سرودهایی که به اگنی با صفت وئشوانرا اشاره دارند، گاهی به اسطوره ماتریشون[۸۹] و بهرگوس[۹۰] برمیگردند، و با داستان فرود آتش آسمانی به زمین هم در ارتباط هستند. اگنیِ وئشوانرا یکبار مستقیماً ماتریشون نامیده شده است. این واژه در فرهنگ واژگان هندو[۹۱] به عنوان یکی از نامهای اگنی آمده است. Yāska[92] در یادداشتی درباره این لقب، اگنیِ وئشوانرا را «خورشید» دانسته، در حالی که، [۹۳]Sākapūṇi، او را همین اگنی در فرم آتش میداند. بعدها او نظر خود را به این شکل تغییر میدهد که، اگنی وئشوانرا، همان اگنی است که نیایشها و قربانی را میگیرد، یعنی همان اگنی زمینی، واضح است که دو روشنایی بالاتر (یعنی روشناییهای متعلق به فضای میانه و آسمان)، به ندرت، در نقش اگنی قربانی ظاهر شدهاند. در متون مذهبی، وئشوانرا، به عنوان یک فرم خاص از اگنی متمایز شده است. (مکدانل، ۱۹۷۴، ص ۹۹) از طرفی او را آتشی میدانند که غذا را هضم میکند، یا همان آتش غریزیه که معادل آتش بهفرنفتار در اوستا است. (جلالی نایینی، ۱۳۷۲، ص ۵۵۱)
۱-۲-۶-۲- تنونپات
لقب تنونپات (Tanūnapāt)، که عموماً با نام اگنی همراه نیست، در ریگودا ۸ بار آمده، و به جز دو استثنا، همیشه در بیت دوم سرودهای آپری[۹۴]، بوده است. (مکدانل، ۱۹۷۴، ص ۹۹)
با اینکه واژهی تنونپات، به عنوان نامی مستقل در فرهنگ واژگان ودایی[۹۵]، آمده است، اما به نظر بیشتر صفت خاص اگنی بوده است. این واژه از دو جز تشکیل شده، «تنو»، به معنای تن، و «نپات»، به معنای فرزند و نواده، پس اینطور به نظر میآید که، می توان آن را «پسر خودش» یا «فرزندی از تن خودش»، تعبیر کرد و اشاره مستقیم به اگنی دارد، که همزمان در چوب و ابر به وجود آمده است. مطابق تفسیر برگین[۹۶]، «پسر بدنی» فرزندی است که کالبد انسانی دارد ولی از یک پدر الهی آمده است. (همان، ص ۱۰۰) اگنی از ساییدن دو تکه چوب به وجود آمده و خودش نیز با سوختن چوبِ بیشتر، زنده میماند. شاید این صفت از این تعبیر حاصل شده است. آنچه به این برداشت قوت میبخشد، این است که واژهی تنونپات، در مقایسه با ماتریشون، و نراشمسا، (دیگر صفتهای اگنی که به آنها خواهیم پرداخت) تنها موردی است که جنین روحانی یا تخمهی اسورا دانسته شده پس آشکارا اشاره به نحوهی زایش اگنی دارد:
سپیدهدم اگنی را میبوسد، روحانی خانگی را، تنونپات سرخ رو را. تنونپات خوبزبان است. او برای بردن قربانی به سوی خدایان، طلبیده میشود، او قربانی را به شدت (با غلظت) در روغن و نوشیدنی آب و عسل (شراب الکلی عسل)، پخش میکند. خدایان او را سه بار در روز اکرام میکنند، ورونا، میترا، اگنی، هر روز.
هیلبرانت[۹۷]، اگنی تنونپات را با اگنی سوماگوپا، که آتش ماه است، یکی میداند، اگنی سوماگوپا نیز یک شکل خاص از اگنی پنداشته شده است و آن را آتشی در ماه میدانند. (همانجا)
۱-۲-۶-۳- نراشمسا
رایج ترین لقب اگنی، نراشمسا (narāśaṃsa) است که به عنوان نام مستقل در فرهنگ واژگان آمده و در ریگودا تنها به اگنی محدود نشده است. ریگودا، نراشمسا را ۲ بار برای پوشان[۹۸] به کار برده؛ در ماندلای اول، سرود ۱۰۶، بند ۴ و در ماندلای دهم، سرود ۶۴، بند ۳٫ (مکدانل، ۱۹۷۴، ص ۳۶).
این نام نیز معمولاً در سرودهای آپری جای دارد. نراشمسا، چهار پا دارد و خدایی است که «یک همسر (زن) آسمانی» دارد. با عسل در زبانش، و در دستش، او قربانی را اجرا میکند. سه بار در روز روی قربانی عسل میپاشد. او هر سه آسمان و خدایان را به روغن آغشته میکند. (همان ص ۹۹). احتمالاً به این دلیل میگوید سه آسمان را پر میکند، چون هنگامی که پیه را در آتش میگذارند، چربی دود میکند و آسمان را در بر میگیرد، او بالای سر خدایان میآید و قربانی را مورد پسند آنها آماده میکند. هنگامی که او قربانی میکند، نیایشکنندگان، بزرگی خدایان را میستایند. به سوما گفته میشود، به میان نراشمسا و دئوهها، برود، که به نظر یعنی، بین اگنی زمینی و اگنی آسمانی. نراشمسا منظور اگنی در نقش روحانی زمینی است و دئوهها استعاره از آن اگنی است که به دنیای خدایان و آسمان تعلق دارد. آنچه در توصیف او میآید تصویر کامل اگنی را در هنگام مراسم قربانی و اجرای آداب آماده کردن حیوان و رساندن آن به خدایان، مجسم میکند.
او هنگام تولد، نراشمسا میشود. معنای واژگانی آن نیز هست «ندای انسان»، یا «ستایش شده توسط انسانها». بخش اول واژه «نرا» همان است که در زبان امروزی نیز به صورت «نر» باقی مانده و گاه معنی انسان میدهد و جزء دوم به معنی سخن و کلام است. (همانجا)
از آنجا که نراشمسا و تنونپات هر دو در سرودهای آپری خوانده میشوند بیشک چیزی جز صورت های دیگر اگنی نیستند. عباراتی که در سرود آپری پیوسته تکرار میشود، نشان میدهد که کار تنونپات و همچنین نراشمسا، ریختن عسل روی قربانی و آغشتن قربانی به عسل است. (موله، ۱۸۹۱، ص ۱۰)
در یکی از سرودهایی که نراشمسا، در کنار برهسپتی آمده است، برای جلب حمایت و پاسبانی، نیایش میشود، و در دومین سرود، از او به عنوان قربانیکنندهی جایگاه آسمان سخن رفته است. همچنین او در این ۲ سرود، به نظر با برهسپتی نیز یکی دانسته شده است. (مکدانل، ۱۹۷۴، ص ۱۰۰)
۱-۲-۶-۴- برهسپتی
برای بررسی ارتباط نراشمسا با اگنی باید برهسپتی را نیز اندکی بشناسیم. برهسپتی خدایی است با جایگاهی برتر در ریگودا، چرا که ۱۱ سرود کامل به ستایش او اختصاص یافته است. او با ایندرا در دو سرود تشکیل جفتخدا داده است (در ماندلای چهارم، سرود ۴۹ و در ماندلای هفتم، سرود ۹۷). او طلایی رنگ و سرخرو است. درخشان است و در خانهها اقامت دارد. این توصیفات، صفات اگنی را در نقش آتش زمینی یا آتش اجاق به ذهن میآورند. او پاک و با صدایی شفاف است. او نیز از نوری عظیم در بالاترین آسمان زاده شده و با آذرخش، تاریکی را دور میراند. (مکدانل، ۱۹۷۴، ص ۱۰۱)
موارد ارتباط او با اگنی، زیاد است. هر دو سه اقامتگاه دارند و در بالاترین آسمان زاده شدند. هر دو، در مواردی، با ماتریشون، نراشمسا و اگنی یکی دانسته شدند. هر دو با انگیراس کنار هم قرار گرفته و همکار بودند. دوست و همکار ایندرا هستند. هر دو تاریکی را میرانند، بیماری را دور میکنند، انسان را از مکر دیوان حفاظت میکنند و راکشاسس (=دیوی مخصوص شب) را نابود میکنند. هر دو لقب «فرزند نیرو» را دارند. و هر دو مغ یا کَوی و یا همانند یک پدر هستند. (گریسولد، ۱۹۷۱، ص ۱۶۹) علاوه بر اینها، واژهی روحانی خانگی برای برهسپتی نیز به کار رفته، واژهای که عموماً مختص اگنی است. او نیز همچون اگنی، در نیایشها در نقش برهمن ظاهر میشود و سرور نیایشها است.
برهسپتی در چندین متن نیز همراه با اگنی آمده است. در ماندلای سوم، سرود ۲۶، بند ۲، که هر دو واژه، ماتریشون و برهسپتی، به صورت صفت اگنی به کار رفتهاند. (مکدانل، ۱۹۷۴، ص ۱۰۲)
در دو سرود نیز برهسپتی گویی با نراشمسا که صورتی از اگنی است، یکی دانسته شده است. او نیز مانند اگنی سه اقامتگاه دارد. با وجود همهی این شباهتها، او نیز در بسیاری موارد از اگنی متمایز شده، به خصوص در مواردی که همراه با او خوانده میشود و یا ستایش میشود. (همانجا) وبر[۹۹] و هاپکینز[۱۰۰]، برهسپتی را صورت روحانی ایندرا میدانند ولی میتوان او را به عنوان یکی از فرمهای اگنی یا صورتی موازی از او، در نظر گرفت. (گریسولد، ۱۹۷۱، ص ۱۷۱)
۱-۲-۶-۵- ماتریشون
نام ماتریشون، بیست و هفت بار در ریگودا آمده، اما هیچ کجا در ریگودا به عنوان یک ایزد، ستایش و بزرگداشت نشده و تنها توضیحات قابل بحث دربارهی او، در شش متن کهنهتر است، که همیشه یا همراه با اگنی از او نام برده شده، یا به عنوان تولیدکنندهی آتش شناخته شده است. با این که اسطورهی ماتریشون براساس تمایز بین آتش و شخصیتی که آن را تولید کرده است، شکل گرفته، ولی شواهد دقیقی از تحلیل وداها در تأیید این نظریه نیست. هم اگنی و هم سوما، که اولی آتش قربانی است و دومی نوشابهی قربانی است، از بهشت آمدهاند، درکنار این حقیقت، سرودهایی هم داریم که می گویند ماتریشون اگنی را از دورها آورده است. تطبیق این اسطوره با افسانههای یونانی بسیار روشن است، این اسطوره، معادل ودایی افسانه یونانی پرومتئوس[۱۰۱] است.
اما دربارهی معنای واژهی ماتریشون در ریگودا، اختلاف نظرهایی وجود دارد. ماتریشون در ودا، میتواند به معنای آذرخش یا باد تعبیر شود، با این حال «باد» معادل معمولتری است که از آتهرواودا هم برداشت میشود. اگر باد و آذرخش را که معمولاً در طوفان همراه با یکدیگر هستند، در نظر بگیریم، دور از ذهن نیست که ماتریشونِ ریگودا، همان نورِ همراه با باد باشد. در همهی مواردی که نام او آمده (۲۷ بار در سرودها)، تنها اشاره به کیفیات آتشگونه ماتریشون شده است و این کیفیات در کنار عنصر باد در نظر گرفته نشده است. (گریسولد، ۱۹۷۱، ص ۱۶۳)
در سه متن، ماتریشون یکی از نامهای اگنی است (ماندلای سوم، سرود ۵، بند ۹ و سرود ۲۶، بند ۲ و ماندلای اول، سرود ۹۶، بند ۴) و این حالت معمولاً وقتی است که در حالت ندایی در پایان سرود، نام اگنی آمده است. (ماندلای نهم، سرود ۸۸، بند ۱۹). در متن دیگری که ریشهشناسی واژه آمده، به عنوان یکی از فرمهای اگنی مطرح شده است: «به عنوان مادهی آسمانی، او تنونپات خوانده میشود. هنگام تولد او نراشمسا خوانده میشود، و به عنوان ماتریشون در مادر خودش تجسم مییابد.» (مکدانل، ۱۹۷۴، ص ۷۱)
یک بار هم ماتریشون صورتی از برهسپتی دانسته شده که باز خود چندین بار با اگنی یکی دانسته شده است.
اما در چندینجا هم دیده شده که، اگنی با ماتریشون متمایز است. در ماندلای اول، سرود ۱۴۳، بند ۲: «او [اگنی] در بالاترین آسمانها زاده شد و بر ماتریشون ظاهر شد.»
شواهدی هم در ریگودا هست که ماتریشون را به وجود آورندهی اگنی میداند:
ماندلای ششم، سرود ۸، بند ۴: ماتریشون پیامآور ویوسوت، اگنی وئشوانرا را از دورها به اینجا آورد، او در دامان آبها یافته شده بود.
ماندلای سوم، سرود ۹، بند ۵: ماتریشون اگنی پنهان را که از سایش توسط خدایان، به وجود آمد، از دورها آورد.
ماندلای اول، سرود ۱۴۱، بند ۳: او [ماتریشون]، خودش، او [اگنی] را از سایش تولید کرد. (مکدانل، ۱۹۷۴، ص ۷۱)
شاید باید ماتریشون را صورتی از روشنایی اگنی بدانیم که با کیفیات باد همراه است و شخصیتی بادگونه نیز دارد. میدانیم که آذرخش با حضور باد، روی میدهد. عنصر آذرخش که در ابتدا بسیار اساسی و مهم بوده، در شخصیت جدیدتر ماتریشون از بین رفته و فقط کاراکتر بادگونه برایش باقی مانده مشابه این فرایند برای ورونا نیز اتفاق افتاده که با وجود شخصیتی انسانوار و سرشار از تشبیهات و استعاره، در پایان، هیچ چیز مگر سروری برکهها و آبهای راکد برای او باقی نمانده است. برای آریاییهای دوران ودایی، آذرخش و باد طوفانی، یکپارچگی ماندگاری دارند، چراکه هنگام طوفان اینها جدایی ناپذیرند و آذرخش، باد مانند و تند و تیز است و باد هم درخشان و نورانی است.
در کل، با جمعبندی همهی این دادهها، میتوان چهرهی ابتدایی این اسطوره را اینگونه بیان کرد؛ آتش به وسیلهی آذرخش (و باد) به زمین آورده شد و پس از آن اگنی، صورت ایزدی زمینی گرفت و در مقام محراب آتش ستایش شد. در حالی که در اصل و ریشهی آغازین خود یک دئوه یا «خدای درخشان آسمانی» بوده که «از دورها» آورده شده است. پایین آوردن اگنی و سوما، جدیدترین نمونه از هبوط در تاریخ ادیان هند است. صفت «میهمان» که برای اگنی بهکار میرود شاید بازماندهی همین مجموعه از اعتقادات باشد. (گریسولد، ۱۹۷۱، صص ۱۶۳-۱۶۴)
۱-۳- اگنی و ایزدان خورشید
پرستش خورشید در بسیاری از ادیان و مذاهب پدیدهای مشترک است، در میان اقوام سلتی، Eol که خدای اصلی آنهاست، به معنای ستاره خورشید است و Belen را به عنوان خدای خورشید میپرستیدند. در اکس (Ecosse) نیز، همین Belen را با نامی دیگر Beltin، بازمییابیم. نام خدا خورشید فنیقیان نیز، مانند نام ستاره خورشید در واژگان قوم سلت است، این خدای اصلی به EL شهرت داشت. (بایار، ۱۳۹۱، ص ۱۰۳) این که نام خدای بزرگ و اصلی بسیاری از اقوام، با نام ایزد خورشید آن قوم پیوندهایی دارد، میتواند مفهومی جامعتر را برساند، این که احتمالاً نخستین خدای مورد پرستش در میان آنها، خورشید بوده است. از همین دست است، خدای اصلی مصریان «رع» و خدای بزرگ بابلیان، شمش. (همان، ص ۱۰۴) حتی، خدایان گیاهان و رستنیها، نیز صفات و متعلقات خورشیدی دارند. (همان، ص ۱۱۰). مانند همین مثالها، شواهد بسیاری هم وجود دارند که ثابت میکنند پرستش آتش نیز، منشأ خورشیدی دارد، یعنی ستایش آتش، نخست از پرستش خورشید سرچشمه گرفته است. اما نظریه پردازانی هم وجود دارند که این فرضیه را مردود دانسته و معتقد هستندکه هدف غالب حرکات و اعمال آئینی مربوط به آتش که تاکنون باقیمانده، تنها دفع تأثیرات زیانبخش و قوای شر است و صرفاً از پرستش خورشید باقی نماندهاند. (همان، صص ۱۰۵ -۱۱۰)
در تحقیقی تطبیقی و قیاسی نزد غالب اقوام، مفاهیم دینی واحدی بازخواهیم یافت، و شکی نیست که خورشید، دارای اقتداری کیهانی و زیستی است، و به خصوص در میان اقوام نخستین، واجد عناصری حیاتبخش، آتشگون وگیاهی بوده است. خورشید را میتوان خودِ خدا یا پارهای از خدا به عنوان مثال چشمش و یا پسرش، تلقی کرد. (همانجا)
در میان هند و اروپاییان نیز این باور کهن که، جهان ساخته و تشکیل شده از فرمها و آرایشهای مختلف خدایان خاص است، دیده میشود. خدایان خورشید که در سنت وداها شمار متفاوتی دارند، نیز تصویرگر همین آرایش و ساختار هستند، مانند، سوریا، ساویتر، ویشنو، پوشان، اوشاس، ویوسونت، و گاهی میترا، چراکه هر یک از این ایزدان، نماد یکی از صورتهای خاص خورشید هستند. دیدگاه دیگری نیز در اینباره وجود دارد که میگوید این فرمهای مختلف خورشید، در اصل سرچشمه متفاوت دارند و هر کدام ساخته و پرداختهی باورهای رایج در قبایل مختلف هند کهن هستند که در نهایت در ایزدکدهی ودایی یکجا گردآوری شده و به عنوان صورتهای موازی ایزد خورشید پذیرفته شدند (مکدانل، ۱۹۷۴، ص ۹۳). از این رو خصوصیات مشترک بسیاری دارند مثلاً خدایان روشنایی، همگی، راه ها را نشان میدهند (گریسولد، ۱۹۷۱، ص ۲۷۰). در کنار این باور که آتش از سوی خورشید به زمین آمده است، خلاف آن هم وجود دارد، می توان مفهوم خورشید را به عنوان شکلی از آتش پذیرفت، که قطعاً یک باور ودایی است. سرودهای ریگودا در اینباره بسیار است:
اگنی روشنایی آسمان است. در آسمان درخشان نورانی، که در سپیدهدم بر میخیزد، در بالای آسمان.
او در سوی دیگر هوا زاده شده و همه چیز را میبیند.
او زاده میشود، آنچنان که خورشید هر صبح طلوع میکند. (مکدانل، ۱۹۷۴، ص ۹۳)
با نور و پرتوهای خورشید، اگنی در آسمان میدرخشد، آن هنگام که انسان اگنی را روی زمین روشن میکند، آسمان او را میافروزد.
خورشید هنگام قرارگرفتن [در آسمان]، وارد اگنی میشود و از او ساخته شده است. این بند به هویت آتشین خورشید اشاره دارد و خورشید را زادهی آتش میداند. بسیار درباره حضور اگنی در آسمان صحبت شده، همانطور که حضور او در فضای میانه، در آذرخش تجلی مییابد، در آسمان نیز این خورشید است که مظهر حضور و افروزش اگنی است. خورشید را میتوان فرمی از اگنی دانست.
به هر حال، این دشوار است که تصمیم بگیریم مقصود اصلی این توصیفات، روشنایی اگنی بوده یا خورشید. زیرا جنبهی خورشیدی طبیعت اگنی، زیاد در متون تشریح نشده و خورشید هم به تنهایی یک استعاره است که عموماً به عنوان شکلی از آتش پنداشته شده است.
اگنی معمولاً در فرم خاکی یا زمینی انگارده شده و بیشتر از این که با خورشید یکی دانسته شود با آن مقایسه شده است. چنانکه سرودی میگوید، ذهنهای خداشناس، به سوی اگنی میگردند چنانکه چشمها به سوی خورشید میچرخند (مکدانل، ۱۹۷۴، ص ۹۳). گروهی از ایزدان ودایی به نوعی با نور و روشنایی آسمان ارتباط دارند، بعضی با خورشید در حالتهای مختلفش، مثل خورشید صبحگاهی یا خورشید نیمروز. این ایزدان را به تفکیک شرح میدهیم.
۱-۳-۱- ساویتر
ساویتر[۱۰۲] در ۱۷ سرود کامل در ریگودا ستوده شده است و در بندهایی از دیگر سرودها هم آمده است. (همانجا) گریسولد این شماره را ۱۰ یا ۱۲ سرود میداند. (گریسولد، ۱۹۷۱، ص ۲۷۲) نام او حدود ۱۷۰ بار در ریگودا ذکر شده است. ساویتر بیش از هر صفتی، به صورت برجسته و واضحی، یک خدای زرین نامیده شده است، و تقریباً همهی افراد و افزارش نیز همین ویژگی را دارند. او زرین چشم، زریندست، و زرینزبان است، او بازوان زرین دارد، گشاده دست است، یا زیبا دست است. او همچنین خوشزبان یا زیبازبان است، و یک بار نیز آهنین آرواره (آهنین دهان)، نامیده شده است. او زردگیسو است که یکی از ویژگیهای اگنی و ایندرا نیز هست. او جامهای کهرباییرنگ میپوشد. خودرویی زرین با ستونی زرین دارد، خودروی او با دو اسب تابناک یا با دو اسب قهوهایرنگ، یا تعداد بیشتری اسب با پاهای سفید، کشیده میشود. و همه شکلی میگیرد، همانطور که خودش، میتواند به همه شکلی درآید و تجسم یابد (مکدانل، ۱۹۷۴، ص ۹۳). او سرور شبیهسازی و تجسم است. به هر شکلی میتواند باشد به شکل ماهی یا دیو. (همانجا)
از دیگر صفات او، فر و شکوه و زرق و برق را میتوان نام برد، و شاید صفت «شکوه زرین» را باید فقط متعلق به ساویتر دانست.
او بازوان زرین و نیرومندش را به سمت بالا باز میکند تا همه موجودات را بیدار و متبرک کند، و تا پایان زمین گسترده میشود. اشاره است به نور و روشنایی که در همه زمین منتشر میشود و همه آفریدهها را در برمیگیرد. بر افراشتن و بالا بردن بازوانش، ویژگی مشخص اوست، که دیگر خدایان نیز برای انجام این کار با او مقایسه میشوند. در ماندلای اول، سرود ۹۵، بند ۷، دربارهی اگنی گفته شده: «بازوانش را چون ساویتر بالا میبرد.» در ماندلای هفتم، سرود ۷۹، بند ۲، آمده: «سپیدهدم، نور را میگسترد، چنانکه ساویتر بازوانش را [باز میکند].» و در ماندلای اول، سرود ۱۹۰، بند ۳، نیز آمده: «سرودهای نیایش را در جهان میپراکند همچونان که ساویتر بازوانش را [میگسترد].» (همانجا). این سرودها، همه در جهت بازآرایی یک شخصیت نسبتاً متأخر و نو برای اوست، اینکه دو بازو دارد که به سوی بالا میگشاید با دستان و انگشتان که احتمالاً روشناییهای صبحگاه و عصر هستند، احتمالاً به دلیل نور کمتر هنگام طلوع و غروب و تصویر رنگارنگ و درهم تنیدهی آسمان در ساعات آغازین صبح است. (گریسولد، ۱۹۷۱، ص ۲۷۲)
او در ارابهی زرین خود حرکت میکند و همه آفریدههایی را که در بالا و پایین مسیر [هستند] مینگرد. او گردونهی اشوینها را پیش از سپیدهدم، هدایت میکند. او به دنبال مسیر حرکت سپیدهدم، نورافشانی میکند. او فضاهای زمینی را میسنجد، او به سه قلمرو روشن آسمان میرود و با پرتوهای خورشید یکی میشود. (مکدانل، ۱۹۷۴، ص ۹۳) او برپاخاسته و گردونهی خود را برای این که پیدرپی، انگیزه تازهای برانگیزد میراند: زیرا انگیزهطلبی کار اوست. به خدایان گنج میبخشد و به خورندهی نذور، خوشبختی عطا میفرماید. هنگامی که ساویتر خوردن بیاموخت، مادر بهره پسرش را زیادتر داد. او مدام در جنبش است. خوشبختی میآورد و خرد و هوش را بیدار میکند. و در اجرای مراسم مذهبی توفیق میبخشد. (ماندلای دوم، سرود ۳۸). (جلالی نایینی، ۱۳۷۲، ص ۱۱۵)
ساویتر دارای گنجهای نیکو و پرکنندهی فضاست و در دست چیزهایی دارد که مردمان را شادمان میسازد و آفریدهها را با لالایی به خواب میبرد و بیدار میکند. (همانجا)
صفت «درخشان همراه با پرتوهای خورشید[۱۰۳]» فقط یک بار در ریگودا آمده و آن نیز دربارهی ساویتر است. زرد گیسو است و روشناییاش را بیوقفه از شرق میافشاند. او سه بار هوا را در برمیگیرد، سه فضا را، سه قلمرو درخشان آسمان را. راه های کهن او در هوا، شفاف و بیغبارند و گذر از آنها آسان است، در این مسیرها او برای پاسداری از ستایشکنندگانش خوانده میشود. (مکدانل، ۱۹۷۴، ص ۳۲) او سوار بر گردونهی خود در فلک تاریک در گردش است و میرندگان و بیمرگان را برمیانگیزد و به جهانهای چندگانه ناظر میباشد و در راه نشیب و فراز با دو اسب سفید خود حرکت میکند. (جلالی نایینی، ۱۳۷۲، ص ۱۱۴)
او برای هدایت روح جدا شدهی انسان به اقامتگاه درست خود، نیایش میشود. همان طور که جاودانگی را به خدایان بخشیده، طول عمر را نیز به انسان بخشیده است و انسان را از گناه پاک میکند. (مکدانل، ۱۹۷۴، ص ۳۲) او در روشنایی کوتاهش انسانها را از گناه پاک میکند و آنها را در برابر خورشید و آدیتیا پاک از گناه میسازد. (گریسولد، ۱۹۷۱، ص ۲۷۲) او ارواح شیطانی و جادوان را به دور میراند. مانند سوریا برای از بین بردن رویاهای اهریمنی، ستوده میشود. (مکدانل، ۱۹۷۴، ص ۳۲) و با درخشش صبحگاهیاش، اندوه و تیرگی شب و رویاهای بد را از بین میبرد. (گریسولد، ۱۹۷۱، ص ۲۷۲)
مانند بسیاری دیگر از خدایان، ساویتر نیز اسورا خوانده شده است. او خالق جهان و خدای همهی کائنات است. و بر قوانین ثابت، نظارت میکند. آبها و باد، ابزار حکمرانی او هستند. او آبها را هدایت میکند، و با نیروی محرکه او آبها در همه جا جاری میشوند. (مکدانل، ۱۹۷۴، ص ۳۲) آبها از او پیروی میکنند و بادها در مسیرش از حرکت باز میایستند (جلالی نایینی، ۱۳۷۲، ص ۱۱۵).
دیگر خدایان، رهبری او را میپذیرند و دنبالهرو او هستند. هیچ موجودی، حتی ایندرا، ورونا، میترا، اریامن و رودرا، نمیتواند در برابر خواست او و حکمرانی مستقل او، ایستادگی کند. مانند پوشان و سوریا، او نیز سرور همهی آن چیزهایی است که حرکت میکنند و یا همه چیزهایی که ساکن هستند. او سرور تمام چیزهای خواستنی است، و از آسمان، هوا و زمین، برکت میفرستد. او دو بار با صفت خانگی، خوانده شده، صفتی که تقریبا همیشه متعلق به اگنی بوده است. مانند دیگر خدایان او نیز نگاهبان آسمان است. او کل جهان را حفاظت میکند. او زمین را با بند و زنجیر ثابت نگاه میدارد و آسمان را در فضای بیستون، استوار میدارد. ساویتر حداقل یک بار فرزند آبها[۱۰۴] نامیده شده است صفتی که باز مسلماً به اگنی تعلق دارد. (مکدانل، ۱۹۷۴، صص ۳۲-۳۳)
او برانگیزنده، زاینده، پوینده، یابندهی خوراک، جانبخش، خدای آفتاب، نیروی حیاتبخش، آفتاب پیش از طلوع است. (جلالی نایینی، ۱۳۷۲، ص ۱۱۴) این صفات از نیروی محرکی که در خورشید است و گیاه را بر میانگیزد تا از دانه سر برآورد یا به سوی بالا بروید، سرچشمه گرفته است.
از راه دور میآید و همهی گناهان را دور میسازد. همهی مردم و آفریدگان در پیشگاه ساویترحضور دارند. روشنان ابدی فلکی به او تکیه دارند همانگونه که ارابه به میخ محور تکیه دارد. هشت نقطه از افق یا جهات اصلی و یا فرعی و سه عالم موجودات زنده و هفت رودخانه را روشن میسازد. (جلالی نایینی، ۱۳۷۲، ص ۱۱۴) او هوا، آسمان و زمین، جهان، فضاهای اطراف زمین و گنبد آسمان را روشن میکند. (مکدانل، ۱۹۷۴، ص ۹۳)
او بیماریها را دور میکند و به خورشید نزدیک میشود و آسمان را متناوباً با تاریکی و روشنی میپوشاند (ماندلای اول، سرود ۵). (جلالی نایینی، ۱۳۷۲، ص ۱۱۴)
یاسکه، در این بخش یادداشتی دارد که ساویتر را متعلق به فضای میانه یا اتمسفر میداند، چون او دلیل باران است و از طرفی خورشید (āditya که در آسمان است) نیز ساویتر نامیده میشود. (مکدانل، ۱۹۷۴، صص ۳۲-۳۳) آفتاب پیش از طلوع، ساویتر و پس از طلوع سوریا خوانده میشود ولی معمولاً ساویتر از سوریا متمایز است. در اساطیر او را دختر آفتاب معرفی کردند. او خدای گنجهای بسیار و شادیآفرین است. او برای پرستندگانِ خود ثروت به ارمغان میآورد و خوشبختی و فرزند به ایشان عطا میفرماید و غم و اندوه را از دلها میزداید. (ماندلای پنجم، سرود ۸۲). (جلالی نایینی، ۱۳۷۲، ص ۱۱۵)
در مورد او چندین جنبه را باید در نظر گرفت، او هم با صبح و هم با عصر مرتبط است، به نظر این پیوستگی با لحظهی طلوع و غروب خورشید است. از دیدگاه دیگر، مسئولیت خورشید در فاصلهی میان غروب خورشید تا طلوع با اوست. زیرا او خود را با سیاهی میپوشاند و در فضا حرکت میکند تا روشنی دوباره بالا بیاید. این فاصلهی رمزآلود بین غروب تا طلوع، فضای مختص اوست. (گریسولد، ۱۹۷۱، ص ۲۷۲)
با این نمونهها، میتوان این گونه نتیجهگیری کرد که ساویتر، روشنایی قرمزرنگی است که هنگام طلوع و غروب خورشید آسمان را میپوشاند. با روشنایی سرخ رنگ غروب، همهی آفریدگان را وادار به بازگشت و خوابیدن میکند و با طلوع، آنها را بیدار و به سوی کار روانه میکند. خدای شب راتری[۱۰۵] هم دنیای شلوغ و پُرکار را به استراحت وا میدارد و با خورشید انسانها را برای آغاز کار و جنبش، بیدار میکند. یک همپوشانی آشکار، بین کارکرد ساویتر در عصر و کارِ راتری وجود دارد و مشابه آن بین کارکرد ساویتر در صبحدم، با خورشید وجود دارد. (همانجا)
۱-۳-۲- سوریا
سوریا خدایی مذکر است و شمار ۱۰ سرود کامل در ریگودا به طور اختصاصی در بزرگداشت اوست. نام او همانقدر که نشانگر کرهی خورشید است، نشان دهندهی ایزد روشنایی خورشید هم هست و ارتباط آن با روشنایی هیچگاه از بین نمیرود. روشنی دوست داشتنی سوریا در آسمان، همچون چهرهی اگنی بزرگ است. (ماندلای دهم، سرود ۷، بند ۳) (مکدانل، ۱۹۷۴، ص۳۰).
سوریا یکی از خدایان سهگانهی اصلی ودایی میباشد، دو خدای دیگر یکی اگنی در زمین، و دودیگر ایندرا در جو (=فضای میانه) است. (جلالی نایینی، ۱۳۷۲، ص ۱۱۱) در اساطیر بعدی سوریا و ساویتر، یکی به شمار آمده و یکی از آدیتیاها یا علامتهای خورشید در۱۲ ماه سال میباشند، همچنین ارابهی او را، «ارون[۱۰۶]» یا سپیدهدم درآسمان میراند. (مکدانل، ۱۹۷۴، ص۳۰) این آمیزش، به دلیل شباهت زیاد خویشکاریها روی میدهد. او از دامان سپیدهدم، به بیرون میدرخشد (ماندلای هفتم، سرود ۸۰، بند ۸) اما از دیدگاهی دیگر سپیدهدم همسر سوریاست (ماندلای پنجم، سرود ۷۵، بند ۵). در قطعهای، اوشاس زن سوریا است (جلالی نایینی، ۱۳۷۲، ص ۱۱۲). و از زنی به نام اشوینی به وجود آمده است. نسب مادری او به آدیتیاها میرسد و پدرش دیائوس است، او زادهی خدایان است. (مکدانل، ۱۹۷۴، ص ۳۲)
در زایش سوریا، مانند اگنی، تنوع و گوناگونی وجود دارد. گاهی گفته شده، خدایان او را که در اقیانوس پنهان بوده، بالا بردند و به عنوان نمادی از اگنی، در آسمان جای دادند. (همان، ص ۳۱) از طرفی در ماندلای دهم، سرود ۹۰، بند ۳، گفته شده او از چشم پوروشا[۱۰۷]، هیولای کیهانی برخاسته است. در متون مختلف، از خدایان زیادی نامبرده شده که به تنهایی سوریا را به وجودآوردند. ایندرا، او را ایجاد کرد و باعث درخشش او شد و یا او را به آسمان فرستاد. اگر خورشید را شکلی از آتش زمینی بدانیم، به دلیل کاربرد آذرخش، و تولید آتش، میتوان این داستان را توجیه کرد. نیز ایندرا-ویشنو، و یا ایندرا-سوما ، او را با نور بالا بردند. ایندرا-ورونا و یا میترا-ورونا، او را به آسمان بالا بردند. سوما روشنایی را درون او جایداد، او را آفرید و باعث درخشندگی او شد. اگنی روشنایی را در خورشید و در بالا بنیان گذاشت. و او را به آسمان فرستاد. انگیراسها او را با مراسم قربانی خویش به آسمان فرستادند. تمام متونی که در ارتباط با زایش سوریا، به روشنیبخشی او اشاره دارند، بیشک بدوی و آغازین هستند.
چشمان او به دفعات در متون اشاره شده است اما در عین حال خود او گاهی چشم میترا یا وارونا و یا اگنی خوانده شده است و یک بار گفته شده، «سپیدهدم چشم خدایان را میآورد» یا «چشم انسان مرده به خورشید بازمیگردد.» در آتهرواودا او را سرور چشمها خواندهاند، نوری که در چشمان انسان قرار دارد نیز، به نوعی آتش است، و این روشنی باعث دیدن میشود. او دوربیننده، و همه چیز بیننده است، او ناظر بر کل دنیا است و خوبیها و بدیهای انسانها را میبیند. سوریا انسانها را برای کار و فعالیت بیدار میکند (ماندلای هفتم، سرود ۶۳، بند ۴) زیرا با طلوع خورشید و روشن شدن هوا، کار کردن و زندگی روزمره امکان پذیر میشد. در متون مختلف، سوریا به شکل یک پرنده که فضا را میپیماید، تصور شده است. پرندهای سرخ و گلگون و همینطور به صورت عقاب در حال پرواز، گاو چند رنگ ابلق، اسب سفید درخشان، که توسط اوشاس آورده شده، اسبان او پرتوهای نورانیاش را نمایان میکنند. او به اشیا غیرجاندار هم تشبیه شده، سنگی رنگارنگ که در میانهی آسمان جای گرفته است. او سلاح درخشانی است که میترا- ورونا، با ابر و باران پنهان کردهاند. او در ماندلای اول، چهارم و پنجم، گردونه یا چرخ نیز نامیده شده است. او روح یا نگهبان همهی آنچه حرکت میکند یا ساکن است خوانده شده است. (جلالی نایینی، ۱۳۷۲، ص ۱۱۱)
در ریگودا، ماندلای اول، سرود۵۰، سوریا چنین توصیف شده است: اشعهی او در اوج، خدایی را میآورد که همهی موجودات تولد یافته را میشناسد تا همه بتوانند آفتاب را بنگرند. هنگامی که خورشید عالمتاب نزدیک میشود، ستارگان چون دزدان میگریزند و شب سیاه به دنبال آنها میرود. پرتو او از دور میدرخشد و بر بسیاری از خانههای مردم میتابد و بسان آتش سوزان در اوج شعلهور است. تندرو و بر همه آشکار است، او به وجودآورندهی روشنی است. خورشید، فضای درخشان را روشن میسازد. (همانجا)
او به سوی جمع خدایان برمیخیزد و به طرف نژاد بشر روی میآورد و همگان نور آسمانی وی را مینگرند. او با نور پاک کننده و حفظ کننده از بدیها جهان را مشاهده میکند. خورشید چون بر فضای آسمان برمیگذرد، روزها و شبها را میبیند. مادیانهای سرخ فام، ارابه او را میکشند، و او را به سوی آدمیان میبرند. او خدای دوربین است. او هفت مادیان نورانی را که دخترانِ رخشانِ ارابهی او هستند، یراق کرده و با اسبانی که خود یراق نموده است، میتازد. آدمیان، از میان تاریکی به او که بالاترین روشنی است مینگرند. و به سوی خورشید که در میان خدایان بالاترین نور میباشد، پرواز میکنند. (همان، ص ۱۱۲) مسیر حرکت او توسط ورونا، یا آدیتیاها و میترا و ورونا و اریامن، آماده میشود. پوشان قاصد اوست. سپیدهدم، ایزد سپیدهدم، همان گونه که اگنی و قربانی را به وجود آورده، سوریا را نیز به وجود آورد. (مکدانل، ۱۹۷۴، ص ۳۳)
درباره خواص درمانی و پاکسازی او آمده که: او رخشنده از نور رحمت است و چون سر برمیزند به اوج آسمان میرسد. او بیماری را از دل پرستنده و زردی را از رُخش میزداید. زردیِ رخ پرستنده را به طوطیان یا ستارگان کوچک یا به درخت هریتالا[۱۰۸] منتقل میکند (ماندلای اول، سرود ۱۰) (همانجا)
مهمترین و کهنترین کارکرد او که راندن تاریکی است چنین توصیف شده است: سوریا برای همهی جهانیان میتابد، برای انسانها و خدایان، او با نورش تاریکی را میراند. او تاریکی را مانند پوست در هم میپیچد (ماندلای هفتم، سرود ۶۳، بند ۱) پرتوهای نورانیاش، تاریکی را مانند پوستهای به درون آبها میرانند (احتمالاً به محل طلوع خورشید که از آبهاست اشاره دارد) او بر تاریکی و جادوگران پیروز میشود. از آنجایی که در ریگودا، خورشید، نیروی زیانبار نیست، فقط دو یا سه اشاره به گرمای سوزانندهی خورشید وجود دارد (در ماندلای هفتم، سرود ۳۴، بند ۱۹ و در ماندلای نهم، سرود ۱۰۷، بند ۲۰). در این خصوص باید به متون آتهرواودا و براهمنا رجوع کرد. این هم شاید سیر تحول این پدیده طبیعی است که با گذشت زمان که تقدسها کمرنگتر میشود، واقعبینی بیشتر میشود و نکات منفی و مخرب پدیدههای طبیعی نیز دیده میشود. برای انسان آغازین که ادامهی حیات، توأم با ترس از خشم نیروهای کیهانی و پدیدههای طبیعی است، مسلماً باید فقط ستایش خوبیها و برکات آنها مطرح باشد و یادآوری قدرتهای مخرب آنها جایی در زندگی انسان نداشته است. سوریا روزها را میشمارد و در مقابل روزهای زندگی را افزایش میدهد. او بیماری، ناخوشی و رویاهای اهریمنی را دور میراند. زنده بودن یعنی دیدن طلوع خورشید. همهی آفریدهها به سوریا وابستهاند و آسمان توسط سوریا نگهداری میشود. صفت «همه-سازنده»، به او تعلق دارد. او با هر طلوع نیایش میکند تا انسانها را در پیشگاه میترا-ورونا و دیگر خدایان بیگناه جلوه دهد. هنگام طلوع او برای رفتن نزد ایندرا ورترهکش، خوانده میشود و گاهی هم خود توسط ایندرا با عنوان ورترهکش خوانده میشود. (همان، صص ۳۲-۳۳)
تنها اسطوره دربارهی او این است که ایندرا او را شکست داد و چرخ او را دزدید. شاید این داستان اشاره به پوشیده شدن خورشید در طوفان و رعد و برق دارد.
در اوستا، خورشید با واژه hvar- شناخته میشود که برابر svar ودایی است، که سوریا sūrya از آن، گرفته شده است. او نیز همچون همتای ودایی خود سوریا، اسبان تندرو دارد و مانند سوریا چشم اهورامزدا نامیده میشود. (همانجا)
۱-۳-۳- اوشاس
اوشاس، فجر، سپیدهدم، الهه بامداد، پگاه یا صبحدم است. ۲۰ سرود ریگودا کامل متعلق به اوست و ۳۰۰ بار نامش در ریگودا آمده است. او که تجسم سپیدهدم است، در ماندلای اول، سرود ۲۳، دختر آسمان، الههای درخشان و تابان، خواهر آدیتیاها و شب معرفی شده است. او شش خواهر آدیتیا بهگه و خویشاوند یمه و خواهر ورونا (ماندلای اول، سرود ۱۲۳) و همچنین دختر و دختر بزرگتر آسمان معرفی شده است (ماندلای اول، سرود ۱۱۳ و ۱۲۴). دیائوس پدر اوست. و او را به نامهای آهنا و دیوتنا نیز میخوانند. صبحدم مانند بانویی مهربان، برای شوهر خود همیشه خندان است و با لباس نیکو از جمال خویش پرده برمیدارد. (جلالی نایینی، ۱۳۷۲، صص ۱۱۶-۱۱۷).
این ایزدبانوی سپیدهدم، درخشندهترین پدیدهی طبیعت است. (گریسولد، ۱۹۷۱، ص ۲۴۴). مکدانل او را «باشکوهترین آفریدهی شاعرانهی ودایی» نامیده است. او شکوه و افسون و دلربایی زنانه است که در میان تمام ایزدان مذکر روز مانند سوریا، ساویتر، پوشان، ویشنو و اگنی قرار دارد.
برای