فایده ( ۱۳۸۸ ) اثر بخشی مشاوره گروهی مبتنی بر راهبرد تصمیم گیری مجدد بر افزایش خودپنداره دانش آموزان دختر دوره دبیرستان شهرستان بیرجند را مورد بررسی قرار دادهاست. با توجه به نتایج این آزمونها با ۹۹ % اطمینان میتوان گفت که بین میانگینهای دو گروه آزمایش و گواه و میانگینهای پیشآزمون و پسآزمون گروه آزمایش در نمرات آزمون خودپنداره راجرز تفاوت معناداری وجود دارد.
اسدی، رضایی و ترابی (۱۳۸۸)، در تحقیقی تحت عنوان بررسی و مقایسه جرات ورزی اضطراب، افسردگی و فشارروانی در افراد بینا و نابینا به این نتیجه دستیافتند که بین دوگروه افراد بینا و نابینا تفاوت معنیداری در میانگین نمرات مربوط به جرات ورزی و فشارروانی وجوددارد و افراد نابینا دارای جرات ورزی کمتر و فشارروانی بالاتری هستند. همچنین نتایج نشانداد که در افراد نابینا رابطه منفی و معنیداری بین جرات ورزی و افسردگی وجود دارد. در افراد بینا بین جرات ورزی و افسردگی وجود دارد. در افراد بینا بین جرات ورزی و هر سه مؤلفهی اضطراب، افسردگی و فشارروانی رابطهمنفی و معناداری به دستآمد.
در پژوهشی که توسط مهرابیزاده هنرمند، تقوی و عطاری (۱۳۸۸)، تحت عنوان تأثیر آموزش جرات ورزی بر مهارت های اجتماعی، اضطراباجتماعی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر صورتگرفت و نمونه آن متشکل از ۶۰ دانش آموز بود، نتایج به این صورت حاصلشد که آموزش جرات ورزی بر مهارت های اجتماعی، اضطراباجتماعی و عملکرد تحصیلی گروهآزمایشی در مقایسه با گروه کنترل تأثیر داشت و بین دو گروه، تفاوت معنیداری مشاهدهشد. به بیان دیگر، آموزش جرات ورزی باعث کاهش اضطراب اجتماعی و افزایش مهارت های اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان گروه آزمایش شد.
ابافت ( ۱۳۸۸ ) در پژوهش خود، با عنوان رابطه راهبردهای فراشناختی، خود اثربخشی و شیوه های فرزندپروری با خودناتوانسازی تحصیلی در دانش آموزان دبیرستانهای اهواز نشانداد که بین راهبردهای فراشناختی و خودناتوانسازی تحصیلی دانش آموزان رابطه منفی معنیدار وجوددارد. بین شیوه های فرزندپروری والدین در سه سطح (استقلالآموزی، تسلطآموزی و مراقبتآموزی) با خودناتوانسازی تحصیلی رابطه مثبت معنیدار وجود دارد. همچنین متغیرهای راهبردهای فراشناختی و سن اعمال شیوه های فرزندپروری استقلالآموزی والدین بهترین پیش بینیکننده برای خودناتوانسازی تحصیلی دانش آموزان است.
نتایج پژوهش حیدری و همکاران (۱۳۸۸) با عنوان بررسی تأثیر شیوه فرزندپروری ادراک شده و جنس بر خودناتوانسازی حاکی از آن بود که سبک فرزندپروری بر خودناتوانسازی تأثیر دارد و این تأثیر در تعامل با جنس قرار دارد. خودناتوانسازی کلّی و نوع رفتاری آن در سبک فرزندپروری استبدادی به طور معناداری بیشتر از سایر سبکهای فرزندپروری است. سبک فرزندپروری و جنس نیز دارای تعاملی هستند. خودناتوانسازی ادعایی در سبک فرزندپروری استبدادی خودناتوانسازی ادعایی در پسران بیشتر از دختران است.
بوستان (۱۳۸۶) تحقیقی با موضوع بررسی مقایسه ای اثربخشی زوجدرمانی گروهی با آموزش راهبرد تصمیم گیری مجدد و روایتدرمانی بر افزایش رضایت زناشویی صورتگرفت که در این تحقیق ۷ فرضیه مورد بررسی قرارگرفت ۳ فرضیه اوّل روند آموزش مفاهیم هرراهبرد به شیوه مشاوره گروهی در افزایش رضایت زناشویی پرداخت و فرضیه پنجم تا هفتم این تفاوت را به صورت دو به دو مورد بررسی قرار داد. نتایج این مطالعه به شرح زیر است:
تأیید ۴ فرضیه اوّل و رد فرضیه پنجم مبنی بر تفاوت بین دو راهبرد در افزایش رضایت زناشویی در هر دو شاخص تعیین شدهبود. همچنین نتایج به دستآمده نشاندهنده تأیید و فرضیه دیگر مبنی بر تفاوت راهبردهای روایتدرمانی و تلفیقی و نیز تصمیم گیری مجدد تلفیقی در افزایش رضایت زناشویی بود. به دلیل اینکه مطالب و مفاهیم استفادهشده، در راهبرد تصمیم گیری مجدد همپوشانی زیادی با اصول و مفاهیم راهبرد تحلیل تبادلی دارد.
مؤمنی (۱۳۸۶)، در تحقیق خود با عنوان بررسی اثربخشی درمان گروهی مادران با راهبرد تحلیل رفتار بر بهبور رابطه ولی-فرزندی دانش آموزان دختر متوسطهی شهر تهران به این نتیجه رسید که درمان به روش تحلیل رفتار متقابل اثربخشی مثبتی بر بهبود رابطه ولی-فرزندی داشتهاست.
محمّدی (۱۳۸۴)، در پژوهش خود با بررسی اثربخشی مشاوره گروهی با تأکید بر راهبرد تحلیل رفتار متقابل بر کاهش اضطراب دانش آموزان به این نتیجه رسید که بین اضطراب گروه آزمایش و گواه در پس آزمون ارتباط معناداری وجوددارد و با ۹۹% اطمینان تفاوت ایجادشده در متغیر وابسته حاصل تأثیر متغیر مستقل است.
محمودی، عظیمی و ضرغامی(۱۳۸۳) در تحقیقی که به منظور تأثیر آموزش قاطعیت بر میزان اضطراب و جرات ورزی ۶۰ تن از دانشجویان پرستاری که شدت اضطراب آنها در حد متوسط تا شدید و از لحاظ جرات ورزی ضعیف بودند، انجام دادند نتایج نشانداد که کاهش اضطراب آشکار و پنهان و نیز جرات ورزی دانشجویان پرستاری در گروه آزمایش بعد از آموزش قاطعیت معنادار بوده است.
رئیسی و همکاران ( ۱۳۸۳ )، پژوهشی را با عنوان رابطه خودناتوانسازی تحصیلی دانش آموزان، با اهداف تسلط، عملکردگرا و عملکرد گریز دانش آموز، معلّم و کلاس انجامدادند. نتایج نشانداد که متغیرهای اهداف دانش آموز، اهداف عملکرد گریز دانش آموز، اهداف تبحری کلاس، اهداف عملکردگریزی کلاس به طور جداگانه ای رابطه معنیداری با خودناتوانسازی پسران دارد و همچنین در گروه دانش آموزان دختر، اهداف تبحری دانش آموز اهداف عملکرد.
تحقیقات انجامشده در خارج از کشور
-چوربا و همکاران[۱۰۴] (۲۰۱۲) به بررسی تفاوتهای فردی در هویت تحصیلی و خودناتوانسازی پرداختند و به این نتیجه رسیدند که نوجوانان و جوانانی که حس پیشرفت در هویت تحصیلی داشتند تمایل کمتری به مهارت های خودناتوانسازی تحصیلی در زمینه های تحصیلی داشتند در حالیکه دانشآموزان با هویت تحصیلی کمتر رشد یافته، مخصوصاً آنهایی که تعهدی به اهداف و ارزشهای تحصیلی نداشتند، تمایل به استفاده از راهبردهای خودناتوانسازی داشتند.
چانگ[۱۰۵] (۲۰۱۰) مطالعه ای با هدف بررسی خودناتوانسازی دانشجویان دانشگاه نسبت به یادگیری زبان انگلیسی همچنین بررسی ارتباط میان جهتگیری هدف فردی، خودناتوانسازی، عملکرد انگلیسی و تجزیه و تحلیل نقش میانجی خودناتوانسازی در بین جهتگیری هدف فردی و عملکرد زبان انگلیسی انجام داد. نتایج نشان داد که یک تأثیر مستقیم و معنیدار در مورد خودناتوانسازی و عملکرد انگلیسی و همچنین ارتباط مثبت بین جهتگیری فردی و هدف فردی و عملکرد انگلیسی وجوددارد.
همچنین در مورد راهبرد تصمیم گیری مجدد، تانیسن [۱۰۶] (۲۰۱۰) در کشور هلند تحقیقی با عنوان راهبرد تصمیم گیری مجدد و اختلالات شخصیتی انجامداد. این کار بر روی ۱۲۸ بیمار ۴۲ ساله انجام شد. درمانگر توانست با بهره گرفتن از راهبرد تصمیم گیری مجدد به بیماران کمک کند تا نمایشنامه زندگی خود را تغییر دهند. بعد از اعمال درمان نتیجه تأثیر معنیداری را نشانداد و ۹۵% بیماران بهبود علائم بیماری را نشاندادند و ۸۲% از بیماران بعد از ۲ سال اتمام بیماری مشغول به کار شدند.
کامپوز[۱۰۷](۲۰۱۰) در تحقیقی با عنوان آنسوی نمایشنامه زندگی، نقش فرصتها و محیط در شکل گیری قصه زندگی اشاره می کند که در شکل گیری قصه زندگی عوامل مختلفی اثرگذار هستند، که میتوان به تأثیر محیط، خانواده، فرهنگ، جنسیت، هویت قومی، خانواده، سطح تحصیلات اشاره کرد. همچنین بیان کرده که با بهره گرفتن از راهبرد تصمیم گیری مجدد میتوان به فرد کمک کرد تا او بتواند قصه زندگی خود را از نو بسازد.
در رابطه با تصمیم گیری مجدد پژوهشی در خلال پنج جلسه گروه درمانی با به کار بستن روش و مبانی نظری تحلیل متقابل بر روی ۲۸ دانشجوی سال سوم در سن کارلوس انجامگرفت که این نتایج به دست آمد: آزمودنیها در این مطالعه که طرح آن به صورت پیشآزمون – پسآزمون با گروه کنترل بود با در نظر گرفتن درمان تصمیم گیری مجدد گولدینگ مورد بررسی قرارگرفتند. حالات ایگو توسط چک لیست صفات [۱۰۸] که توسط گوف[۱۰۹] و هیل بران[۱۱۰] ساخته شدف سنجیده شد. پس از تحلیل داده ها مشخص شد که تغییرات اساسی در حالات ایگو پس از ۶ هفته به وقوع پیوسته است.
هندریکس و هیرت[۱۱۱] (۲۰۰۹) رابطه مکانیزم های خودتنظیمی و رفتارهای خودناتوانساز را بررسی کردند. آنها پی بردند که میان خصیصه خودناتوانسازی و تمرکز اجتنابی مزمن همبستگی وجود دارد. در این تحقیق خودناتوانسازی به عنوان یک استراتژی حمایت از خود معرفی شدهاست.
مگوستا[۱۱۲] و کانگ[۱۱۳] (۲۰۰۹) ضمن در نظر گرفتن عامل تفاوت های فرهنگی، اثربخشی راهبرد حل تعارض را بر افزایش جرات ورزی زوجین بررسی کرد و نتایج این تحقیق، اثر بخشی آن را تأییدکرد.
هیلی[۱۱۴](۲۰۰۸)، اثربخشی مداخلات مهارت های زندگی که مبتنی بر آموزشهای مدرسهای بود را در افزایش رفتار جرأتورزانه و خواستن کمک از بزرگترها نشانداد.
نتایج تحقیقی که مک کرا، هرت وملینر[۱۱۵] (۲۰۰۸) در زمینه خودناتوانسازی جنسیتی انجام دادند، نشانداد که زنان اشکال خودناتوانسازی را کمتر بهکار میگیرند و به صورت منفیتر، مردان در به کارگیری خودناتوانسازی ها نقش دارند.
کافرین[۱۱۶] (۲۰۰۷) طی پژوهشی به بررسی ارتباط بین آموزش ابراز هیجانات توسط والدین و ابراز هیجانات مثبت کودکانشان که شامل مدیریت خشم، جرات ورزی و حل تعارض بود پرداخت و همبستگی مثبت آنها را در این پژوهش نشانداد.
پژوهشی توسط لئونواری و گونیوا[۱۱۷] (۲۰۰۷) با هدف بررسی رابطه بین خودناتوانسازی تحصیلی، جهتیابی هدف عملکردی اهداف اجتماعی، پیامدهای احتمالی در آینده و پیشرفت تحصیلی در درس ریاضی صورتگرفت، یکیدیگر از اهداف این پژوهش بررسی رابطه بین سطح کلاس و تفاوتهای جنسیتی در رابطه با خودناتوانسازی تحصیلی گزارش شدهاست. شرکتکنندگان ۷۰۲ نفر از دانشآموزان دختر و پسر در مقاطع تحصیلی راهنمایی و دبیرستان بودند، از نظر پایه تحصیلی، مقطع تحصیلی یا جنسیت هیچ تفاوت معنیداری بین گروه های موردنظر مشاهده نشد.
توماس و گادمویس (۲۰۰۷) در پژوهشی به عنوان خودناتوانسازی تحصیلی، نقش خودپندار، آشکار و راهبردهای یادگیری دانش آموزان، به این نتیجه رسیدند که خودناتوانسازی با خودپنداره آشکار، یادگیری عمیق یادگیری خود تنظیمی و نمرات امتحان رابطه منفی و با یادگیری سطحی و اضطراب امتحان رابطه مثبت داشت. تحلیل رگرسیون نشانداد که خود پنداره آشکار، خود تنظیمی، یادگیری سطحی و نمرات اضطراب امتحان نمرات خود ناتوان سازی را پیش بینی می کند.
آنگلیکی والفتریا [۱۱۸](۲۰۰۷) طی مطالعه ای با عنوان پیش بینی خودناتوانسازی تحصیلی در گروه های سنی مختلف و در بین ۷۰۲ دانش آموز دبیرستانی به این نتیجه رسیدند که خودناتوانسازی به طور مثبت با هدف عملکردگرایی و به طور منفی با پیشرفت در ریاضی در ارتباط است. ضمناً هدف تکلیف گرایی پیش بینی کننده منفی خودناتوانسازی است.
دوپری شیلدز[۱۱۹] ( ۲۰۰۷) در پژوهشی با عنوان رابطه جهتگیری هدف، سبکهای فرزندپروری و خودناتوانسازی در نوجوانان، نشانداد که شیوه های فرزندپروری مقتدرانه با کاهش کاربرد راهبردهای خودناتوانسازی مرتبط است.
نتایج پژوهشی وانت وکلیتمن[۱۲۰] (۲۰۰۶) در پژوهشی با عنوان پدیده فوبیکاری و خودناتوانسازی، در ارتباط با سبکهای فرزندپروری و اعتماد به نفس، نشانداد که کمبود مراقبتهای مادرانه پیش بینی خودناتوانسازی است.
ین[۱۲۱] و همکاران (۲۰۰۴) در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که آموزش برنامه های جرات ورزی به میزان زیادی در عزّت نفس و جرأتمندی دانشجویان پرستاری، تأثیر معناداری داشتهاست.
اردن[۱۲۲] (۲۰۰۴) در مطالعه ای به بررسی متغیرهای پیش بینی خودناتوانسازی و پیامدهای پیشرفت تحصیلی و استفاده از راهبردهای خودناتوانسازی با توجه به فرهنگهای مختلف پرداخت. از جمله نتایج این پژوهش میتوان به رابطه مثبت خودناتوانسازی، عملکرد اجتنابی اشارهکرد.
یکی از درمانگرانی که تمرکز خود را بر اهمّیت نوازش که از مفاهیم بنیادی راهبرد تصمیم گیری مجدد است، قرار داده کلود اسنایدر [۱۲۳] (۲۰۰۲) میباشد. او در این شیوه درمانی از مراجعان خود میخواهد با پیامهای منفی انتقادگرایانه والدین خود، از طریق نوازشهایی که اعضای گروه به یکدیگر می دهند، مقاومت ورزند. هدف این جلسات درمانی به دستآوردن بازشناسی مثبت که افراد برای بهزیستی خود به آن نیازمند میباشند، بوده است. کلود اسنایدر در تحقیقات خود به اثربخشی استفاده از این روش در بازشناسی مثبت و بهزیستی افراد اشاره می کند. (به نقل از بوستان، ۱۳۸۶)
کریستان، اوّلیری و ویوان[۱۲۴] (۲۰۰۲) در پژوهشی بر ۲۸ زن متأهل دریافتند که آموزش مهارت های حل مسأله و رفتار جرأتورزانه باعث افزایش رضایت زناشویی میگردد. به علاوه توانایی کم، در جرات ورزی نسبت به همسر و بیکاری با علائم افسردگی زنانی که در حالات قهر ناشی از اختلافات زناشویی بودند همبستگی داشت. ( به نقل از دیباییان، ۱۳۸۴).
گریون، سانتور، تامپسون، زورف[۱۲۵](۲۰۰۰ ) ، رابطه خودناتوانسازی نوجوانان، خلق افسرده و میزان مراقبت مادرانه و حمایت افراطی و استرسی والدینی را بررسی کردند نتایج نشان داد خودناتوانسازی و مراقبت مادرانه در دختران و پسران متفاوت بود. در دختران مراقبت مادرانه بالا ( گری و محبت ) با خودناتوانسازی رابطه داشت. در پسران مراقبت مادرانه به عنوان یک متغیر میانجی بین خلق افسرده و خودناتوانسازی محسوب میشد.
زاکرین، کیفزونی(۱۹۹۸ ) در مطالعه ای به بررسی پیامدهای خودناتوانسازی پرداختند. در این مطالعه طولی، به بررسی تأثیرات احتمالی خودناتوانسازی بر عملکرد تحصیلی و متغیرهای مرتبط با سازگاری نظیر عزّتنفس پرداختهشد. نتایج نشانداد که افراد دارای خودناتوانسازی بالا در مقایسه با افراد دارای خودناتوانسازی پایین از عملکرد تحصیلی پایینتری برخوردارند، تأثیری که البته با میانجیگری عادات نامناسب مطالعه تا حدی تعدیل می شوند، این افراد همچنین در طی زمان سازگاری و عزت نفس پایین تری را نشان دادند و این سازگاری و عزّت نفس پایینتر به طور متقابل منجر به استفاده فرد از راهبردهای خودناتوانسازی بیشتر در طول زمان گردید. این روابط، تأییدکننده این موضوع هستند که خودناتوانسازی و سازگاری ضعیفتر همدیگر را تقویت می کنند.
در پژوهشی، رابطه بین نگرشهای قالبی جنسی و جرات ورزی نشان دادهشد. ویلسون[۱۲۶] و گالوس[۱۲۷](۱۹۹۳) دریافتند که خصوصیات نقش جنسی مردانه با جرات ورزی رابطه مثبتی دارد، در حالی که با ویژگیهای نقش جنسی زنانه ارتباطی ندارد. در بررسی دیگری نیکسون[۱۲۸]و همکاران متوجه شدند که جرات ورزی یکی از مشخصههای نقش مردانه است.
جودیت [۱۲۹](۱۹۹۰) در پژوهش خود از تحلیل تبادلی اریک برن برای سنجش میزان تغییرات مراجعین در رواندرمانی استفاده کرد. نتایج حاکی از آن بود که آموزش تحلیل رفتار متقابل بر روی حالتهای والد انتقادکننده و والد حمایتکننده و کودک انطباق یافته افراد اثربخشی داشت. امّا بر روی کودک طبیعی تأثیر چندانی مشاهده نشد.
با توجه به مباحث مطرح شده و بررسی نظری متغیرهای تحقیق و پژوهشهای انجامشده در داخل و خارج از کشور میتوان گفت که از راهبرد تصمیم گیری مجدّد میتوان در بررسی متغیرهای خودناتوانسازی و جرات ورزی استفاده نمود.
فصل سوم:
روش شناشی پژوهش
مقدمه
هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش مؤلفه های تصمیم گیری مجدد بر کاهش خودناتوانسازی و افزایش جرات ورزی دانش آموزان پسر سال سوم هنرستان بود. با توجه به هدف مذکور در این فصل به بررسی طرح پژوهش، روش پژوهش، جامعه آماری، نمونه و روش نمونه گیری، نحوه اجرای پژوهش، ابزار پژوهش، روایی و پایایی پرسشنامه خودناتوانسازی و جرات ورزی و روش تجزیه و تحلیل داده ها پرداخته می شود.
طرح پژوهش
طرح پژوهش[۱۳۰]حاضر، یک طرح نیمه آزمایشی[۱۳۱]از نوع طرح پیشآزمون[۱۳۲]و پسآزمون[۱۳۳]با گروه گواه[۱۳۴] است. در این نوع طرحها هریک از گروه ها دوبار مورد اندازه گیری قرار میگیرند. اولین اندازه گیری با اجرای یک پیشآزمون و دومین اندازه گیری با اجرای یک پسآزمون انجام میگیرد. نقش پیشآزمون در این طرح، اعمال کنترل (کنترل آماری) است. محقق از میان دانش آموزان کلاسهای سال سوم هنرستان پس از اجرای آزمون، دو کلاس را که در خودناتوانسازی بیشترین نمره و در جرات ورزی کمترین نمره را کسب کرده بودند با بهره گرفتن از روش نمونه گیری تصادفی به دو گروه آزمایش که متغیر مستقل در مورد آنها اعمال می شود و گروه گواه که هیچگونه متغیر مستقلی در مورد آنها اعمال نمی شود تقسیم نمود و اندازه گیری متغیر وابسته برای آنها در یک زمان و تحت شرایط همسان صورت میگیرد.
گروه ها | انتخاب تصادفی |