مربی باید خوش خلق و متواضع باشد و رفق و مدارا، با شاگردان را نصب العین خویش قرار دهد و در تکمیل نفس و تهذیب باطن آنان نهایت کوشش خود را مصروف دارد.
رسالت و وظیفه مربی ایجاب میکند که وی نباید از تعلیم و آموزش افراد به خاطر آنکه ممکن است احیاناً واجد قصد و نیّت خداپسندانه ای نباشند دریغ ورزد.
مربی باید سرمایه ها و اندوخته های علمی خود را به افرادی که نیازمند به علم و دانش هستند بذل و انفاق کند و در نشر و علم و اعطای آن به افراد محتاج بخل نورزد.
در آیات ۶۵تا۶۷ سوره کهف که به بیان داستان موسی و خضر پرداخته به بعضی از صفات مربی اشاره نموده که در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم:
۱- معلم و استاد میتواند شاگرد خود را مواخذه کند، اما بهتر است که مواخذه نکند.
۲- در تعلیم و تربیت نباید کار را بر شاگردان سخت گرفت. ( لا تر هقنی من امری عسراً )
۳- معلم و استاد پس از پذیرش و عذر خواهی شاگرد، تعلیم و ارشاد را ادامه دهد. (فانطلقا )
۴- معلم باید شاگرد را بتدریج با معارف آشنا کند (فانطلقا) تا وی گام به گام با اسرار آشنا شود.
۵- مربی با کوچکترین انتقادی نباید یاران خود را از دست بدهد و او باید هر چه سریعتر ابهام ذهنی دیگران را بر طرف کند. (سانبّئک )
۶- مراعات نظم در شیوه آموزش مهم است. ( امّا السفینه )
۷- مربی حکیم، هرگز کار لغو نمی کند و اعمالش بر اساس حکمت و مصلحت است.
۸- کسی که میخواهد مردم را به عبودیت خدا فرا بخواند، باید هم خودش و هم استادش عبد باشند. (من عبادنا )
۹- مربی و معلم باید از ظرفیت شاگردان آگاه باشد. ( انک لن تستطیع )
۱۰- ظرفیت افراد برای آگاهی ها متفاوت است و حتی موسی تحمل کارهای خضر را ندارد.( لن تستطیع)
۱۱- بسیاری از مجادلات و کدورتها بر اثر بی اطلاعی افراد از افکار و اهداف یکدیگر است. (و کیف تصبر )
۱۲- آگاهی و احاطه علمی، ظرفیت و صبر انسان را بالا میبرد. ( کیف نصبر علی ما لم تحط به خبرا )
۱۳- با صبر و لطف الهی میتوان به رشد و کمال رسید. ( ان شاالله صابراً )
– در آموزش نباید فرصتها را از دست داد. (فانطلقا ) حرف «فا» نشانه فوریت است. ( قرائتی، ۱۳۸۹، جلد ۵، ص ۱۹۸)
بنابراین بر اساتید و مربیان است که با آشنایی هرچه بیشتر با کلام وحی، در تعلیم و تربیت متربیان بکوشند و خدا را همواره حاضر و ناظر اعمال خود دانسته و خدایی حرکت نمایند.
۲-۲-۲- متربی:
متربی باید قصد و نیّت خود را خالص نموده و قلبش را از هر گونه آلودگی و نیّات پلید و فرومایه تصفیه و تطهیر کند تا برای پذیرش علم و استمرار آن، شایستگی و آمادگی داشته باشد.
متربی باید فرصتهای خوب زندگانی را غنیمت شمرده و در دوران آسودگی خیال و آسایش خاطر و نشاط و شادابی و جوانی و قدرت بدنی و بیداری و سلامتی حواس و عدم تراکم اشتغالات و عوارض مختلف زندگی، به تحصیل علم پرداخته و فرصتهای خوب این دوران را از دست ندهد.
متربی باید از معاشرت با افرادی که او را از مسیر تحصیل منحرف میسازد خودداری نماید، به ویژه با افراد کم خرد و تن آسا که عمر خویش را به بطالت صرف مینمایند چون طبع و سرشت آدمی در معاشرت اینگونه است که گاه بدون توجه و عمد، اخلاق دیگران را فرا می گیرد و مانند آنها میشود.
مهم ترین آثار زیانبار معاشرت های نادرست، هدر رفتن عمر انسان و از دست دادن هدف و تباه شدن دین و آیین شخص است.
متربی باید در آموختن، حرص و ولع و اشتیاق شدید داشته باشد و در تمام فرصت های ایام تحصیل اعم از شب و روز، مسافرت یا در وطن جویای علم باشد و نیز نباید تحصیل هر گونه مطالب سودمند هر چند اندک و ناچیز را به تعویق اندازد، زیرا در تاخیر هر کاری ممکن است آفات زیانباری پیش آید.
متربی همچنین باید اوقات و فرصت های شبانه روزی خود را نسبت به تحصیلات علمی، تقسیم و برنامه ریزی نماید، زیرا این کار موجب ازدیاد فرصت های تحصیلی اش میگردد.
متربی باید به دیده تکریم و احترام به استاد خویش بنگرد و از عیوب او چشم پوشی کند، زیرا اگر شاگرد با چنین دیدگاه احترام آمیزی به استاد خویش بنگرد میتواند بیشتر از وی بهره گیرد. شاگرد همچنین باید در برابر استاد خود متواضع و فروتن باشد و این خضوع در برابر استاد، موجب رفعت و بلند پایگی او میگردد. متربی چه در حضور و چه در غیاب استاد، باید گفتارش توام با تجلیل و تکریم باشد ونیز باید از استاد و مربی اش تشکر کند که او را به سوی فضیلت های روحی و معنوی رهنمون شده است.
شاگرد باید در برابر تندرویهای اخلاقی مربی که گاه ممکن است با توبیخ و خرده گیری و انتقاد همراه باشد ، خویشتنداری خود را حفظ کند و این حالت روانی و اخلاقی استاد نباید مانع ملازمت و همبستگی شاگرد با او گردد.
متربی همیشه باید پیش از حضور استاد در جلسه درس حاضر شود و نیز باید با چهره ای شاداب، قلبی سرشار از نشاط، درونی گشوده و با شرح صدر و ذهنی صاف و پاکیزه، با استاد رو به رو گردد.
از جمله وظایف مهم دانش پژوه این است که با اشتیاق و علاقه به سخنان استاد گوش دهد و با دقت گفته های استادش را در ذهن و حافظه خویش نگاه دارد و نیز در محضر استاد نباید بی جهت به این سو و آن سو نگاه کند ونیز نباید بدون ضرورت و نیاز در حضور استاد، با دیگران نجوی نماید.
متربی باید مواظب طرز گفتار خود با استاد باشد و از به کار بردن تعابیری که معمولاً مردم عوام از آنها استفاده می کنند، بپرهیزد. او همچنین نباید در میان سخن و گفتگوی استاد وقفه ایجاد کند و کلام وی را قطع نماید، بلکه باید تحمل نماید که سخن استاد به پایان برسد و سپس شروع به سخن کند.
در گفتگوهایی که میان موسی و خضر علیهماالسلام به عنوان متربی و مربی رد و بدل شد آدابی به چشم میخورد که یادآوری آنها بسیار مفید خواهد بود. قرآن کریم می فرماید:
قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا (کهف،۶۶) موسی به او(خضر) گفت: (آیا اجازه میدهی) در پی تو بیایم، تا از آنچه برای رشد و کمال به تو آموخته اند به من بیاموزی؟
۱-موسی خود را به عنوان تابع معرفی میکند. (اتبعک )
۲- موسی بیان تابعیت را به صورت تقاضای اجازه از او ذکر میکند. (هل اتبعک )
۳- او اقرار به نیازش به تعلیم میکند و استادش را به داشتن علم توصیف می کند.(علی ان تعلمن)
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
در مقام تواضع، علم استاد را بسیار معرفی میکند و خود را طالب فرا گرفتن گوشهای از علم او می داند.(مما علمت)
۵- از علم استاد به عنوان یک علم الهی یاد میکند. (علمت )
۶- از او طلب ارشاد و هدایت مینماید. (رشداً )
۷- در پرده به او گوشزد میکند که همانگونه که خدا به تو لطف کرده و تعلیمت نموده تو نیز این لطف را در حق من بکن. (تعلمن مما عملت )
۸- موسی با آن مقام بزرگی که داشت و پیامبر اولواالعزم و صاحب رسالت و کتاب بود، این همه تواضع
میکند؛ یعنی هر که هر مقامی دارد در مقام کسب دانش باید فروتن باشد.(همان،ص۱۹۸)
۲-۲-۳- مدرسه:
مدرسه آموزشگاهی است که کودکان در سنین معیّن برای تربیت و آموختن دانش به آن قدم میگذارند. آنچه از معنای لغوی مدرسه استفاده میشود این است که هر مکان آموزشی را میتواند شامل شود؛ مکان آموزشی که سعادت انسان را مورد نظر داشته باشد و یا مکانی که انسان را به شقاوت بکشاند.( امین زاده محمد رضا، ۱۳۷۶، ص ۱۲۸)
محیط آموزشی مورد نظر ما محیطی است که به پرورش استعدادهای مادی و معنوی دانش آموزان پرداخته، آنها را به سعادت و خوشبختی برساند و از آنها موجوداتی مستقل بسازد که در تمام عمرشان بازدهی به نفع جامعه داشته باشند.
به هر حال، نمی توان هر آموزشگاهی را دارای تعلیم و تربیت مثبت دانست. تعلیم و تربیت مثبت محیط آموزشی به این بستگی دارد که به سعادت و کمال معنوی انسان توجه داشته باشد و به انسان به عنوان انسان بنگرد؛ نه به عنوان ابزار و وسیله. مدرسه ای که هدف الهی دارد و در تعلیم و تعلّم، کمال معنوی و الهی انسان را میخواهد، محیطی مقدس و پاک محسوب میشود و از این رو افراد متعلّم و معلّم باید نهایت احترام را به آن محیط بگذارند و حتّی بدون وضو به آن وارد نشوند.
بر مربیان و اساتید است که خود، نهایت احترام را به محیط مدرسه بگذارند و از گفتار و اعمالی که در شان محیط آموزشی نیست دوری نمایند.
محیط مدرسه و برنامه های آن، نباید با محیط خانه مغایر باشد، تا کودکی که از خانه پا به مدرسه میگذارد آن محیط را بکلی بیگانه نبیند. در محیط مدرسه با دانش آموز باید طوری رفتار گردد که وقتی او از مدرسه به خانه باز میگردد با نشاط کامل به خانه قدم بگذارد و گرنه با اذیت و آزار پدر و مادر و بهانه گیریهای پوچ، عقده های مدرسه را خواهد گشود.
تشویق دانش آموزان در مدرسه به همکاری با پدر و مادر در کارهای خانه، خود نوعی روحیه تعاون در آنها ایجاد خواهد کرد.
برای اینکه روش تربیتی در مدرسه آسان صورت پذیرد باید برنامه جامعی از طرف مربیان مدرسه تهیه شود و لازم است گاهی اوقات بین اولیای کودکان و معلمین نشستی انجام شود تا بین مدرسه و خانواده هماهنگی لازم جهت رشد دانش آموزان برقرار شود. اولیای کودکان باید بدانند در محیط مدرسه فرزندانشان چه میگذرد و چه چیزی به او میآموزند و به طور کلی آنان باید از برنامه های آموزشی و تربیتی مدرسه فرزندشان آگاه گردند. معلمین نیز باید بدانند که والدین دانش آموزان چه نوع برخوردی با فرزندانشان دارند، نحوه تربیت آنها در خانه چگونه است. به عبارت دیگر، معلمان باید از کیفیت برنامه های تربیتی در خانواده مطلع گشته و برنامه های مدرسه را با توجه به آن تنظیم نمایند.
۲-۲-۴- برنامه:
اصولاً در هر کاری برنامه ریزی لازم و ضروری است. به عنوان مثال، اسلام برای تربیت قبل از ازدواج برنامه های خاص خودش را دارد. انتخاب همسر از خانواده ای با اصالت و ریشه دار، بدست آوردن رزق و روزی حلال قبل و بعد از انعقاد نطفه، توجه به مسائل بهداشت روحی و روانی قبل و بعد از تولد فرزند، چگونگی تربیت فرزند در هفت سال اول، هفت سال دوم و هفت سال سوم زندگی، همچنین پرورش فرزند در محیطی سالم و به دور از مسائل چالشی، رفاقت با فرزندان، به فکر سلامت روح و جسم فرزند بودن و هزاران نکات تربیتی دیگر که میبایست رعایت گردد تا انسان به رشد و تکامل برسد.
انسان بی برنامه در زندگی همانند شی شناور در آب اقیانوس است که با هر باد و موجی به آن سو و این سو میرود و اختیارش را به دیگران می سپرد. اسلام عزیز برای تمامی لحظات، حرکات و سکنات انسان برنامه تعیین نموده است و از همین رو جا دارد این برنامه ها توسط اولیاء در درجه اول در منزل و در مرحله دوم توسط مربیان که نقش پیامبران در جامعه را دارند به درستی انجام پذیرد.
انسان ها با نگرش به جهان طبیعت نیز در مییابند که اجزای این جهان بر اساس برنامه ریزی دقیق و منظم انجام میگردد و کوچکترین خللی در آن راه ندارد. از این رو انسانی که برای هدفی متعالی خلق گردیده به دور از انصاف است که بدون توجه به تعالیم و دستورات الهی حرکت نماید و در مسائل تربیتی نیز بدون برنامه ریزی به تربیت بپردازد، چرا که در این صورت، به ورطه سقوط کشیده خواهد شد.
۲-۲-۵- هدف:
هدف نهایی تعلیم و تربیت از نظر اسلام، وصول به مقام قرب الهی و رضوان خداست که رسیدن به این جایگاه از راه پرستش خدا حاصل می گردد. در آیات ۶۵ و ۷۳و ۸۵ سوره اعراف میفرماید که ما پیامبران الهی هود، صالح و شعیب را به سوی قومشان فرستادیم و آنان گفتند ای قوم، تنها خدا را پرستش کنید. بدیهی است سیر در صراط مستقیم در پرتو عبادت خداوند متعال است و از این رو انسانی که در خط عبودیت الهی قرار گرفت در برابر معبودهای دیگری سر تعظیم فرود نمی آورد. آدمی در پرتو عبودیت به مقام عبادالرحمن میرسد و خلیفه و جانشین خداوند در روی زمین میگردد. البته طبیعی است که رسیدن به این مقام در سایه تربیت به دست می آید.
امام خمینی۶ می فرماید: تنها راه تربیت و تعلیم راهی است که از ناحیه وحی و مربی همه عالم رب العالمین ارائه میشود و آن تهذیبی است که با تربیت الهی بوسیله انبیاء مردم آن تربیت را میشوند و آن عملی است که بوسیله انبیاء بر بشر عرضه میشود و انسان را به کمال مطلوب خودش میرساند.
(امام خمینی،۱۳۶۱، ص۲۶۵)
۲-۲-۶- وسایل آموزشی:
استفاده از وسایل آموزشی زیر در تفهیم مطالب بسیار حائز اهمیت است:
۱- کتاب یا جزوه: روش استفاده از کتاب و جزوه بسیار مرسوم است. این روشی است که اکثر فراگیران در سطوح مختلف با آن آشنایی دارند و برای دریافت مطالب از آن بهره می برند. گفتنی است با اینکه امروزه وسائل متفاوت و متنوع جدیدی در آموزشگاه ها پدید آمده و موجود است اما از ارزش و اهمیت کتاب نکاسته بلکه ارزش آن محفوظ مانده است.
۲- سی دی آموزشی: این وسیله یکی از وسائل نوین آموزشی است که در برخی از آموزشگاه ها از آن استفاده می شود و می تواند کیفیت آموزش را چند برابر افزایش دهد.
۳- اسلاید و ویدئو پروژکتور: برای ارائه بحث علمی و نمایش آن از این گونه وسیله استفاده به عمل میآید.
۲-۳- اصول تربیت:
۲-۳-۱- اصل تعقّل و تفکّر:
این اصل، ناظر به ویژگی اندیشه ورزی انسان است. در قرآن آیات بسیاری در باره تشویق و ترغیب به تعقل و فهم و درک حقایق امور که در جهان ساری و جاری است وارد شده و خداوند با کلماتی مانند «افلا تعقلون» و «لعلکم تعقلون» از بندگان خواسته که زندگی خویش را بر پایه عقل و خرد بنا نهند و نیز از جهل و تقلید کورکورانه از دیگران برهند و خویشتن را از غرق شدن در مهلکه ها نجات دهند.
عقل به معنای قوه ای در نفس انسان است که او بدان وسیله حسن و قبح و کمال و نقصان و خیر و شر را تمیز دهد. به تعبیر دیگر عقل همان راهنمائی است که خدا را به وسیله آن می توان بندگی کرد و سرانجام بوسیله آن به بهشت راه یافت.
امام صادق فرمود: ستون فقرات آدمی عقل است و هریک از هوش و فهم و قوه حافظه و دانش زائیده آنند، اگر عقل آدمی به نور توفیق مدد شد وی دانشمند و حافظ و هوشیار و زیرک و با هوش باشد و انسان به وسیله عقل به کمال دست یابد و همان عقل راهنما و بینش دهنده او در کلیه کارها خواهد بود.(همان،ص۴۱۲)
نتیجه تصویری برای موضوع هوش
کسی که تسلیم راهنمائی عقل باشد حتما به کمال دست خواهد یافت و دین و دنیایش حفظ خواهد شد.
عقل از عقال گرفته شده و عاقل به هیچ کاری اقدام نمی کند مگر آنکه از آن کار و عواقب آن مطمئن شود. انسان عاقل اول فکر میکند و سپس سخن میگوید ولی احمق برعکس او عمل می کند.
عقل موهبتی است الهی و نوری رحمانی که پیامبر درونی انسان شمرده میشود. این عقل ملاک تکلیف و ثواب و عقاب است؛ و بدان حق از باطل، خیر از شرّ و راه از بیراهه تمیز داده میشود؛ بوسیله آن زشت از زیبا تشخیص داده میشود. عقل نوری است که در پرتو آن خداوند پرستیده میشود و بهشت به دست میآید. عقل در شارع مقدس اسلام به عنوان یکی از منابع در کنار قرآن و سنت و اجماع قرارگرفته است.
در مقابل عاقل، جاهل است که در تعالیم اسلام به شدت مورد مذمّت قرار گرفته است. جهل و حماقت، زمینه گناه را در انسان به وجود می آورد و او را به سوی گناه و نا صواب میکشاند.
انسان آمیخته ای از عقل و شهوت است. آن انسانی که عقلش بر شهواتش غلبه یابد از فرشتگان بالاتر قرار میگیرد و کسی که شهوتش بر عقلش غالب گردد اسیر می شود و پست ترین انسانها کسانی هستند که شهوت بر عقلشان غالب است.
به کار گیری عقل و استفاده از آن تعقّل نامیده میشود و اساس زندگی صحیح بر تعقّل است که آدمی با تعقّل، آیات حق را مییابد و به کمالات الهی متّصف میشود:
کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (بقره-۲۴۲) بدین گونه خداوند آیات خود را برای شما بیان میکند، باشد که تعقّل کنید.