اصول بهداشت روانی
بهداشت روانی بر پج اصل استوار است .
احترام به شخصیت خود و دیگران.
هر فرد سالم احساس میکند که مردم او را میپسندند و خود او نیز از این رفتار خشنود است. بدین معنی که فرد از نظر اخلاق و رفتار مقبول خود و دیگران است. یعنی شخصیت سالم ، این ویژگی را دارست که فرد همان رفتاری با دیگران دارد که توقع دارد با او همان رفتار شود.
شناختن محدودیتهای خود و دیگران
همیشه باید با واقعبتها آشنا بود و آنها را قبول کرد ،چرا که با این عمل میتوان از حداکثر استعداد و قوای خود استفاده کرد .لازم است که هر فرد حدود استعدادهایش را بداند . با این شناخت از سعی بیهوده به منظور دستیابی به مقصودی که امکانات جسمیو روانی آن را ندارد ،خود داری کرده واز استعدادها و منابع دیگر خود استفاده میکند .
دانستن این حقیقت که رفتار انسان معلول عواملی است.
چون هیچ پدیده ای خود به خود به وجود نمیآید و هر رفتاری که از هر انسانی سر میزند ، معلول عواملی است؛ مثلا وقتی شخص ترس و وحشت از خود نشان میدهد ،در نتیجه ی عاملی ترسناک این وحشت بر او مستولی شده است.
۴٫رفتار هر فرد تابع تمامیت وجود او است.
هر رفتاری که از ما سر میزند از جسم و روان ما منشا میگیرد . به بیان دیگر تن تابع روان است و هیچ عاملی به طور مستقل از سایر اعمال و خصوصیات موجود بروز نمیکند.
۵٫شناسایی محرک هایی که سبب ایجاد رفتار و اعمال انسان میشود.
افرادمختلف به اشکال متفاوتی ،رفتار انجام میدهند .یعنی هر رفتاری که از یک فرد سر میزند ،ناشی از نیاز اوست که گاهی این نیاز در واقع چیزی نیست جز نوعی محرک .پس با شناخت محرکها و بطور کلی نیازها، علت رفتار هر فرد را میتوان درک کرد (خیاطی ، ۱۳۹۰).
بهداشت روانی و استرس [۲۷]
هنگامیکه به موقع باید در جلسه امتحان حاضر شویدو خوذ را گرفتار ترافیک شدید خیابان میبینید ؛یا نیاز به خواب را احساس میکنید و گرم بودن هوا ،سرو صدای افراد خانواده ،صدای بلند رادیو ،خواب و استراحت را برای شما غیر ممکن میسازد . حالا کذام مطلب این حس درونی را در شما بوجود میآورد ؟ این چیزی نیست جز واژه ای که روان شناسان آن را استرس نامیده اند.
تمام زندگی افراد شامل یک سری تطبیقها در جهت رسیدن به نیازهای روانی ،اجتماعی و بیو لوژیکی است. حوادث و رویدادهای زندگی به خودی خود ایجاد استرس و فشار عصبی نمیکنند. بلکه این نحوه نگرش ما نسبت به اتفاقات و رخدادهاست که منجر به استرس میگردد (خیاطی ، ۱۳۹۰).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
بهداشت روانی و اضطراب [۲۸]
ریشههای اضطراب از سرخوردگی نیازهای تامین نشده منشا میگیرد و در فرد عدم تعادل ایجاد میکند که با تغییر در رفتار تظاهر پیدا میکند . ترس و تشویش ،شک و تردید،عدم قدرت اتخاذ تصمیم ،احساس بیچارگی،حساسیت و عصبانیت زیاد،از نشانههای مختلف رفتارهای فرد مضطرب است . حالا باید چکار کنیم که اضطراب مانع موفقیت ما نشود؟
تفکر مثبت ،مشکل گشای ما خواهد بود .شما که درس خود را خوب خوانده اید و بارها تمرینها را مرور کرده اید ،حال چرا از بازگو کردن انها ترس در دل داشته باشید. شما که توانایی های خود را بارها آموزده اید،چرا یک دفعه بدون دلیل خود را عجز و ناتوان می یابید (خیاطی ، ۱۳۹۰).
مطلب دیگر این که برای کاهش اضطراب ،خود را در شرایطی مثل شرایط تنش زا قرار دهید تا این ترس کاذب از شما دور شود. مثلا اگر از جلسه امتحان و امتحان دادن میترسید ، خود را قبل از امتحان رسمیبارها در امتحانات متفرقه شرکت دهید. به عنوان مثال شرکت در کنکورهای آزمایشی قبل از شرکت در کنکور اصلی و … (خیاطی ، ۱۳۹۰).
الگوها و رویکردهای مهم راهنمایی و مشاوره
نظریه پردازان مختلف الگوها و رویکردهای گوناگونی را برای مداخلات مشاوره ای ابداع کرده اند. هر کدام از این رویکردها از خواستگاه فلسفی معینی پیروی میکند و در واقع مبنای انسان شناسی نظریه پردازرا به نمایش میگذارد. به عنوان مثال مکتبی که معتقد است ماهیت انسان به وسیله ی محیط یا نیازهای درونی او تعیین میشود ،با مکتبی که انسان را موجودی قادر به انتخاب و دارای آزادی میپندارد، مشترکات اندکی خواهد داشت . البته در بسیاری از نظریهها شباهتهای نیز وجود داردمثلا پاترسون [۲۹] (۱۹۸۰) میگوید همه موافق این گفته هستند که انسان قابلیت تغییر کردن یا حداقل حالت تغییر پذیری را داراست . موارد مشترک دیگرنظریهها از دیدگاه وی عبارتند از :
۱٫همه ی رویکردها متعتقدند که اختلال یا تعارض در مسائل حل نشده ، نامطلوب است و به تلاش برای تغییر یافتن نیاز دارند.
۲٫همه ی رویکردها به تاثیر آینده ، یعنی نقش خواستها ، امیدها و انتظارات مرتبط با آینده در رفتار زمان حال اذعان دارند.
رویکرد عاطفی – مراجع محوری
کارل راجرز موسس رویکرد مراجع محوری ، دیدگاه خود را در چهار قسمت اساسی بیان نموده است:
۱٫اعتقاد داشتن به شان و ارزش هر فرد ؛ راجرز معتقد است که تمامیافراد حق دارند که افکار و عقاید خاص خود را داشته باشند و بر سرنوشت خود کنترل نمایند. همچنین تا جایی که به پایمال کردن حقوق دیگران منجر نشود ،در دنبال کردن علایق خود آزادند.
۲٫داشتن دیدگاهی ادراکی از رفتارراجرز بوضوح تاکید دارد راه هایی که افراد به آن شیوه رفتار میکنند و خود را با موقعیتها وفق میدهند ،همیشه با ادراک آنها از خود و موقعیت همخوان است.
۳٫ تمایل انسان به خودشکوفایی: راجرز با تاکید بر گرایش به خود شکوفایی در انسان بر چند ایده تاکید میکند .نخست این که گراش به خود شکوفایی اولین نیروی برانگیزاننده ی انسان است. دوم اینکه ، گرایش به خود شکوفایی، کنش چند وجهی ارگانیزم است نه یک یا چند قسمت از آن ؛افراد نیازها و انگیزهای مشخصی دارند ، اما راجرز اشاره میکند راه های که یک فرد برای ارضای این نیازها دنبال میکند، از عزت نفس و سایر فعالیتهای او نه تنها نمیکاهد ، که آنها را افزایش نیز میدهد.
۴٫ اعتقاد به اینکه مردم خوب و قابل اعتماد هستند: راجرز برای تشریح خصوصیات ذاتی افراد از عباراتی مانند قابل اعتماد ، قابل اتکا، سازنده و خوب استفاده میکند. او علی رغم این که میداند مردم بعضی وقتها به شیوه نادرست عمل میکنند به طوری که حالت دروغ گفتن ، تنفر داشتن و ستمگری را دارند ، اما معتقد است که این خصوصیات ناخوشایند نتیجه دفاعی است که افراد را از ماهیت واقعی و ذاتی خود دور میسازد . این دفاع از ناهمخوانی من واقعی افراد و من آرمانی آنان ایجاد میشود (گروه مولفان ، موسوی ۱۳۸۲).
مفهوم روان با سلامت روان شناختی جنبه ای از مفهوم کلی سلامت جسمی، روانی و اجتماعی است که البته با توجه به شرایط و موقعیتهای اجتماعی، فرهنگی، تعاریف گوناگونی از آن به عمل آمده است. سلامت روانی علاوه بر بدن سالم به محیط و شرایط زندگی سالم نیاز دارد. اینکه محیط و عوامل مختلف آن گونه بر ساختار روانی انسان تأثیر گذارند و با چه شیوه ای با کشمکشهای محیطی مبارزه میکنند موضوعی است که در رویکردهای مختلف روان شناسی هر کدام با توجه به دیدگاه اختصاصی خود پیرامون ماهیت انسان و نیروی انگیزش وی، سلامت روانی انسان را به شیوه ای خاص تببین کرده اند. در مورد سلامت روان تعاریف نظری فراوانی وجود دارد و یک توافق مشترک بین اندیشمندان رشتههای مختلف در این مورد وجود ندارد مثلاً پزشکان و افرادی که با دید پزشکی به مسئله نگاه میکنند. بهنجاری یا سالم بودن بدن را نداشتن علائم بسیاری تلقی میکنند، روان پزشکان فردی را از نظر روانی سالم میدانند که تعادل بین رفتارها و کنترل خود در مواجهه با مشکلات اجتماعی را داشته باشد (حردانی، ۱۳۸۱).
نتیجه تصویری درباره سلامت روانی
هر فرهنگی بر اساس معیارهای خاص خود به دنبال سلامت روانی است. در سالهای اخیر انجمن کانادایی بهداشت روانی، این مفهوم را در سه قسمت تعریف کرده است.
قسمت اول: نگرشهای مربوط به خود که شامل تسلط بر هیجانهای خودآگاهی از ضعفهای خود و رضایت از خوشیهای ساده میباشد.
قسمت دوم: نگرشهای مربوط به دیگران که شامل علاقه به دوستیهای طولانی و صمیمی، احساس تعلق به یک گروه و احساس مسئولیت در محیط انسانی و مادی است.
قسمت سوم: نگرشهای مربوط به زندگی که شامل پذیرش مسئولیت ها، انگیزه توسعه امکانات و علایق خود، توانایی اخذ تصمیمهای شخصی و انگیزه خوب کار کردن است. (ایروانی، ۱۳۷۸)
هدف اصلی بهداشت روانی پیشگیری است و این منظور به وسیله ایجاد محیط بین فردی و اجتماعی مناسب حاصل میگردد. اصول اساسی بهداشت روانی عبارت است از:
۱٫احترام به شخصیت خود و دیگران.
۲٫شناختن محدودیتها در خود و زندگی.
۳٫دانستن این حقیقت که رفتار انسان معلول عواملی است.
۴٫رفتار هر فرد تابع تمامیت وجود او است.
۵٫شناسایی محرک هایی که سبب ایجاد رفتار و اعمال انسان میشود (شاملو، ۱۳۸۸).
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
۲-۱۶- عوامل مؤثر بر سلامت روان
هم متخصصان متفق القول اند که سلامت روان در تحول شخصیت واحد نقش بنیادین دارد. تصور تحول موزون انسان بدون وجود سلامت روان غیرممکن است. بی شک عوامل متعددی بر سلامت روان تأثیر میگذارند که فهرست همه آنها دشوار است چرا که وجود تفاوتهای فردی ممکن است به تنوع در عوامل مؤثر بر سلامت روان می انجامد، با این حال، یافتههای حاصل از پژوهشها در زمینههای زیست شناسی و علوم اجتماعی، دانش ما را درباره عواملی که ممکن است سلامت روان را تحت تأثیر قرار دهند وسعت بخشیده اند (سواری.،۱۳۸۷).
به اعتقاد چاهن، برخی از الگوهای مهمیکه علت اختلالهای روانی را از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار میدهد عبارت اند از:
۱-الگوی پزشکی بر نقش شرایط اندام وار گوناگون میتواند کنش مغز را تحت تأثیر قرار داده، به اختلال روانی بیانجامد تأکید ورزیده است. .(سواری.،۱۳۸۷)
۲-الگوی روان تحلیل گری در وهله نخست، بر موقعیتهای تنش زایی که به وسیله ی ایجاد اضطراب متضمن تهدید برای فرد است، متمرکز میشود. چنانچه فرد به طور مؤثر با موقعیت اضطرابی سازش حاصل کند، اضطراب حذف میشود و در صورتی که اضطراب و تنش ادامه یابد فرد نوعاً به مکانیزمهای دفاعی گوناگون، که سلامت روان وی را تحت تأثیر قرار میدهند متوسل میشود این الگو به تجارب آغازین کودکی در خانواده که به وسیله ی هدایت نادرست والدین سرکوب شده است اهمیت بسیار میدهد. (سواری،۱۳۸۷).
۳-الگوی رفتاری نگری، یادگیری معیوب را عامل اساسی اختلال روانی میداند. سلامت روان به طور گسترده ای توسط شکست و یادگیری رفتارهای سازش یافته ی ضروری یا ناکامیدر تسلط یافتن بر موقعیتهای اجتماعی به طور موفقیت آمیز تحت تأثیر قرار میگیرد. ناگفته پیداست رفتارهای سازشی نایافته مانند سایر مهارت ها، از محیط آموخته میشوند (سواری،۱۳۸۷).
۴-الگوی هستی نگر- انسانی نگر بر توقف یا تحریف تحول فرد به عنوان عامل اساسی، که بر سلامت روان اثر میگذارد، تأکید میورزند. این الگوها بر تقویت انگیزش و شکل گیری خود در فرد تأکید میکنند. چنانچه فرد مجالهای رشد فردی و خودشکوفایی را انکار کند، اضطراب، ناامیدی و ناکامیرا تجربه خواهد کرد که در نهایت به سازگاری وی خواهد انجامید. این الگوها بیانگر این نکته است که از طبیعت انسانی که اساساً رو به توحید یافتگی و سازندگی دارد، به وسیله ی شرایط ناخوشایند محیطی موجب سازش نایافتگی میشود. (سواری.،۱۳۸۷)
۵-الگوی بین فردی، نارضایتی از روابط بین فردی را ریشۀ رفتار سازش نایافته میداند. (سواری،۱۳۸۷)
۶-دیدگاه بین فرهنگی- اجتماعی بر نقش آسیب شناسی شرایط اجتماعی همچون فقر، تبعیض فرقههای مختلف و خشونت به عنوان عامل مهمیکه بر سلامت روان افراد در جامعه اثر میگذارند تأکید میورزد (سواری، ۱۳۸۷).
۲-۱۷- نظریات سلامت روان
ونتیز سلامت روان را وابسته به هفت ملاک مىداند که عبارتند از: رفتار اجتماعى مناسب،رهایى از نگرانى و گناه، فقدان بیمارى روانى،کفایت فردى و خود مهارگرى، خویشتن پذیرى و خود شکوفایى،توحید یافتگى و سازماندهى شخصیت،گشاده نگرى و انعطاف پذیرى(ونتیز،۱۹۹۵).
عده ای از روان شناسان معمولاً اصل سازگاری و رفتار عادی را ملاک سلامت روانی قرار داده اند. اما اصل برای مشخص کردن افراد سالم و غیر سالم کافی نیست و در خور انتقاد است. زیرا تبعیت از آن صرفاً نوعی تقلید از آداب و رسوم رایج و هر نوع فکر تازه ولو اینکه خوب باشد، انحرافی و جنون آمیز تلقی میشود. سلامت روان را داشتن هدفی انسانی در زندگی، سعی در حل عاقلانه مشکلات، سازش با محیط اجتماعی بر اساس موازین علمیو اخلاقی و سرانجام ایمان به کار و مسئولیت و پیروی از اصل نیکوکاری است (شفیع آبادی ، ۱۳۸۴).
فروید هنجار را یک افسانه ایده آل میداند و معتقد است هر الگویی کم و بیش به الگوی بسیکوتیک شباهت پیدا میکند. در تفکر فروید انسان متعارف کسی است که مراحل رشد جنسی- روانی را با موفقیت گذرانده است و در هیچ یک از مراحل بیش از حد تثبیت نشده باشد. از نظر او کمتر انسانی متعارف به حساب میآید و هر فردی به نحوی از انحناء غیر متعارف است. در حوزه روان شناسی، انسانهای غیر متعارف و روانی را به دو دسته تقسیم کرده اند: یکی، افرادی که اختلالات عصبی و روان نژدی دارند و دیگر افرادی که حالات شدید روانی دارند و آن ها را افراد روان پریش مینامند (سادوک و سادوک، ۱۹۸۸، ترجمه پورافکاری، ۱۳۶۹).
به عقیده آدلر نوروز ، نتیجه قصور در یادگیری است و نیز نتیجه ادراکها و تصورات معیوب و منحرف است. نوروز، بهایی است که ما برای فقدان تمدن خویش میپردازیم در صورتی که فروید نوروز را بهایی میدانست که ما در قبال تمدن میپردازیم. هر نوروز به منزله کوشش است برای حل کردن فرد از احساس حقارت و میل به تفرق و برتری که در مواردی به حالتهای جبرانی نامطلوبی منتهی میشود (شفیع آبادی ، ۱۳۸۴).
فروید :
به عقیده فروید (۱۹۶۴) انسان متعارف کسی است که مراحل رشد روانی- جنسی را با موفقیت گذرانده باشد و در هیچ یک از مراحل بیش از حد تثبیت نشده باشد. از نظر او، کمتر انسانی متعارف به حساب میآید و هر فردی به نحوی از انحناء نامنعارف است. شخص سالم از مکانیزمهای دفاعی نوع دوستی، پیش بینی، پارسایی و ریاضت، شوخ طبعی، والایش و سرکوبی استفاده میکند. وی هسته مرکزی بیماری روانی را «اضطراب» میداند و افراد نامتعارف را به دو گروه روان نژند و روان پریش تقسیم نموده است(کورسینی، ۱۹۷۳).
۱٫افرادی که اختلالات عصبی و روان نژندی دارند، ۲- افرادی که حالات شدید روانی دارند و آن ها را افراد روان پریش مینامند (شفیع آبادی، ۱۳۸۴).
فروید (۱۹۲۱) معتقد بود که شخصیت هر انسانی شامل سه بخش «نهاد» (پیرو اصل لذت) و «خود» (پیرو اصل واقعیت و منطق) و «فراخود» (وجدان اخلاقی) میباشد و اضافه میکند که مشکلات کنونی افراد، به دلیل فشار مداوم غرایز انسانی و خواستههای نهاد بروز میکند و هر فرد بایستی برای زندگی در جامعه، ارضای آزادانه غرایزش را کنار بگذارد. تجارب نا خودآگاه کودکی بایستی باز گشوده شود و از این طریق به فرد کمک میشود تا شیوه ی ارضا کودکان را رها نماید، در نهایت خود آگاهی حقیقی کم نیست مگر اینکه کنترل غیر واقعی فراخود با حس برتر در هم شکسته شود(شفیع آبادی، ۱۳۸۴).
هدف از روان درمانی ایجاد سلامت روانی است. سلامت روانی دو جنبه دارد. یکی سازگاری با محیط بیرونی و دیگری سازش با محیط درونی. محیط مجموعۀ عوامل و امکاناتی است که فرد نمیتواند از میان آن ها برای توسعه تواناییهای خود به منزله یک انسان آزاده دست به انتخاب بزند. از روان کاوی انتظار میرود تا حدود زیادی سازگاری و انعطاف پذیری فرد را افزایش دهد و موانعی را که بر سر راه استفاده از حداکثر امکانات وجود دارد از بین ببرد (شریفی، ۱۳۸۹).
آلبرت الیس
به عقیده آلیس انسان را موجودی پاسخ دهنده و خلاق میداند، بدین معنی که نه تنها محرکهای بیرونی را درک میکند بلکه به طور همزمان درباره آنها فکر میکند و به مفهوم سازی تعبیر و تفسیر دست میزند. به عقیده وی، افکار منطقی و عقلانی انسان، به عواقب و پیامدهای منطقی، منتهی شود و در نتیجه به سلامت روانی فرد منجر میگردد ولی افکار غیرمنطقی و غیرعقلانی انسان به پیامدهای غیرمنطقی منجر میشود که موجب اضطراب و پریشانی فرد میگردد.
اضطراب و اختلالات عاطفی نتیجه و زادۀ طرز تفکر غیرمنطقی بی معنی و غیرعقلانی میباشد و فرد مضطرب درباره خود به ارزشیابیهای بسیار بدبینانه، منفی بافانه و اخلاقی دست میزند وتوان مقابله و مواجهه با مشکل و حل و فصل آن را از خود سلب میکند (الیس، ۱۹۷۳).
نظریه روانی اجتماعی و زیستی آدلر:
از دیدگاه آدلر سلامت روان یعنی داشتن اهداف مشخص در زندگی، داشتن فلسفه استوار و محکم برای زیستن، روابط خانوادگی و اجتماعی مطلوب و پایدار، مفید بودن برای هم نوعان، جرأت و شهامت، قاطعیت، کنترل داشتن بر عواطف و احساسات، داشتن هدف نهایی کمال و تحقق نفس، پذیرفتن اشکالات و کوشیدن در حد توان برای حل اشتباهات (خدا رحیمی، ۱۳۷۳).
نظریه اریکسون:
همان گونه که فروید در نظریات خود به ناخودآگاه اهمیت ویژه ای میدهد اریکسون در این ارتباط اعتقاد زیادی به سن دارد. سلامتی روان را در ارتباط با من توصیف میکند و متغیرهای آن در ارتباط مقوله «من» تعریف میکند.
به طور کلی اریکسون در ارتباط با سلامتی روان معتقد است که صفات خاصی وجود دارد که فرد دارای سلامتی روان شناختی را از کسی که فاقد این عنصر است متمایز میسازد. به نظر اریکسون این صفات در اجتماع معنی مییابد و بر این اساس فردی که در جامعه زندگی میکند و در صورتی دارای سلامتی روان است که از تعارض عاری میباشد از استعداد و توانایی بارزی استفاده کند، در کارش ماهر و استاد باشد، ابتکار نامحدود داشته باشد از انجام لحظه به لحظه حرفه اش پسخوراند بگیرد و در نهایت در مورد فرایند زندگی نظریه معنوی روشن و قابل درکی داشته باشد (خدا رحیمی،۱۳۷۳).
نظریه کورت لوین :
کورت لوین با نظریه میدانی در بین روان شناسان شناخته شده است. از دیدگاه لوین نظریه میدانی تنها به حیطه خاصی محدود نمیشود، بلکه مفاهیمیرا در بر میگیرد که با آن میتوان حقایق روان شناختی مختلفی را نمایش داد. اما نظر لوین در ارتباط با سلامت روان بر این است که سلامت و کمال روان شناختی موجب افتراق و تمایز یافتگی بیشتر شخص و محیط روان شناختی او میشود و استحکام و استواری مرزهای سیستم روانی فرد به وجود میآورد. بنابراین فرد سالم از نقطه نظر روان شناختی به نظر لوین کسی است که بین خودش و محیط روان شناختی خود تمایز و افتراق قائل میشود (خدا رحیمی،۱۳۷۳).
۲-۱۸- مفهوم مشاوره تحصیلی