حضرت مهدی بعد از پایان غیبت صغری و آغاز غیبت کبری خود بیشترین انتظار را برای ظهورمیکشد و در احادیث زیادی داریم که سفارش به دعا برای تعجیل فرج میکنند. ذکر این نکته نیز ضروری میباشد که امکان بداء در عوامل حتمی نیز میباشد و اینگونه نیست که با وقوع یکی از این حوادث صرفاً امام ظهور میکنند این عوامل بیشتر جنبهی تلنگرو آماده باش را به عهده دارند و وظیفهی شیعه عمل به دستورات الهی و تربیت سربازان امام میباشددرروایات مااز نشانههایی هم برای بعد ازظهور نامبرده شده است که درفصل چهارم به آن میپردازیم.
اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف رسولک
اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک
اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی
در دعای بالا که در مفاتیح الجنان شیخ عباسی قمی نقل شده است معرفی حجت خدا به عنوان مرحله آخر و مرحله اساسی اشاره شده است که در صورت عدم معرفی و شناخت حجت خدا انسان از دین خدا دچار گمراهی وضلالت میشود همان طوری که در منابع شیعه به صورت قطع وجود دارد زمین هیچگاه از حجت الهی خالی نمیماند و انسان ضرورتاً باید این حجت را بشناسد به عنوان اولین واساسیترین نکته باید به شناخت این حجت پرداخت نکته دوم که در شناخت امام عصر و تحقیق درباره عوامل ظهور ایشان ضرورت دارد وجود اختلاف درباره وجود ایشان، زنده بودن ایشان و امامتشان میباشد.
نکته سوم نیز این است به علت همین اختلافات هر روز فرد جدیدی خود را به عنوان امام زمام معرفی میکند، که تا انسان شرایط ظهور را نداند نمیتواند درست را از غلط تشخیص دهد به همین دلایل شناخت عوامل ظهور حضرت و سعی کردن در پاسخ به شبهات مهدویت وحرکت در مسیر حجت الهی یک ضرورت اجتنابناپذیر است تا جایی که تمامی ائمه در این باره تذکر دادهاند و حدیثی در این موضوع بیان فرمودهاند.
مرور ادبیات و سوابق مطروحه
اعتقاد به وجود مصلح جهانی و اینکه جهان یک روزی به دست صالحان خواهد رسید را نباید در عصر امام عسکری و دوران غیبت جستجو کرد و بلکه از زمان پیامبر گرامی اسلامو عصر ائمه هدی همیشه مسأله مهدویت و انتظار و اعتقاد به منجی وجود داشته است حتی میتوان این موضوع را در عصر قبل از ائمه در آیات قرآن پیدا کرد و در آنجائیکه خداوند متعال در قرآن مجید میفرماید:
«وَلَقَدْ کتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ
درز بور بعد از ذکر نوشتیم: «بندگان شایستهام وارث (حکومت) زمین خواهند شد. «انبیاء/ ۱۰۵»
همان طوری که مشاهده میکنید خداوند در قرآن کریم میگوید در زبور نوشتیم یعنی اعتقاد به مصلح جهانی تنها مخصوص مسلمانان نیست بلکه در داوود پیامبر هم این اعتقاد وجود داشته است اعتقاد به منجی در میان مسیحیان هم وجود دارد تا جایی که آنها اعتقاد دارند حضرت مسیح از دنیا نرفته است و روزی ظهور خواهد کرد در میان ائمه هم این اعتقاد به صورت خیلی روشن وجود داشت تا جایی که همهی ائمه درباره حضرت حجت به بیان حدیث پرداختهاند. در همین رابطه به ذکر اعتقاد چند گروه به امام زمان در سنههای مختلف به صورت مختصر میپردازیم.
کیسانیه
کیسانیه پیروان محمد بن على بن ابى طالب معروف به محمد بن حنفیه و معتقد به امامت او مى باشند و آنان نیز در بین خود اختلاف کرده و تقریبا به یازده گروه تقسیم مى شوند و مشهورترین آنان آن دسته هستند که محمد رامهدى منتظر دانسته و عقیده دارند که وى در کوه رضوى نزدیک مکه پنهان شده و در زمان مناسب ظهور خواهد کرد و عدل را در زمین برقرار خواهد نمود. در علت نامگذارى این دسته به کیسانیه اختلاف است. بعضى گفته اند چون نام مختار بن ابى عبیده ثقفى کیسان بوده و او در حقیقت وزیر محمد و بزرگترین مبلغ وى بوده است، به همین جهت به کیسانیه معروف شده اند. بعضى دیگر گفته اند که علت نامگذارى آنان به کیسانیه این است که چون نام ابا عمره رئیس شهربانى مختار کیسان بوده و وى بزرگترین فرد دستگاه مختاربوده، بدین جهت به کیسانیه معروف شده اند.کیسانیه مى گویند: دیندارى عبارت از فرمانبردارى از یک فرد است و آنان نماز، روزه، زکوه، حج، جهاد و غیر آن از دستورات اسلام را به فرد تفسیر مى کنند و به همین جهت هنگامی که تسلیم فردى شده و اطلاعت او را پذیرفتند همه احکام اسلامى را ترک مى کنند و در حیقیقت این دسته با اکثر گروه هاى صوفیه هم عقیده اند.
ناووسیه
ناووسیهکسانى هستند که مردن جعفر بن محمدالصادق را باور ندارند. هنگامی که امام جعفر بن محمد وفات کرد، شیعیان به شش دسته متفرق شدند، یک فرقه از آنان مى گفتند که جعفر بن محمد زنده است و نمى میرد تا اینکه ظاهر شده و حکومت مردم را بدست بگیرد و مهدى قائم به جز او شخص دیگرى نست و در این رابطه روایتى از شخص امام جعفر نقل مى کردند که وى فرمود اگر دیدید سرم بریده و از کوهى مى غلطد مردنم را باور نکنید و اگر کسى آمد و به شما خبر داد که مرا غسل داده و دفن نموده هرگز تصدیقش نکنید چون من همان مهدى اى هستم که قیام مسلحانه خواهد کرد.در علت اینکه این دسته چرا به این نام مشهور شده اند اختلاف است بعضى گفته اند که ناووس نام آن قریه اى استکه پایه گذاران این دسته اهل آنجا بوده اند و آن قریه نزدیک انبار در اطراف بغداد است. پاره اى از مردم آنان را ممطوره مى خوانند به خاطر اینکه آنان هنگامی که این ادعا را اظهار کردند پاره اى از افراد به آنهاگفتند که به خدا سوگند شما مانند سگان ممطوره هستید یعنى مانند سگان مریض و ولگرد که جائى ندارند و چیزى براى خوردن بدست نمى آورند.
فرقه ى مغیریه
مغیریه، اصحاب مغیره بن سعید که بعد از وفات حضرت امام محمّد باقر ـ ـ مذهبى اختراع نمود و محمّد بن عبداللّه بن حسن بن حسن بن على بن ابى طالب ـ ـ را مهدى مى دانند و مى گویند که او زنده است و نمرده و در کوهى که او را علمیه مى گویند زندگى مى کند. و آن کوهى است در راه مکّه در حدّ حاجز سمت چپ. کسى که به مکه مى رود و آن کوه بزرگى است و در آنجاست تا خروج کند و محمّد در مدینه خروج کرد و همان جا کشته شد.
سبائیه
سبائیه گروهى هستند که از عبدالله بن وهب راسبى همدانى مشهور به سبا پیروى مى کنند عبدالله بن سبا در اول، فردى از یهودیان صنعاء یمن بود سپس اسلام آورده و رهبرىحضرت على را پذیرفت. وى در هنگامی که یهودى بود، مى گفت که یوشع بن نون وصى موسى نمرده و نخواهد مرد، تا ظهور کرده و سلطان زمین گردد و آن را پر از عدالت کند همانگونه که پر از ظلم و ستم شده باشد و پس از اینکه اسلام آورد نیز عین همین عقیده را درباره علىاظهار مى داشت و از همین جا است که مخالفین شیعه مى گویند: اساس تشیع از یهودیت گرفته شده است. سبائیه بر حسب نقل تاریخ عقائد مخصوص دارند که یکى از آنها عقیده به زنده بودن على و ظهور او در آخرالزمان است بلکه بعضى نقل میکنند که آنان در آخرین سالهاى زندگى عقیده به خدائى علىپیدا کرده و مى گفتند که وى بر خلق غضب کرده و از نظر آنان پنهان شده است
اسماعیلیه
اسماعیلیه عقیده دارند که امام بعد از جعفر بن محمد پسرش اسماعیل بوده و او در زمان پدرش وفات نکرد و آنچه که در زمان پدرش شایع شد که او مرده است تظاهرى بیش نبود و امام به این عمل مى خواست او را از دست دشمنان پنهان نگه دارد و او همان مهدى منتظر است که در پنهان بسر مى برد تا اینکه در زمان مناسب ظاهر شود و اداره امور مردم را بدست گیرد و این دسته در بین مذاهب اسلامى به اسماعیلیه خالصه مشهورند. درباره رهبر اصلى آنان اختلاف است، بعضى رهبر اصلى آنان را عبدالله بن میمون قداح مى دانند ولى اکثرا رهبر بزرگ و اصلى آنان رامحمد بن ابى زینب اسرى اجدع مشهور به ابى الخطاب مى دانند و به همین جهت به همین جهت به آنان خطابیه نیز مى گویند و این شخص در یکى از جنگهاى تن به تن که بین او و طرفدارانش از یکطرف و بین سربازان منصور خلیفه عباسى انجام گرفت، کشته شد
پیروان مشعشع
در سال ۶۶۵ ق. قیام بزرگ مردم فارس، تحت رهبرى شیخ شرفالدین – که خود را مهدى خوانده بود – به وقوع پیوست که بشدّت سرکوب شد. در سال ۸۴۵ ق. نیز قیام مشابهى در خوزستان ایجاد شد که در رأس آن سید محمد مشعشع که از شیعیان افراطى (غالى) بود، قرار داشت. وى خود را مقدمهظهور امام غایب مىخواند و پیشگویى مىکرد که وى بزودى ظهور خواهد کرد و عدل و داد بر روى زمین برقرار خواهد شد. به گفته یکى از مورخان، حدود ۱۰۰۰۰ نفر در زیر لواى او گرد آمدند و در محلى بین حویزه و شوشتر، علم عصیان برافراشتند و امیران و فئودالهاى محلى را از میان بردند. قیام آنان موجب نگرانى امراى فارس گردید. از اینرو لشکر فارس به قصد سرکوب وى آمد اما چون پیروان مشعشع، فدایى او بودند و مرگ را بر زندگى ترجیح مىدادند، مردانه پایدارى کردند و لشکر فارس شکست خورد.
صاحبالظهور
در فاصله قرن هاى سوم و چهارم هجرى، رهبران قیامهاى قرمطى یعنى حمدان قرمط و عبدان گویا، از طرف رئیس پنهانى فرقه کهصاحبالظهورنامیده مىشده و محل اقامتش مجهول بوده، عمل مىکردند. پس از تأسیس دولت قرمطیان در بحرین (۲۸۶ ق.) که مرکز آن شهر لحسا بوده، ابوسعید حسن الخبابى که گویا از طرف صاحبالظهور یا رئیس مخفى فرقه به آنجا گسیل شده بود، در رأس آن قرار گرفت. وى عملاً در حکومت خویش کمال استقلال را داشت.
سنوسى
محمدمهدى سنوسى که در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادى / سیزدهم هجرى در مغرب ادعاى مهدویت کرد. اصل او از جبل سوس بود. پدرش شیخ محمد در ناحیه جغبوب (جربوب)، نزدیک واخهسیوا اقامت داشت و علاوه بر آنجا – که مقر اصلى او بود – نزدیک به ۳۰۰ زاویه در بلاد مغرب دایر کرده بود که به نشر تعالیم او مىپرداختند. وى پیش از وفات خود اشاره کرده بود که مهدى منتظر بزودى ظهور خواهد کرد. و شاید پسرش باشد و ظهور او در آخر قرن سیزدهم خواهد بود. مهدى، مردى خردمند، مقتدر و سختکوش بود و از کرامات مشهور او خیمهاى جادویى بود که در جنگها همراه مىبرد و پیروانش معتقد بودند که آن خیمه، هیچگاه از ذخایر و آذوقه تهى نمىشود.
مهدى سودانى
محمد احمد سودانى، معروف به مهدى سودانى (۱۸۴۸ – ۱۸۸۵ م. / ۱۲۶۴ – ۱۲۹۲ ق.) از مهمترین و معروفترین مدعیان مهدویت بود. وى از قبیله دناقله بود و در سودان به دنیا آمد. پدرش عبداللَّه نام داشت و به قایقسازى مشغول بود. محمد احمد به تعلیم علوم دینى پرداخت و در ضمن مراتب طریقت را نیز گذراند و با نرمخویى، تیزهوشى و سخنورى خود و از همه مهمتر زهد و تقواى خویش که زبانزد همگان بود، مردم را به خود جذب کرد. او به امر به معروف و نهى از منکر پرداخت و مردم را به رعایت موازین شرعى دعوت نمود و در سال ۱۸۸۱م./ ۱۲۹۷ ق. که زمینه دعوت خود را مهیا دید ادعاى مهدویت کرد و خود را همان مهدى منتظر، ، نامید. آنچه موجب دعوى محمد احمد گردید به طور عمده به این شرح است:
الف) انتظار اکثر مسلمانان و از آن جمله مردم سودان براى ظهور
ب) اعتقاد شیوخ قبایل و فقهاى سودان بر اینکه مهدى، ، از میان آنان ظهور خواهد کرد و این عقیده خود را به روایاتى از ائمه حدیث (اهل سنت) مستند مىکردند؛ مهدى سودانى چند بار با نیروهاى مصرى – انگلیسى جنگید و آنان را شکست داد و شهر خارطوم را به تصرف خود درآورد و دولت مستقلى تشکیل داد.
بابیه
بنیانگذار فرقه بابیه سیدعلى محمد شیرازى است. از آنجا که او در ابتداى دعوتش مدعى بابیت امام دوازدهم شیعه بود و خود را طریق ارتباط با امام زمان مىدانست، ملقب به (باب) گردید و پیروانش (بابیه) نامیده شدند. پس از مدتى که گروههایى به او گرویدند، ادعاى خود را تغییر داد و از مهدویت سخن گفت و خود را مهدى موعود معرفى کرد و پس از آن ادعاى نبوت و رسالت خویش را مطرح کرد و مدعى شد که دین اسلام فسخ شده است و خداوند دین جدیدى همراه بإ؛ کتاب آسمانى تازه به نام بیان بر او نازل کرده است. على محمد در کتاب بیان خود را برتر از همه پیامبران دانسته و خود را مظهر نفس پروردگار پنداشته است.
اهداف مشخص تحقیق
برای این تحقیق میشود چهار هدف ترسیم کرد:
۱- شناخت ولی و حجت خدا
۲- شناخت عوامل ظهور در جهت مبارزه با مدعیان دروغین
۳- مبارزه با بدعتگزاران و تاریخگزاران زمان ظهور
۴- آمادگی جهت یاری حضرت ولیالله الاعظم
سؤالات اصلی
سؤال اول: نشانههای ظهور در منابع شیعه چه میباشد؟
سؤال دوم: سیمای جهان در دوران منتهی به ظهور چگونه میباشد؟
سؤالات فرعی
سؤال فرعی۱: چند نوع نشانه برای ظهور در روایات ذکر شده است؟
سؤال فرعی۲: آیا نشانههای حتمی ظهور محقق گردیدهاند؟
سؤال فرعی۱: آیا در حال حاضر جهان آماده ظهور حضرت میباشد؟
سؤال فرعی ۲: در روایات بیشترین تأکید بر چه حوادثی میباشد؟ (اخلاقی، اقتصادی، ناآرامی)
عکس مرتبط با اقتصاد
فرضیههای تحقیق
در این تحقیق سعی شده است با توجه به پرسشهای مطروحه به اثبات فرضیههای زیر بپردازیم:
۱- در روایات از دو گونه علائم یاد شده است که شامل علائم حتمی و غیرحتمی میباشد
۲- هیچکدام از علائم حتمی تاکنون اتفاق نیفتاده است و طبق روایات تا این علائم اتفاق نیفتد حضرت ظهور نخواهند کرد.
۳- تقریباً تمامی علائم غیرحتمی اتفاق افتادهاند لذا میتوان نتیجه گرفت ظهور حضرت نزدیک میباشد.
۴- در بحث ظهور حضرت بیشترین تأکید بر مسائل اخلاقی و ناهنجاریهای اخلاقی در آستانه ظهور میباشد.
تعریف واژهها
علائم: علائم جمع علامت میباشد و در زبان عربی به معنای نشانه میباشد.
ظهور: به معنای ظاهر شدن میباشد و در اصطلاح شیعه به آغاز نمایان شدن علنی حضرت بقیه الله گفته میشود.
مهدی: یکی از مشهورترین القاب حضرت بقیه الله امام دوازدهم شیعه میباشد که معنای هدایت شده است و امام باقر دلیل نام گذاشتن این اسم مبارک بر حضرت را اینگونه فرمودند: او را مهدی گویند زیرا خداوند به او پوشیده هدایتش نموده.
شیعه: نام یکی از دو مذهب اصلی اسلام میباشد که پیروان حضرت علی و ائمه ۱۲ گانه میباشند که بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام اعتقاد به خلافت و وصایت امیرالمؤمنین علی دارند و از لحاظ اعتقادی قائل به اسلام ناب محمدی هستند.
روش تحقیق
این تحقیق از نظر ابزار گردآوری اطلاعات به روش کتابخانهای است و از نظر علمی تحلیلی میباشد.
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.
فصل دوم
آشنایـی اجمالی با خورشیـد غائب
گفتار اول: طلیعه نور
حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدابنابه نظر اکثر مورخین در تاریخ ۱۵ شعبان به دنیا آمدند اما در خصوص سال تولد ایشان اختلاف نظرهایی وجود دارد بدیهی است این اختلاف بخاطر مخفی نگه داشتن تولد ایشان از بیم به شهادت رساندنشان میباشد.
شیخ مفید سال تولد آن حضرت را ۲۵۵هجری ذکر کرده اند ثقه الاسلام کلینی نیز همان سال را برای تولد حضرت نقل کرده اند در این خصوص به ذکر روایتی از حلیمه عمهی امام حسن عسکری که در منابع شیعه از جمله بحار، کمال الدین و غیبت شیخ طوسی نقل شده است میپردازیم:
بعث الی ابو محمد الحسن بن علی فقال یا عمه اجعلی افطارک اللیله عندنا فانها لیله النصف من شعبان و ان الله تعالی سینطهر فی هذه اللیله الحجه و هو حجه الله فی ارضه قالت فقلت له ومن امه قال نرجس فقلت له جعلنی الله فداک ما بها اثر فقال هو ما اقول لک
حکیمه میگوید: امام حسن عسکری توسط شخصی برای من پیغام فرستاد که عمه جان! امشب برای افطار نزد ما بیا که امشب حجت خدا به دنیا میآید پرسیدم مادرش کیست؟ حضرت فرمود: نرجس گفتم جانم فدایت باد من نشانهای در او نمیبینم! ! حضرت فرمود: همانطوری که گفتم میشود (حکیمه میگوید) وارد خانه شدم سلام کردم نرجس خاتون آمد که کفشهای مرا در بیاورد در حالیکه کفش هایم را در میآورد میگفت: بانوی من! بانوی خاندانم حالت چطور است گفتم: تو بانوی من و بانوی خاندان من هستی. نرجس خاتون سخنم را قطع کرد و گفت: عمه جان! این سخن چیست که میگویی گفتم: دخترم خداوند امشب به تو پسری خواهد داد که آقای هر دوجهان خواهد بود. وقتی نماز عشا را خواندم، افطار کرده و خوابیدم. نیمههای شب برای نماز شب بیدار شدم. وقتی نماز شب تمام شد، به رختخواب خود برگشتم در طول این مدت، نرجس استراحت میکرد و خبری نبود.
مدتی در رختخواب نگران بودم تا خوابم برد. وقتی که بیدار شدم دیدم نرجس بیدار شده و مقداری وحشت زده شده است. سپس بلند شد و نماز شب خواند و به رختخواب خود بازگشت….
سپس نشستم و سورههای «الم سجده» و «یس» را خواندم در همین حال نرجس خاتون وحشت زده بیدار شد. به طرف او رفتم و گفتم تو را به خدا چیزی احساس میکنی نرجس خاتون گفت آری عمه جان به او(طبق فرمایش امام حسن عسکری) گفتم آرام باش که امر خدا نزدیک است سپس لحظهای از خودم غافل شدم و کمی خوابیدم. بعد از چند لحظه، احساس کردم که حجت خدا به دنیا آمده است. حجت خدار را دیدم که با هفت عضو سجده، به سجده افتاده است.
اور ا بغل کردم و متوجه شدم که پاک وپاکیزه است در این هنگام، امام حسن عسکری خطاب به من فرمود: عمه جان! پسرم را نزد من بیاور.
آن نوزاد مبارک را نزد امام حسن عسکری بردم امام، نور چشمش را بغل کرد و در حالیکه با یک دست پشت نوزاد و با دست دیگر، زیر رانهایش را گرفته بود، کف پاهای نوزاد را روی سینهی خود چسباند و در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه خواند. آنگاه زبان مبارک خود را در دهان او گذاشت گویی میخواست به او شیر بدهد. سپس دست مبارکش را روی چشم ها، گوشها و دیگر مفاصل بدنش کشید و کامش را برداشت.سپس فرمود: پسرم سخن بگو! حرف بزن.
ناگهان حجت خدا سخن گفت: «اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشریک له و ان محمداً رسول الله…» سپس به امیر مؤمنان و همهی امامان درود فرستاد تا به پدر بزرگوارش رسید به او هم سلام گفت و ساکت شد.سپس امام عسکری به من فرمود: عمه جان او را نزد مادرش ببر. من او را نزد مادرش بردم. سپس امام عسکری فرمود: عمه جان! هفت روز دیگر نزد ما بیا[۱].»
طبق این روایت حضرت بقیه الله در شب نیمه شعبان سال ۲۵۵ به دنیا آمدند. در میان پارهای از فرق- که اشعری از آنها یاد میکنند- کسانی بودند که تولد آن حضرت را حتی هشت ماه پس از رحلت امام عسکری دانسته اند. این نظر علاوه بر آنکه با بسیاری از روایات منافات دارد، هم چنین با عقیدهی شیعه مبنی بر اینکه زمین هرگز از حجت خدا خالی نمیماندتوافق ندارد.
قول دیگر این است که حضرت در سال ۲۵۸ چشم به جهان گشودند که این نظر در(کشف الغمه/ج۲/ص۴۳۷) قابل مشاهده میباشد در اثبات الوصیه سن آن بزرگوار، در آغاز غیبت صغری چهار سال و هفت ماه دانسته شده که بنا بر آن تولد امام در سال ۲۵۶ میباشد.در نقلی دیگر تاریخ تولد امام زمان سال ۲۵۷ دانسته شده است. ولی نقلی که مورد تاکید بیشتر مورخان میباشد همان سال ۲۵۵ میباشد که مبتنی بر حدیثی مستند از حکیمه(دختر امام جواد)است.