۳٫ رجعت از طلاق بدون گرفتن شاهد جایز است؟
۴٫ لزوم یا عدم لزوم شاهد در طلاق آیا فقط شامل طلاق می شود یا شامل انواع مختلف مشبهات طلاق مانند خلع هم می شود؟
۵٫ میزان تشابه دیدگاه های فقهای مذاهب خمسه و موارد افتراق آنها در باب شاهد در طلاق کدامند؟
ج) اهداف تحقیق :
. شناخت نظر مشهور مذاهب خمسه در مورد حکم شاهد در طلاق و بیان ادله ایشان
. بیان کشف آرای خلاف نظر مشهور در مذاهب خمسه و بیان ادله ایشان
. مقارنهی آرای موافقان و مخالفان وجوب شاهد در طلاق و بیان رای راجح آنها براساس معیارهای اصولی
. حکم رجوع از شهادت در طلاق و آثار ناشی از آن در مذاهب خمسه
د) پیشینه تحقیق
پیشینهی بحث شهادت در طلاق به امتداد تاریخی مبحث نکاح و طلاق است. در تمام کتب فقهی که موضوع طلاق آمده است میتوان این موضوع را دنبال کرد به خصوص در کتب اصلی مذاهب خمسه مانند: ۱٫المبسوط سرخسی و بدائع الصنائع کاسانی در مذهب حنفی؛ ۲٫ حاشیه دسوقی در مذهب مالکی؛ ۳٫ نهایه امام رملی و تحفه ابن حجر هیتمی در مذهب شافعی؛ ۴٫ المغنی ابن قدامه، و الشرح الکبیر مقدسی در مذهب حنبلی؛ ۵٫ المکاسب شیخ انصاری و آثار صاحب جواهر در مذهب امامیه. اما در عصر حاضر که بررسی اختصاصی مباحث فقهی در کتب مخصوص مرسوم شده است به قدر وسع و کوشش خود این دو کتاب را یافتهام. اول، « مستجدات فقهیه فی قضایا الزواج و الطلاق » که پایان نامه کارشناسی ارشد آقای اسامه عمر الاشقر است و فقط به صورت مختصر و بدون بیان ادله و نظر مذاهب به اهمیت شهادت در طلاق در عصر حاضر توجه داشته است. دومین کتاب در این مورد « وسائل الاثبات فی الشریعه الاسلامیه فی المعاملات و الاحوال الشخصیه » رساله دکتری محمد الزحیلی است که او هم به همین بسنده کرده است که شهادت را به عنوان یکی از ادله اثبات دعوا در معاملات و احوال شخصیه در نظر گرفته و بیان کرده است که شهادت می تواند در طلاق یکی از ادلهی اثبات باشد. اما اینکه کتاب یا رساله ای به صورت تک نگاری که در برگیرنده باب شاهد در طلاق بوده و به صورت تطبیقی در مذاهب خمسه باشد؛ یافت نشده است.
ه) ضرورت انجام تحقیق
با توجه به اینکه بحث شهادت در طلاق موضوع مهمی است و باید بیشتر به آن توجه نمود اما در جامعه امروزی کمتر به آن بها و ارزش داده شده است، سعی بر این است که در این تحقیق اهمیت این موضوع را آشکار کرده و آن را به عنوان یکی از ادلهی اثبات به شمار آورد. همچنین، اینکه روش و هدف اسلام در محدود کردن دائرهی طلاق مخفی نمیماند و بسیاری از تدابیر شرعی از این حیث است که طلاقی را که در نتیجه غضب یا احساس زودگذر است را محدود کند و با توجه به اینکه شاهد گرفتن، برای طلاق جایز است اثر این شاهد گرفتن در پایداری زندگی زناشویی محقق می شود و منجر به کاهش بیهودگی این کار میشود. در پیرامون این بحث جزئیات متعدد آن را
بررسی میکنیم، تا اینکه به رأی راجحی که مناسب با مقاصد شریعت اسلامی باشد و حکمت خداوند متعالی را محقق می کند در محافظت از پایداری خانوادهی مسلمان برسیم.
و) روش انجام تحقیق :
روش انجام شده در این تحقیق مبتنی بر روش تحلیلی _ توصیفی است. به این صورت که اطلاعات لازم را از منابع معتبر فقهی؛ قرآن؛ سنت؛ اجماع علماء و کتب مذاهب خمسه جمع آوری شده، و پس از تجزیه و تحلیل داده ها و اطلاعات و مقایسه، حکم فقهی بیان می شود.
ز) ساختار تحقیق :
تحقیق حاضر شامل مقدمه و سه فصل است. فصل اول تحت عنوان کلیات و تحلیل مفاهیم، که شامل سه بخش است: در بخش اول به تعریف حکم و تحلیل مفهوم شهادت، در بخش دوم به بررسی مفهوم طلاق و در بخش سوم به اقسام طلاق و ارکان آن پرداخته می شود. پس از بیان مفاهیم مقدماتی و کلیات موضوع، به بیان آرای فقهای مذاهب اسلامی در خصوص حکم حضور شهود در طلاق و بیان ادلهی فقهاء که مباحث فصل دوم را تشکیل میدهد، و شامل پنج بخش است، در بخش اول، حکم حضور شاهدان در رجوع از طلاق از نظر مذاهب خمسه و بیان ادله ایشان، در بخش دوم، حکم حضور شاهدان در طلاق از نظر مذاهب خمسه و بیان ادله ایشان، در بخش سوم، بررسی کردن دلایل موافقان و مخالفان از دیدگاه یکدیگر، در بخش چهارم، نظر مفسران درباره آیات ال و دوم سوره طلاق، در بخش پنجم، حکم رجوع از شهادت در طلاق و آثار ناشی از آن در مذاهب خمسه. در نهایت فصل سوم، که در آن رأی راجح را از میان آراء مذاهب بیان می شود که شامل سه بخش است: بخش اول، حکمت احضار شهود در طلاق و بخش دوم، وجود شاهد و رعایت مقاصد شارع، و در بخش سوم ارجحیت واجب بودن حضور شاهد در طلاق بررسی می شود.
فصل اول
کلیات و تبیین مفاهیم
مسائل احوال شخصیه افراد جامعه از امورمهم و زیر بنایی هر جامعه میباشد و اسلام به خاطر ویژگیهای آن، احکام و مقررات خاصی برای آن وضع نموده است، به طور طبیعی با توجه به اختلاف قواعد و مقررات فقهی مذاهب اسلامی، احکام و مقررات مربوط به احوال شخصیه در مذاهب مختلف نیز متنوع است و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران این تفاوت را محترم شمرده است. در این فصل به مباحث شهادت و طلاق میپردازیم و نظر مذاهب اسلامی را در این موارد ذکر میکنیم. این فصل شامل موارد زیر است :
تعریف حکم
معنا و مفهوم شهادت
تفاوت شهادت با خبر (روایت) و بینه
آیات و احادیثی در باب شهادت و اهمیت شهادت دادن
ادلهی تشریع شهادت وحکمت تشریع شهادت و حکم شهادت
معنا و مفهوم طلاق
تشریع و ادلهی تشریع طلاق، حکمت تشریع طلاق و حکم طلاق
اقسام طلاق و ارکان طلاق
شهادت در طلاق و سایر ابواب فقهی
۱-۱- معنا و مفهوم حکم
احکام جمع حکم است و به معنای إثبات امری است، چه ایجابی باشد یا سلبی[۵].
حکم در لغت: به معنای خطاب خداوند متعال به افعال مکلفین است به طریق اقتضاء، یا تخییر یا وضع، مانند سوره اسراء آیه ۳۲ میفرماید: « وَ لا تَقًرَبوا الزِنی » یعنی: « به زنا نزدیک نشوید[۶] »
حکم در اصطلاح فقهی: عبارت است از مجموعه قوانین و مقرراتی که شارع و قانون گذار مقدس اسلام برای إصلاح امور معاش و معاد مردم و جامعه، در تمامی ابعاد مادی و معنوی، فردی و اجتماعی تشریع کرده است. پس هر عمل و فعلی که از انسان سر میزند در شریعت اسلام حکمی دارد و تکلیف آن مشخص گشته است. بعضی از افعال ممنوع (حرام) و بعضی لازم الاجراء (واجب) و بعضی از آنان (مباح) هستند، یعنی انجام و ترک آن فرقی ندارد و بعضی از این افعال انجام دادن آن بهتر از ترک آن است (مستحب) و دستهای ترک آن بهتر از انجام دادن آن است (مکروه). بنابراین أحکام همان اوامر و نواهی برای مکلفین میباشد.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
أحکام شرعی به اعتبارهای گوناگون دارای تقسیم های مختلفی است که مهمترین آنها تقسیم أحکام به تکلیفی و وضعی است:
أحکام تکلیفی أحکامی هستند که، موضوع آن انجام یا ترک فعلی به وسیله مکلف است یا مختار بودن در انجام یا ترک فعلی. مثل: وجوب، حرمت، استحباب، کراهت و إباحه، عزیمت و رخصت، از این جهت که تکلیف و مشقتی بر انسان تحمیل می کند را احکام تکلیفیه میگویند.
أحکام وضعی أحکامی هستند که اقتضای قرار دادن شیء یا چیزی را که سبب یا شرط برای شیء دیگر باشد یا مانع از شیء دیگر،پس رابطه بین دو شیء یا سببیت است یا مانعیت یا شرطیت، در واقع صفت شیء و یا فعل و ترکی را تبیین می کند. مثل: صحت، بطلان، سببیت، مانعیت، شرطیت و غیره. پس به جز أحکام پنج گانهی تکلیفی، تمام أحکام شرعی دیگر أحکام وضعیاند[۷].
فراگیری أحکام از نظر قرآن و سنت و از دیدگاه علماء دارای ضرورت و اهمیت است، احکام اسلام دارای شمول و فراگیری است و همه را در برمیگیرد. هم در قرآن و هم در سنت این نکته که احکام اسلامی شامل همه می شود آمده است و علمای اسلام هم دلایلی برای آن ذکر کرده اند. در زیر به بخشی از آیات و احادیث و ادلهی علماء اشاره می شود، که به طور اختصار آن را بیان میکنیم :
از نظر قرآن: « وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّه فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ[۸]».
یعنی: « مومنان را نسزد که همگی بیرون بروند ( و برای فرا گرفتن معارف اسلامی عازم مراکز علمی اسلامی شوند )، باید که از هر قوم و قبیلهای، عدهای بروند ( و در تحصیل علوم دینی تلاش کنند ) تا با تعلیمات اسلامی آشنا گردند و هنگامی که به سوی قوم و قبیلهی خود برگشتند ( به تعلیم مردمان بپردازند و ارشادشان کنند و ) آنان را ( از مخالفت فرمان پروردگار ) بترسانند تا ( خویشتن را از عقاب و عذاب خدا بر حذر دارند و از بطالت و ضلالت ) خودداری کنند ».
پیامبر(ص) آگاهی از مسائل دینی را نشانه خیر خواهی خداوند به بندهاش قرار داده و فرموده است: « مَنً یُرِدِ اللّه بِهِ خَیًرَا یُفَقِّهًهُ فِی الدِّینِ[۹]» یعنی: « خداوند به هر کسی اراده خیر داشته باشد او را در دین فقیه می کند » این حدیث صحیح است.
عظمت و شرف این علم از همه جهات قابل وصف و احاطه نیست؛ چون این علم همواره با مسلمان است و او را در تمام مراحل زندگیش همراهی می کند، و روابط او با خدا و بندگان خدا را تنظیم مینماید. این علم حلقه اتصال انسان با عباداتی چون طهارت، نماز، زکات، روزه، حج و قربانی است که انسان را با بندگی خداوند در آشکار و نهان مرتبط میسازد.
به وسیله این علم و آگاهی از فقه جهاد و غزوات، سیره، امان نامهها و پیمان نامهها و امثال اینها، قلمرو اسلام گسترش مییابد و علم نورانی قرآن به اهتزاز در میآید.
به وسیله این علم و آگاهی از فقه معاملات از قبیل خرید و فروش، حق پشیمانی، ربا، صرافی و آنچه که با معاملات مالی رایج در میان مردم ارتباط دارد و به وسیله آن دارائیها در جایگاه شرعی
خویش قرار میگیرند، از قبیل وقف و وصیت، و دیگر احکام تصرفات مالی، روزی حلال به دست می آید و از گناه دوری می شود.
با آگاهی از این علم شخص مسلمان با فقه فرایض و تقسیم میراث که نصف علم به حساب می آید آشنایی پیدا می کند، و اموال و داراییها براساس عادلانهترین تقسیم و کاملترین شیوه در دست صاحبانشان قرار میگیرد و از یک زندگی زناشوئی مطابق با معیارها و احکام شرعی برخوردار میگردد و در مییابد که اسلام با وضع قوانین مربوط به جنایات، دیات، حدود و تعزیرات که باعث میشوند مسلمانان در امنیت و آرامش خاطر و ثبات زندگی کنند، تا چه حد به ضروریات زندگی توجه کرده است.
همچنین در احکام خوردنیها و ذبح حیوانات و نذرها و قسمها و بحثهای قضاوت و قواعد و احکام مربوط به آن زمینهای به وجود می آید که عدالت در آن تحقق مییابد و دشمنی پایان مییابد، حقوق در جاهای اصلی خود قرار گرفته و مظلومین به حقوق خود میرسند.[۱۰] با توجه به این دلایل و دلایل دیگر شاعر میگوید:
«إذَا مَا اعَتَزَّ ذُو عِلمٍ بِعِلمٍ فَأهلُ الفِقهِ أولَی باعتِزَازٍ
فَکَم طِیبٍ یَفُوحُ وَ لَا کَمِسکٍ وَ کَم طَیرٍ یَطِیرٍ وَ لَا کَبَازٍ»
« اگر علم مایه سربلندی علماء گردد، فقهاء به سربلندی لایقترند.
بسیار بوی خوش هست که عطرش را پراکنده می کند ولی مانند مشک نیست، و بسیار پرنده هست که پرواز می کند ولی مانند باز نیست ».
با وجود اینکه اختلافات زیادی (در میان فقهاء) است، شریعت در فروع و اصول خود به یک قول برمی گردند :
در قرآن در سوره النساء، آیه ۵۹ آمده است که: « فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ » یعنی:
اگر در چیزی اختلاف داشتید آن را به خدا و پیامبر او برگردانید ».
این آیه صراحتاً درباره از بین بردن تنازع و اختلاف است و برای رفع اختلاف، طرفین درگیر را با مراجعه به شریعت سفارش کرده است تا اختلاف رفع شود.
۱-۲- معنا و مفهوم إشهاد
۱-۲-۱-إشهاد در لغت
فعلی است متعدی و با همزه آمده و مصدر باب افعال است. وقتی گفته می شود ( أشهدتُهُ الشیء) یعنی او را در چیزی شاهد قرار دادم. إشهاد با فعل (شَهَدَ ) هم خانواده است، یعنی وقتی گفته می شود ( شَهَدتُ علی رَجُلُ بکذا ) به معنی در موضوعی به ضرر مردی شهادت دادم و اگر گفته شود ( شَهَدتُ لَهُ بِهِ ) یعنی درباره حقی به نفع شخصی شهادت دادم.[۱۱] کلمهی شهادت نیز از زیشهی شَهَد بوده است و دارای چندین معنی است که مهم ترین آنها خبر قاطع است.[۱۲]
در کتاب قاموس قرآن نیز چنین آمده است که، شهود و شهادت به معنای حضور و معاینه است و در اصطلاح مشاهده را معاینه گویند. شهادت که به معنی حضور و دیدن است، گاهی به معنی خبر قاطع میآید، ظاهرا مراد از آیه ۱۴۰ سوره بقره « وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَهً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ ». به همین معنی به کار رفته است و نیز به معنی ادای شهادت و اظهار خبر قاطع میباشد.[۱۳]
۱-۲-۲-إشهاد در اصطلاح
کلمهی ( إشهاد ) در إصطلاح فقهاء به معانی زیر آمده است :
دیدگاه حنفیه :
« إخبار صدق لإثبات حق بلفظ الشهاده فی مجلس القضاء[۱۴] » یعنی: « خبری است صادقانه، برای إثبات حق و با لفظ شهادت در جلسهی دادگاه یا نزد قاضی ».
دیدگاه مالکیه :
« الشهاده إخبار حاکم عن علم لیقضی بمقتضاه[۱۵]» یعنی: « خبر دادن به حاکمی در مورد علمی تا به مقتضای آن قضاوت کند ».
دیدگاه شافعیه :
« إخبار الشخص بحق على غیره بلفظ خاص[۱۶] » یعنی: « خبر دادن شخصی درباره حقی و بر غیر خودش و با لفظ خاص ».
دیدگاه حنابله :
« الإخبار بما علمه بلفظ خاص[۱۷] » یعنی: « خبر دادن فرد از آنچه که میداند و با لفظ خاص ».
دیدگاه امامیه :
« أخبار جازم عن حق لازم للغیر واقع من غیر حاکم » یعنی: « خبر دادن شخصی غیر از حاکم به صورت قطعی، در مورد حقی که به نفع دیگری الزام آور باشد[۱۸]».
معنای لغوی شهادت عام است زیرا شامل هر خبر دادنی می شود چه راست باشد چه دروغ شخص، فقط خبر میدهد، فرقی نمی کند به ضرر کسی باشد یا به نفع کسی.
ولی معنای إصطلاحی شهادت خاص است زیرا فقط شامل شهادتی می شود که به حق باشد، شخص آنچه را که فقط دیده شهادت میدهد به نفع کسی و به ضرر کسی است. شهادت در باب قضاء کاربرد دارد و یکی از قاعدههای مشهور در بین جمیع علمای اسلام، قاعدهی (البَینه عَلی المُدعی و الیَمین علی مَن أنکَر) یعنی، کسی که مدعی است باید بینه بیاورد و کسی که إنکار می کند باید قسم بخورد؛ این قاعده تنها ترین اصل در قضای اسلامی قبل از هر چیز (قسم و اقرار است). قاعدهای که مورد استناد رسول خدا (ص) بود و قضات اسلامی در کلیه زمانها و عصرها به این قاعده عمل کرده اند.[۱۹]
۱-۳-تفاوت شهادت با خبر(روایت) و بینه
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.