۲ـ ۷ـ روشهای ایجاد طنز و شوخ طبعی
طنزپردازان و لطیفهسازان از شیوه ها و روشهای مختلفی برای ایجاد خنده در اثر خود استفاده می کنند. به علت گستردگی حوزه طنز و شوخ طبعی در ادبیات (شفاهی و کتبی) و زمینه فرهنگی و اجتماعی متعدد آنها نمیتوان روشهای خاص را معین کرد و مدعی شد که در تمام لطیفهها و طنزها تنها از این روشها استفاده می شود بلکه هر چه تعداد بیشتری از طنزها و لطیفهها را بررسی کنیم علاوه بر برخی شگردهای مشترک بیگمان به روشهای جدیدی پی خواهیم برد در این قسمت به تعدادی از رایجترین شیوه ها و شگردهایی اشاره می شود که در اغلب این گونه آثار به چشم میخورد:
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۱ـ کوچک کردن:
تحقیرها هر آنچه که مورد انتقاد قرار گرفته است از مهمترین روشها در انواع شوخ طبعی است. البته حضور و شدت این عامل در هجو بیشتر است و حتی به بدزبانی و دشنامهای زشت میانجامد. در این روش طنزنویس قربانی خود را از لحاظ جسمی و معنوی کوچک جلوه میدهد و وی را از تمام تصنعات ساختگی عریان میسازد و بیآن او را در منظر خوانندگان مینشاند تا ببینند و داوری کنند که آنچه آنها درباره او می اندیشیدند جز خیال واهی یا برآمده از خوش باوری و فریفتگی آنها نبوده و مردم فریبی پایه آن است(حلبی، ۱۳۶۴: ۶۳).
۲ـ تشبیه به حیوانات:
تشبیه انسان به حیوان با بهره گرفتن از داستانهایی که از زبان حیوانات نقل می شود وسیله دیگری است برای کسی که قصد انتقاد و طنز دارد. تشبیه به حیوان یا خواندن نام کسی با نامهای جانوران در میان هجاگویان رواج داشته است. طنزپرداز به دو دلیل از این روش استفاده می کند اولین دلیل فرار از بازخواست و مجازات است زیرا ریشخند مستقیم و بدگویی بزرگان و فرمانروایان و قربانیان خود را کاری ناممکن یا خطرناک میبیند. دوم این که با تشبیه قربانیان خود به حیوانات آنها را از مقام رفیع و بلندی که برای خود قائل هستند به حد حیوانات که کاری جز خوردن و خوابیدن و تولید مثل ندارند تنزل میدهد(حلبی، ۱۳۶۴: ۶۴). گاهی در تشبیه انسانها به حیوانات طنزپرداز ویژگیهای اخلاقی ناپسند فرد را با تشبیه او به حیوانی که به آن صفت معروف است نشان میدهد. مثلاً مکاری روباه، تنپروری خوک و حماقت خرس صفاتی هستند که چون برچسبی بر آدمها زده میشوند(جوادی، ۱۳۸۴: ۲۰).
۳ـ دشنام و نفرین:
از برندهترین ابزارهای هجاگویان بوده است که اغلب وقتی شعر و سخنانشان خریداری نمییافت از آن استفاده میکردند. لعن و نفرین نیز از شیوه های هجوگویی بوده است تا آنجا که بسیاری آن را امری واقعی و حیاتی میپنداشتند و خود را از این که هدف چنین روشی قرار گیرند به دور میداشتند (موسوی، ۱۳۸۸: ۲۸).
۴ـ بلاهت و تحامق:
گاهی طنز و مطایبه مولود موقعیتی است که بر اساس بلاهت و کند ذهنی فرضی اشخاص ساخته می شود. در این صورت شخصیتها اعمال ساده لوحانهای از خود بروز میدهند. بلاهت و نادانی این شخصیتها باعث می شود مخاطب نسبت به آنها احساس برتری کند. خنگها، چاقها یا آدمهای ساده لوح و به ویژه آدمهای تک بعدی از جمله سوژههای نمایش بلاهت هستند که از آنها برای خنداندن مخاطب استفاده می شود. در کنار بلاهت باید از تحامق نیز نام برد.تحامق یعنی خود را به نادانی و دیوانگی زدن. در گذشته به دلیل عواقب خطرناک انتقاد صریح برخی با تظاهر به حماقت و نابخردی و اشتهار به دیوانگی؛ حماقت رایج میان یک طبقه را با اعمال و گفتار خود به ظاهر تایید و در حقیقت نقد میکردند. اشتهار به دیوانگی به آنها در کردار و گفتار در مقایسه با مردم عادی آزادی خاصی میبخشید. نکتهسنجی و باریکبینی مهمترین ویژگی افرادی است که در تاریخ به دیوانگی و حماقت معروف بوده اند. شکل دیگر تحامق و دیوانگی به صورت شیفتگی و از خود بیخودی برخی عارفان بود که نمونههای جالب آن را در آثار عطار میتوان دید. هدف اعتراضها در این نوع بیشتر متوجه ذات حق و بی عدالتی در آفرینش است(موسوی، ۱۳۸۸: ۲۹).
نیش تندی که در این طنزها هست نه بر خلق ابقاء می کند و نه برخالق. طنزیست رندانه که از زمین تا آسمان همه جا را میکاود و همه کس را نیش میزند و در چاشنی بیان رندانه شرنگ خشم و زهر نارضایی را پنهان میدارد. این طنز صوفیانهای است که رنگ احساس میگیرد و تبدیل می شود به اعتراض پرشور بر مصائب بشری(زرین کوب، ۱۳۵۶: ۱۵۹ ـ ۱۵۸).
۵ـ نقل قول مستقیم:
این روش برای انتقاد و استهزاء بزرگان و صاحبان قدرت به کار میرود. به این صورت که طنزنویس با بهره گرفتن از اصل سخنان یا مضحکترین بخشهای سخنان شخصیت مورد نظر طنز خود را میآفریند. برای این مقصود گاهی چند نفر از شخصیتهای مورد نظر را در قالب داستانی قرار میدهد و از سخنان ان اشخاص به عنوان دیالوگهای داستان استفاده می کند. یا ممکن است نقل قولها را به طور مضحکی خارج از رشته اصلی کلام بیاورد و یا بعضی قسمت های حرفها را خودش بنویسد اما گاهی ممکن است حرفها و مطالب عنوان شده به طوری مضحک باشد که بتوان تمامی یا بخش عمده آن را بدون تغییر نقل کرد(جوادی، ۱۳۸۴: ۴۲).
۶ـ ابهام:
در لغت به معنی مجهول گذاشتن است ودر اصطلاح بدیع سخنی که محتمل دو معنی باشد. آن را محتملالضدین و ذووجهین نیز نامیدهاند. در واقع نوعی دو پهلو سخن گفتن است به طوری که معنای مدح یا ذم آن از هم قابل تشخیص نیست. ابهام در اینجا مفهومی وسیع دارد که گاه ابهام را نیز در بر می گیرد که از هر مصرع میتوان دو معنی متضاد برداشت کرد(شمیسا، ۱۳۷۹: ۱۰۹).
۷ـ هجا در معرض مدح:
صنعتی است که طنزپرداز در آن ذم کسی را گوید اما هنگام ادای معنی به گونه ای عمل کند که زشت جلوه نکند. شاعر گاه در یک شعر به گونه ای عمل می کند که یک مصراع مدح و مصراع دیگر هجو باشد یا حتی پارهای از یک مصراع مدح و پارهای دیگر هجو باشد؛
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
خواجــه بــفزود ولیــکن به ورم گشت مشغول ولیکن به شکم
(اندوهجردی، ۱۳۷۸: ۱۶۱)
۸ـ ادماج:
ادماج در لغت به معنای پیچیدن و داخل کردن چیزی در چیز دیگر است صنعتی که در آن شاعر در ضمن بیان خود به مطلبی طعنآمیز اشاره می کند مانند این بیت از حافظ:
نه من ز بیعلمی در جهان ملولم و بس ملالت علما هم ز علم بیعمل است
(حافظ، ۱۳۶۷: ۵۷)
و در اصطلاح به این معنا است که متکلم غرضی را در غرض دیگر تضمین و داخل کند؛ به صورتی که معنا و غرض اول از ظاهر کلام فهمیده شود و هیچ گونه صراحت و اشارهای به معنای غرض دوم نداشته باشد(اندوهجردی، ۱۳۷۸: ۱۶۵).
۹ـ کنایه:
در لغت به معنی پوشیده گفتن است و در اصطلاح علمای بیان ذکر جمله یا ترکیبی است که به جای معنی ظاهری(یکی از لوازم معنی آن) مراد است. به عبارت دیگر کنایه ترک تصریح است(شمیسا، ۱۳۷۹: ۲۶۶).
۱۰ـ اغراق و مبالغه:
از ابزارهای طنزنویس برای نقد و انتقاد اجتماعی یا فردی است. همچنین این ابزار تعجب و خنده مخاطب را برمیانگیزاند و او را به سوی واقعیتی که درباره آن مبالغه شده است توجه وتنبه میدهد. اغراق و مبالغه در مسائل جدی پذیرفتنی نیست اما در طنز خواننده آن را میپذیرد چون میداند که منظور دیگری در کار است(موسوی، ۱۳۸۸: ۳۱).
۱۱ـ استفاده از زبان و فرهنگ عامیانه:
بسیاری از طنزپرداززان برای آن که بتوانند حقایق مورد نظر خود را در جامعه بشری رواج دهند در طنزهای خود به زبان و فرهنگ عامیانه توجه کرده اند. این کار به طنزپرداز چهرهای صمیمی میدهد و باعث می شود عامه مردم به سادگی با اثر او ارتباط برقرار کنند. غلامحسین یوسفی در این باره مینویسد: «اصولاً یکی از خصایص آثار طنزآمیز و هجوگونه است که تأثر آنها از زبان و مواد فرهنگ عوام است. به خصوص که بسیاری از این لطیفهها از زندگی روزمره سرچشمه میگیرد و یا درد ، شادی و گلهای از احوال مردم در آن درج است و به عبارتی دیگر مخاطب آنها عامهاند»( یوسفی، ۱۳۷۰: ۳۱۱).
۱۲ـ مقایسه بین دو امر:
هر گاه مقایسه بین دو امر یا در کنار هم قرار دادن آنها عجیب و غیره منتظره باشد باعث ایجاد خنده و زمینه ساز طنز و مطایبه می شود. مثل مقایسه ای که طوطی در داستان«طوطی و بقال» در مثنوی بین خود و صاحب خود بیان می کند(شادروی منش، ۱۳۸۴: ۵۳).
۱۳ـ قلب اشیا، الفاظ و بازیهای لفظی:
دگرگون ساختن اشیاء و واژه هاست که به شکلهای مختلف صورت میگیرد از قبیل جا به جا کردن یک نقطه، یک حرف، یک کلمه یا یک جمله به گونه ای که باعث خنده شود. نظیر:
گفتم که چــــراغ دوده باشی افسوس که دودۀ چراغی
(شادروی منش، ۱۳۸۴:۵۱)
۱۴ـ تقلیدهای مضحک:
از شگردهای رایج برای ایجاد معانی طنزآمیز به کار میرود چند شکل معروف آن عبارتند از:
۱۴ـ ۱ـ پارودی یا نقیضه: نوعی تقلید و مقابله با آثار مشهور جدی است که ممکن است به گونه هجو، هزل یا طنز ساخته شود. در اصطلاح تقلید تمسخر آمیز از کلمات، سبک، نگرش، لحن و عقاید نویسندهای یا شیوهای خاص در نوشتن است و شاخهای از طنز محسوب می شود. نقیضه ساز به جای موضوعات جدی و سنگین ادبی در اثر اصلی مطالبی کاملاً مغایر و کم اهمیت میگنجاند تا در نهایت اثر اصلی را به نحوی تمسخرآلود جواب گفته باشد در این کار باید طوری عمل کند که اگر چه سایه اثر اصلی در آن محسوس است ولی نقیضه و جواب خود اثری مستقل باشد(داد، ۱۳۸۳: ۴۹۷ـ ۴۹۶).
۱۴ـ ۲ـ بی معنیگویی، همانگویی و بدیهیگویی: در این شیوه که بیشتر جنبه تفنن و شوخی دارد و گاهی نیز برای طنز و انتقاد به کار میرود. ظاهر شعر جدی است و تمام ویژگیهای ظاهری یک شعر کامل را از قبیل وزن و قافیه و قالب و… به خوبی داراست حتی کلمات به تنهایی با معنا هستند و مخاطب با دیدن چنین ظاهر آراستهای یک معنای منطقی را انتظار دارد اما اشعار در کل فاقد معنا هستند و تنها جنبه تفنن و شوخی دارند و همین تضاد ساخت و معنی ایجاد خنده می کند. این اشعار از نظر سبک و ظاهر آنقدر با صلابتند که گاهی مخاطب بی معنی بودنش را فراموش می کند. تذکره نویسان اینگونه اشعار را«مسلوب المعانی»، «سهو اللسان»، «تزریق گویی» و «تزریق خوانی» نامیدهاند(نکوبخت، ۱۳۸۰: ۱۰۹).
۱۴ـ ۳ـ برلسک(Burlesque) و حماسه مضحک:
نوع دیگری از تقلیدهای مضحک که در ادبیات اروپایی رواج زیادی دارد و در ادبیات فارسی نیز به نمونههایی از آن بر میخوریم؛ آن نوعی تقلید است که در آن موضوع با اهمیتی را با شیوهای سبک و مسخره بیان می کنند مثلاً عواطفی راستین به صورت احساساتی سخیف بیان می شود یا موضوعی جدی به صورت شوخی در میآید. همین عدم تناسب(بین موضوع و سبک) مشخصه اصلی برلسک است که باعث ایجاد طنز می شود(کهنویپور، ۱۳۸۱: ۹۸). گروهی از منتقدان غربی برلسک را یک نوع ادبی؛ شامل نقیضه و حماسه مضحک میدانند چون در نقیضه هدف جواب به اثر مشخص و معینی است اما در برلسک یک طرز فکر یا بینش خاص دستاویز نویسنده و شاعر است(داد، ۱۳۸۳: ۴۷۱).
۱۵ـ تهکم و استعاره ریشخندیه:
نوعی تمسخر و دست انداختن که ظاهر کلام در آن جدی است در لغت به معنی مسخره کردن و استهزاء و دست انداختن است. در علم بیان آن را به معنی استعاره عنادیه دانسته اند. از فروع استعاره عنادیه استعاره تهکمیه است که در طنز به کار میرود و در این استعاره ربط بین مستعارله و مستعارمنه کمال تضاد است نه شباهت که اساس بحث استعاره و تشبیه است. خداوند در قرآن خطاب به پیغمبر میفرماید: «کافران را به عذاب سخت مژده ده» که کلام جنبه طنز یافته است زیرا کسی را به عذاب مژده نمیدهند(شمیسا، ۱۳۷۹: ۱۹۳). برخی آیرونی را نیز به طعنه و تهکم ترجمه کرده اند اما باید توجه داشت که تهکم یکی از اقسام آیرونی است. آیرونی کلامی وقتی برای مقاصد استهزایی و طنزآمیز به کار میرود تقریباً با تهکم برابر است(داد، ۱۳۸۳: ۸).
۱۶ـ معکوس بیان کردن معانی و وارونه تعریف نمودن مفاهیم: