم نمی آید و از فقدان آنها عدم وقوع بزه لازم می آید.
۸: راه های پیشگیری از جرائم برای ایجاد و تقویت امنیت اجتماعی
بنابر آنچه گذشت راه پیشگیری از جرائم کاستن و یا از بین بردن آن دسته از علل ناقصه یعنی شرایط، عوامل و انگیزه های قابل کنترل و مهار می باشد. از همین رو هر یک از جرائم که امروزه در جامعه شیوع بیشتری دارد و امنیت اجتماعی را در عینیت اجتماع و ذهنیت آحاد مردم سلب می نماید نیاز به کالبد شکافی دقیق دارد تا انگیزه ها، شرایط و عوامل آن بازشناسی گردد و راهکارهای مناسب مهار و کنترل آنها بدست آید، بدون تردید هر جرمی انگیزه های خاص خود را دارد همچنان که نیاز به عوامل خاص داشته و شرایط مناسب خود را می طلبد.
۹: امنیت محیط جرم
امنیت محیط جرم را می توان از شرایط اساسی جرم و بزه تلقی نمود و در پاره ای از جرائم نیز عامل اصلـی تلقی نمود. در هر صورت لازمـه ای وقـوع هر بزه وجود امنیت محیط برای شخص بزهکـار میباشد.
اگرچه این نوشتار مجال پرداختن به موضوع محیط و تأثیر آن بر جرایم و ماهیت و حقیقت محیط ندارد که خود یک بحث بسیار مفصل درموضوع جرم شناسی است، اما به اقتضای هدف موضوع، لازم است که منظور از محیط جرم مشخص گردد.
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.