روش متعامد، عامل هایی فراهم می آورد که مستقل از یکدیگرند. اگر عامل ها مستقل از هم باشد،لازم است محورهای عامل ها در جریان چرخش ” عمود بر هم” باشند و مجموعه به میزان زاویه قائمه چرخش داده شود(هومن،۱۳۸۶).
چرخش متمایل[۱۸]
بعضی اوقات خوشه بندی متغیری نسبت به هم به گونه ای است که محورهای حائل برای نمایش آنها مناسب تر است. به این روش چرخش که محورها نسبت به هم با زاویه ای غیر از قائمه قرار می گیرند، چرخش متمایل گفته می شود. روش متمایل اجازه می دهد عامل ها بعد از چرخش همبسته باشد(هومن،۱۳۸۶).
جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.
تحلیل مولفه های اصلی[۱۹]
تحلیل مولفه های اصلی که یکی از مدل های تحلیل عاملی اکتشافی است. که عامل ها، واریانس هر متغیر، از جمله واریانس مشترک با سایر متغیر های مجموعه و نیز واریانس اختصاصی را توجیه می کند. تعداد مولفه ها (یا عامل ها) در تحلیل مولفه ای از لحاظ تئوری باید با تعداد متغیرها برابر باشد زیرا همه واریانس هر متغیر توسط عامل ها توجیه می شود(هومن،۱۳۸۶).
ساختار عاملی[۲۰]
عبارت است از تعداد عواملی که کل پراکندگی موجود در متغیر های پرسشنامه را توصیف می کند (هومن،۱۳۸۶). منظور از بررسی ساختار عاملی این است که پرسشنامه از چه عواملی تشکیل شده است.
ارزش ویژه[۲۱]
مجموع مجذورات بارهای عاملی هر عامل، نسبت واریانس تعیین شده به وسیله آن عامل را منعکس می کند. این مقدار کل واریانس، ارزش ویژه عامل است. هر چقدر ارزش ویژه عامل زیاد باشد آن عامل واریانس بیشتری را تبیین می کند.
ضریب آلفای کرونباخ
روشی برای محاسبه اعتبار تست از طریق یکبار اجرای تست است. این روش به هماهنگی کارکرد آزمودنی از یک سوال به سوال دیگر بستگی دارد(محمودی،۱۳۸۸).
فصل دوم
ادبیات و پیشینه پژوهش
مقدمه
افراد جامعه کنونی بیش از پیش نسبت به تنیدگی و پیامدهای آن هوشیار شده اند، بزرگسالان، نوجوانان و حتی کودکان از آلودگی محیط زیست ، امکان وقوع یک جنگ هسته ای، به پایان رسیدن منابع طبیعی، خطر آزمایش های هسته ای، وجود افزوده های غذایی و مواد سرطان زا و… سخن می گویند و تمامی این مسایل بخشی از زندگی روزمره را تشکیل میدهند. والدین و فرزندان می دانند که هسته خانوادگی دگرگون شده ، زندگی عصر ما چنان است که در اغلب خانواده ها پدر و مادر باید هر دو کار کنند تا بتوانند هزینه های روز افزون را تامین نمایند، طلاق افزایش یافته، ازدواج مجدد نیز امری ناممکن نیست. افزون بر این ،رسانه های گروهی افراد را به مشاهده صحنه های جنگ ، خشونت ، تخریب، شقاوت و بی رحمی ،مرگ و کشتار عادت داده اند. (دادستان،۱۳۸۷)
عکس مرتبط با محیط زیست
استرس پدیده نو ظهور نمی باشد. بلکه از زمان های بسیار دور نیز وجود داشته است و تنها تفاوت آن در تنوع، استمرار و منابع استرس زا میباشد. فشارهای عصبی نیاکان مارا قادر می ساخت تا مقابل تهدیدات محیط خود را مسلح کنند و راه های گریز از این فشارها عمدتاً به دو صورت بود “مبارزه یا فرار” و از این طریق به حیات خود ادامه می دادند. آنان در شناخت توانایی خود با دشمنان از تغییراتی که در سیستم فیزیولوژیکی بدنشان اتفاق می افتاد بهره می جستند. بدین ترتیب در واقع آنها با استرس زندگی نمی کردند. بلکه استرس در حاشیه زندگی آنان بود (زهرا کار،۱۳۸۵) بنابراین باید گفت که فشار روانی برای بشریت یک پدیده جدید محسوب نمی شود.
انسان در چند سال گذشته به ویژه در قرن بیستم، شاهد تغییر و تحولات موثر بوده است این تحولات باعث گردیده تا انسان با مسایل و مصائب نیز به طوراختصاصی برخورد کند صنعتی شدن جوامع بشری تغییر سریع و فزاینده در ارزشهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و عدم توانایی در پیش بینی آینده مجموعه عوامل موثر در به وجود آوردن فشار روانی می باشد.(سلطانی، ۱۳۸۱)
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
به طور کلی اصطلاح فشار عصبی یا استرس از کلمه لاتین استرینگر[۲۲] مشتق شده است که به معنای در آغوش گرفتن، فشردن و باز فشردن است. رفتارهایی که می توانند با احساسات متضاد همراه باشند. فشرده شدن یا زیر فشار قرار گرفتن به اختناق منتهی می شود و احساس درماندگی و اضطرابی را به وجود می آورد که قلب و روح را در برمی گیرد.بدین ترتیب درماندگی و استیصال[۲۳] اصطلاح دیگری است که از استرینگر مشتق شده است و بیانگر احساس رها شدگی، انزوا، ناتوانی و جز آن است که در یک موقعیت حاد (نیاز، خطر،رنج) در فرد ایجاد می شود(دادستان،۱۳۸۷)
در فیزیک استرس عبارت از فشار یا نیرویی است که بر ارگانیزم وارد می شود. خروارها سنگ که بر روی زمین سنگینی میکند، اتومبیلی که با اتومبیل دیگر تصادف میکند و پلاستیکی که کشیده میشود همه از نوع استرس فیزیکی به حساب می آیند. فشارهای روانی یا استرسها نیز سنگینی می کنند،فشار می دهند و میکشند و ممکن است این احساس به ما دست دهد که در اثر سنگینی یک تصمیم گیری خرد می شویم. به علت گرفتاریهای زندگی تحت فشار هستیم یا در اثر تنش، استخوان هایمان قرچ و قروچ می کنند.از نظر واژه شناسی، استرس کلمه یونانی است که در قرن هفدهم میلادی بسیار متداول بود که به معنی سختی[۲۴]، دشواری[۲۵] و محنت به کار رفته است. در اواخر قرن هجدهم معنی آن به نیرو و زور و تلاش تغییر یافته و منظور از آن در وهله نخست نیروهای ذهنی و جسمی فرد یا افراد بود(قراچه داغی و شریعت زاده،۱۳۷۳).
فرهنگ جامع و روانشناسی و روانپزشکی(۱۳۷۳) استرس را چنین معنی می کند:
هر چیزی که در تمامیت زیست شناختی ارگانیسم به وجود آورد و شرایطی ایجاد کند که ارگانیسم طبیعتاً از آن پرهیز می کند استرس شمرده می شود. استرس ممکن است به صورت محرک های فیزیکی، عفونتها ، واکنش های آلرژیک و نظایر آن یا به صورت تغییر در جو اجتماعی مردانی، اولی یک عامل استرس زای فیزیولوژیکی است ، دومی نه تنها با قدرت تهدیدی که اصولاً در عامل استرس زا نهفته است بلکه با کیفیت درک تشخیص از آن عامل ارتباط دارد.
تاریخچه اثر استرس و هیجان در سلامتی به قدمت تاریخ طب می رسد. دیرینه پرداختن به استرس را میتوان با دیدگاه دو گانه انگاری تن و روان و تاثیرات یکدیگر در نظریات افلاطون و ارسطو مربوط دانست. از قدما اندیشمندان ایرانی بوعلی سینا کاملاً با موضوع استرس و اثرات آن بر جسم آشنا بوده است و علاوه بر این تاثیر عوامل محیط بر بیماریهای تحت عنوان امراض نفسانی مورد نظر بوده است.(فریب،۱۳۷۱)
از سالیان پیش این تصور وجود داشته است که وضعیت روحی بر سیستم ایمنی اثر دارد. مثلاً در سال ۱۸۸۴ سر مقاله مجله مجله دارویی بریتانیا [۲۶]به این مطلب اشاره میکند که در هنگام عزاداری در سوگ عزیزان دپرسیونی حاصل می شود که زمینه را برای انواع بیماریها مساعد می نماید (مرتضوی، ۱۳۶۸) به هر حال این فشار روانی به بیماریهای دراز مدت و ریشه دار مربوط می شود.(نه فقط یک نوع ناراحتی موقت و گذرا) در معانی واژه فوق الذکر کاملاً آشکار شده است. عنوان مثال در سال ۱۹۱۰ سر ویلیام السر[۲۷] عنوان کرد که بیماری آنژین صدری(سکته قلبی خفیف) به ویژه بین اعضای یهودی یک محیط کار بسیار شایع بوده است که این مساله را مربوط به مشی تند و هیجان آمیز زندگی آنها می داند. چنانچه می نویسد زندگی سخت و پرفشار، سختی در محیط کار خود را وقف قوم و خویش کردن و احساسات خود را وقف خانواده نمودن، موجب می شود که انرژی عصبی یک فرد به بخش بالایی بدنش (قفس صدری) تبدیل گردد(قراچه داغی و شریعت زاده،۱۳۷۳).
در روان شناسی استرس یا فشار روانی یعنی انتظار سازگاری یا انطباق از ارگانیزم، مقداری از استرس لازم است تا ما بیدار و مشغول باشیم.
هانس سلیه (۱۹۸۰) متخصص استرس، این مقدار لازم استرس را استرس شفابخش می نامد. اما اگر استرس شدید و بلند مدت باشد می تواند توانایی سازگاری مارا فلج کند و ما را افسرده سازد (اسون رود[۲۸]،۱۹۸۴؛ استون[۲۹]،۱۹۸۴) و آثار جسمی شومی داشته باشد.
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
اساساً استرس پاسخ بدن به هرگونه تقاضا، تغییر یا تهدید درک شده می باشد. عامل فشار زا[۳۰] یا استرس وضعیت یا اتفاقاتی است که این پاسخ را تحریک می نماید. استرس ذاتاً خوب یا بد نیست بلکه ممکن است اثرات منفی یا مثبت داشته باشد.
استرس زمانی سالم تلقی می شود که سبب تسهیل هوشیاری و کمک به رشد و تکامل شخصی بنماید یا فرد را در برآوردن نیازهایش کمک کند و زمانی نامطلوب و نا سالم تلقی می شود که احساس بیچارگی را سبب شده و فرد را مستعد بیماری نماید.
بسیاری از منابع استرس را عوامل بیرونی تشکیل می دهندمانند گرفتاریهای زندگی روزمره، دگرگونی های زندگی،درد،عدم آسایش، ناکامی و تعارض ها، سایر منابع استرس را می توان به عوامل درونی نسبت داد، مثل باورهای غیر منطقی و رفتار تیپ A (رائوس،گنجی۲۰۰۷)
باور نکردنی است که بتوان از همه موقعیت های استرس اجتناب کرد. البته از نظر بهداشت روانی نیز درست نخواهد بود که تحت هیچ نوع عامل استرس زا قرار نگرفت و برای مقابله با آنها آماده نشد. انسان همه تنش های کاری،سیاسی گرفتاریهای روزانه و دگرگونی ها را تحمل می کند. او مجبور است مرگ عزیزان را نیز تحمل کند. چون انسان نمی تواند از استرس به دور باشد. سپس باید بیاموزد که در مقابل عواما استرس زا به طور موثر وارد عمل می شود( گنجی،۱۳۸۷)
در سال ۱۹۳۰ پژوهشگر جوانی در دانشگاه مک گیل مقاله ای منتشر ساخت که منتج به متحول گردیدن درک ما از این واژه گردید و تعریف نوین و کاملاً مختلف از استرس ارائه داد. از نظر این پژوهشگر(دکتر هانس سلیه) استرس یا فشار روانی عبارت است از حادثه ای که در الگوی پیشرونده زندگی فرد تغییرات ایجاد نماید، مادری که نگران پسر سربازش می باشد و سوارکاری که روی برنده شدن اسبش شرط بندی می کند و فردی که گرسنگی می کشد،آدم پرخوری که سیر و پر میخورد، مغازه دار کوچکی که دائماً نگران ورشکستگی است و تاجر ثروتمندی که برای یک میلیون، بیشتر کار میکند، همگی تحت استرس هستند وی علل یا محرک های خارجی را تحت عنوان عامل استرس زا و حالت عدم تعادل بدن را تحت عنوان استرس معرفی کرد. از آن پس با تحقیقات سلیه و سایر محققان استرس نه تنها به عنوان یک اصطلاح بلکه به عنوان فصل مهمی در روانپزشکی مطرح هستند. در سال ۱۹۵۰، مفهوم استرس با ارائه مفهوم دیگری به نام “سندرم عمومی سازگاری[۳۱]” به وسیله سلیه کامل تر شد. اگر استرس به منزله مجموعه کنش و واکنش تلقی کنیم سندرم عمومی سازگاری عبارت خواهد بود از جنبه های فیزیولوژیک، خون و هورمونی این واکنش.
“والتر کانن[۳۲]” فیزیولوژیست آمریکایی در سال ۱۹۳۲ با ارائه مفهوم ” هومئوستازی[۳۳]” باب نوینی در مبحث استرس گشود و از سال ۱۹۵۰ “ولف[۳۴]” پژوهش های مهمی پیرامون استرس ناشی از حوادث محیطی انجام داد. سلیه و همکارانش در سال ۱۹۵۲ به تشریح این که چگونه تعادل حیاتی از هم می پاشد و واکنش استرس تحت شرایط جدید آشکار میگردد پرداختند. در اوایل دهه ۱۹۵۰ میلادی روانپزشکی به نام (توماس هولمز) در پژوهش های خود تنها عامل مشترک در ایجاد هر نوع استرس را لزوم و ضرورت و اجبار در ایجاد تفسیر و تحول مهم در روند زندگی معمولی فرد دانست و به همراه ( ریچارد راهه) در سال های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ میلادی با سوالاتی به الویت دادن به اتفاقات و حوادث و تغییرات مهم زندگی، میزان فشار روانی را بر حسب تغییرات که در زندگی افراد روی میدهد اندازه گیری می کردند و مقیاس رتبه ای سازگاری مجدد اجتماعی[۳۵] را فراهم آوردند(شعاری،۱۳۷۳؛ به نقل از کهنوج۱۳۸۳).
در سال ۱۹۷۶ پژوهشگرانی چون ” راهه” و “هولمز” توجه خود را به شدت به محرکه خارجی (استرسور) معطوف نموده و افزایش کمی آنها که فراتر از سطح توانایی فرد باشد را عامل خطری برای بروز بیماری های روان- تنی دانسته اند. (ترهور[۳۶] و همکاران ،۱۹۹۰ ؛ به نقل از کهنوج۱۳۸۳)
یکی از محققین به نام (فرد و گودوین) در سال ۱۹۸۳ نشان داد که انسان ها قدرت زیادی برای حمل استرس های شدید دارند. لیکن هنگامی درمانده می شوند که قدرت تجربه برای مقابله با فشارهای جدید را نداشته باشند (شعاری،۱۳۷۳؛ به نقل از کهنوج۱۳۸۳).
گروهی از صاحب نظران رفتار شغلی، استرس را بیماری شایع قرن نامگذاری کرده اند، شاید هم دوران ما عصر استرس و فشارهای روحی است. دوره ای که در آن انسان بیش هر زمان دیگری در معرض عوامل استرس زا قرار گرفته و مسائل و مشکلات بی شماری اورا از هر سو احاطه کرده است.
(الوانی ، ۱۳۷۷، به نقل از باقریان ۱۳۷۹) برای روشن شدن مفهوم فشار عصبی ذکر چند نکته را ضروری می داند:
۱-استرس همواره به علت عوامل ناخوشایند نا مطلوب در فرد به وجود نمی آید یک خبر مسرت بخش نیز می تواند به اندازه یک حادثه ناگوار استرس زا باشد.
۲-استرس را نباید پدیده ای منفی در نظر گرفت بلکه میزان مشخص از آن به عنوان محرک افراد لازم است.
۳-استرس به مفهوم اضطراب نیست زیرا اضطراب جنبه روانی دارد در حالی که استرس صرفاً حالت روانی نیست و جنبه روانی تنی دارد و بیماری جسمانی نیز نیست زیرا بیماری تظاهرات اختصاصی و غیر اختصاصی است در حالی که استرس تظاهرات غیر اختصاصی یا عمومی دارد. در همین ارتباط جان لاک(۱۳۷۴) اظهار می کند:
بدون استرس چیزی حاصل نمی گردد و میزان سالمی از آن جهت انسان ضروری است تا هر چیزی را به دست آورد. استرس پاسخی است که فرد برای تطبیق با یک وضعیت خارجی متفاوت با وضعیت عادی به صورت رفتاری روانی یا جسمانی از خود بروز می دهد(الوانی،۱۳۷۱ به نقل از باقریان ۱۳۷۹). از حالت تعادل خارج می شود و در نتیجه رابطه وی با دنیای پیرامونش دچار اختلال می گردد.
نظریه های استرس
روان شناسان و محققان در خصوص توجیه و تفسیر استرس مطالعات گسترده و وسیعی انجام داده اند در مواردی منجر به ارائه نظریاتی در این زمینه شده است با عنایت به گستردگی و تنوع در این نظریات در این جا به برخی نظریات مهم این زمینه پرداخته می شود.
نظریه کانن
والتر کانن(۱۹۲۰) نشان داد که پاسخ استرس بخشی از عملکرد دستگاه یکپارچه ذهن می باشند. وی مشاهده کرد سرمای شدید، فقدان اکسیژن و عواملی که باعث برانگیختگی هیجانی می شوند، باعث ترشح اپی نفرین (آدرنالین) و نور اپی نفرین (نور آدرنالین) می شوند. این هورمون ها وارد دستگاه گردش خون می شوند، و ضمن تحریک شاهراه های مغزی اعصاب سمپاتیک موجب افزایش ضربان قلب، تنفس و ارسال خون به عضلات مخطط و رها سازی چربی از ذخیره های بدن می شوند که بدن را برای جنگ یا گریز آماده می کنند.
محققان در مطالعات خود به این نتیجه رسیده اند که دستگاه پاسخ به استرس دیگری نیز وجود دارد، دستگاه قشر مخ از طریق هیپوتالاموس و بخش بیرونی غده فوق کلیوی را تحریک کرده و کورتیزول ترشح می شود. این هورمون به عنوان شاخص فیزیولوژیک استرس شناخته شده است. پاسخ ارگانیسم ،پاسخ جنگ یا گریز می باشد، یعنی موجود زنده برای رهایی از موقعیت به فعالیت می پردازد و سعی می کند آن را حذف کرده و از میان بردارد و یا برعکس برای حذف خود از آن اجتناب نموده و از آن فرار می کند ( گیلبرت و دیگران ۲۰۰۴؛ به نقل از نظری).
نظریه سلیه
سلیه چهل سال در موضوع استرس به تحقیق و مطالعه پرداخت، او نظریه کانن را گسترش داد و اظهار داشت که واکنش جنگ و گریز در برابر عوامل استرس زای کوتاه مدت اتفاق می افتد ولی اگر طولانی و مزمن باشد، پاسخ جنگ و گریز تنها بخشی از فرایند خواهد بود سلیه معتقد بود که بین استرس و بیماری های جسمی ارتباط وجود دارد، او در ابتدا استرس را به عنوان محرک در نظر می گرفت اما بعداً نظر خود را به پاسخ های ارگانیسم گسترش داد و اصطلاح عامل استرس زا را از استرس جدا نمود او دریافت، استرس یک پاسخ غیر اختصاصی است که توسط عامل استرس زای محیطی متعدد ایجاد می شود. اصطلاح غیر اختصاصی بدین معناست که بدن بدون توجه به ماهیت عوامل استرس زا، پاسخ مشابهی نشان می دهد. سلیه با طرح سندرم، تطابق عمومی نشان داد که چگونه بدن خود را برای مقابله با استرس آماده می کند.
به نظر او مقابله با استرس در سه مرحله انجام می شود که عبارتند از:
الف:واکنش هشدار
این پاسخ اولیه بدن را از طریق فعال سازی دستگاه عصبی خودمختار آماده پاسخ گوئی به استرس نموده و بدن آماده جنگ یا گریز می شود، در این مرحله آدرنالین ترشح شده، ضربان قلب و فشار خون افزایش یافته، سریع شده و خون از اندام های درونی به طرف عضلات مخطط رفته و آماده عمل می شود به علاوه غدد عروقی فعال شده و از فعالیت دستگاه معدی – روده ای کم می شود در کوتاه مدت این پاسخها سازگارانه هستند اما مسئله اینجاست که بسیاری از موقعیت های استرس زای جدید طولانی مدت می باشند که در آن صورت این واکنش ها نامناسب و حتی بالقوه مغز خواهند بود.
ب: مرحله مقاومت
در این مرحله بدن با عوامل استرس زا سازگار می شود. مدت سازگاری به شدت عامل استرس زا و قدرت فرد در مقابله با عوامل استرس زا بستگی دارد سازگاری بیشتر به معنای دوره مقاومت طولانی تر است.سطوح پیوسته استرس باعث تغییرات نورولوژیک و هورمونی مداوم می شود که می تواند منجر به آشفتگی عملکرد داخلی بدن شود. این امر به نوبه خود باعث ایجاد بیماری های سازشی شامل زخم معده، التهاب روده بزرگ، بیش تنشی، بیماری های قلبی- عروقی، پرکاری تیروئید و آسم می شود، این تغییرات می تواندباعث ضعیف شدن سیستم ایمنی شده و احتمال ابتلا به بیماری دیگر را افزایش دهد(احمدوند، ۱۳۸۲)
ج: دوره فرسودگی
در این دوره توانایی ارگانیسم های مقاومت تحلیل رفته و منجر به ضعف فرد می شود. بخش پارا سمپاتیک فعال است اما چون فعالیت سمپاتیک به طور غیر طبیعی بالاست فعالیت پارا سمپاتیک نمی تواند آن را جبران کرده و حالت تعادل را بر قرار نماید در نتیجه خستگی ایجاد می شود که افسردگی و حتی مرگ را منجر می شود(روزنهان، سلیگمن،۱۹۹۷؛ ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۷).
مدل سه گانه استرس (فشار روانی)
الف: استرس به عنوان محرک
این مدل فرض میکند استرس چیزی است که در محیط رخ داده و خواسته ای را برای فرد مطرح میکند، مانند استرس کار، زندگی پر از موقعیت هایی است که خواسته هایی را برای ما مطرح میکنند، دور شدن از خانه، درگیری با فشارهای اقتصادی،مشکلات مربوط به امتحانات و کار و برخی از خواست های بیرونی که فرد با آن مواجه می شوند و عوامل استرس زا اشاره دارد، در این چشم انداز تحقیقات به دنبال یافتن منابع استرس در محیط بیرون می باشند (احمدوند،۱۳۸۲).
عکس مرتبط با اقتصاد
ب: استرس به عنوان پاسخ
الگوی پاسخ به تجربیات فرد اشاره دارد، به عنوان مثال می گوییم فردی از استرس در رنج است،زمانی که این رویکرد را مورد استفاده قرار می دهیم،از طریق مشاهده نشانه های مثل تحریک پذیری،کاهش انرژی، بی خوابی،مشکلات هاضمه و مانند آن به تجربه ای به نام استرس اشاره می کنیم. این استنباط ممکن است در مورد دیگران یا خودمان باشد.این رویکرد اطلاعات زیادی درباره پیامدهای استرس در قالب های شناختی و فیزیکی ارائه نموده است، در واقع یافتن بیماری فیزیکی یا روان شناختی که مرتبط با فرایند استرس نباشد. دشوار است و این امر با توجه به رویکرد (زیستی – روانی – اجتماعی[۳۷]) تعجب برانگیز نمی باشد(احمدوند،۱۳۸۲)
نظریه پرداز اصلی این دیدگاه هانس سلیه است، او در اواخر ۱۳۹۰ مقاله ای منتشر ساخت که باعث تحول درک دانشمندان از استرس گردید، دکتر سلیه ابتدا آگاهانه از بکار بردن واژه استرس برای بیان حالتی که تحقیق او کشف نموده بود امتناع می کرد، اما متعاقباً نظرش را تغییر داد.
مهمترین جنبه حائز اهمیت دیدگاه سلیه این بود که وی کاربرد سنتی را ملغی ساخت او به تصویر استرس بر خلاف نمایاندن آن به عنوان عامل یا نیرو و به عنوان نتیجه ای که در اثر حضور عامل یا نیروی دیگری درون یک موجود زنده ایجاد می شود توجه داشت. ( گریفین، مورهد،۱۹۸۶)