توبه دیگر زبانی است ولی با پشیمانی قلبی نیست ؛ این توبه دروغگویانست «الاستغفار باللسان من غیر توبه و ندم بالقلب توبه الکذابین» (مکّی ،۱۹۹۵، ص۳۸۱).
۳ـ ۴ـ ۷ توبه از لذتِ یادآوردن گناه
توبه ای است که از گناه پشیمان و همراه ندامت قلبی است اما شیرینی گناه در یاد و خاطره ی او باقی است ؛ در خبری آمده است : «یکی از انبیاء شفاعت کرده اند در قبول توبه یکی از بنی اسرائیل، وحی آمد که به عزت من اگر اهل آسمان ها اندر حق وی شفاعت کنند، نپذیریم تا حلاوت آن گناه اندر دل وی همی ماند (غزالی، ۱۳۷۰، ص۶۵۰).
و همین طور گناهانی است آشکار، مانند گناهانی که مردم علناً انجام می دهند ؛ یاد گناه که همراه لذت باشد گناهان باطنی است «معصیت ذنب ظاهر است تلذذ ازتذکار آن بعد از ترک، ذنب باطن است» (کاشانی، ۱۳۸۱، ص۳۶۷). توبه ای که پس از ندامت، از یاد گناه لذت نمی برد. «اذا ذکرت الذنب ثم لا تجد حلاوه عند ذکره فهو التوبه» (هجویری، ۱۳۸۴، ص ۴۳۶)؛چون گناه رایاد کنی واز یاد کردن آن در دل لذّتی نیا بی،آن توبه باشد.
مرتبه دیگر آن است که ظاهراً و باطناً نادم است و نه تنها یاد گناه برای او شیرین نیست بلکه تلخ نیز هست.
«بدانکه معصیت اگر چه بطبع مشتهی بود ولیکن اندر حق تایب، همچون انگبین باشد که زهر بود»؛«زهر از آن بود که اندر وی سخط حق تعا لی باشد وهمۀ معا صی هم چنین بود» (غزالی، ۱۳۷۰، ۶۵۹).
گناه سبب غصه،گرفتاری و رنج بی شمار است. «کسی که یکبار از آن بچشد و رنج بسیار دید چون دیگر بار اندیشه ی آن کند موی های وی به تیغ خیزد از کراهت آن و شهوت حلاوت آن به خوف زیان آن پوشیده شود»؛ (همان جا).
۳ـ ۴ـ ۸ توبۀمداوم
تائبی پس از ندامت ظاهری و باطنی در یاد گناه نیست و اگر گناهان را بیاد آورد لذت نمی برد و ناراحت نیز هست اما این حالت همیشه نیست.
عمل اندکِ مستمر بهتر از عملِ بسیاریست که مستمر نباشد باشد.
پیامبر فرمودند: «احبَّ الاعمال الی الله ادومها و ان قلّ» ؛بهترین کارها آن است که پیوسته بود؛ اگر چه اندک بود» (شیروانی، ۱۳۸۵، ص۲۵).
البته باید به این نکته توجه داشت که توبه مشروط به استمرار نیست «بدان که توبه را شرط تابید نیست از بعد آن که عزم به رجوع ناکردن به معصیت درست باشد اگر تایبی را فترتی افتد و به معصیت بازگردد به غیر صحت عزم رجوع، اندر آن ایام گذشته حکم و ثواب توبه یافته باشد» (هجویری، ۱۳۸۴، ص ۴۳۵). «و یکی از مشایخ رحمهم الله گفته است که من هفتاد بار توبه کردم و باز معصیت بازگشتیم تا هفتاد و یکم بار استقامت یافتم».
در روایت است: «ان الله یحب الله یحب المفتن التواب» (مجلسی، بی تا، ج ۶، ص ۴۰) خداوند گنهکاری را که پیوسته از گناه توبه می کند دوست دارد البته در ادامه می فرمایند و اگر گناه نکند فضیلت آن بالاتر است. «و من لا یکون ذلک منه کان افضل» (همان جا).
مرتبه دیگرآن است که همه موارد مذکور رعایت شود اما این تا زمانی است که اسباب گناه مهیا نیست و چنانچه اسباب گناه فراهم شود برگشت به معصیت دارد.«ثم یتوب من الاجتماع مع سبب الذنب» (مکی، ۱۹۹۵، ص۳۸۵)؛ به این سبب تائب در هنگام مواجه با اسباب گناه باید از آن ها دوری کند.
۳ـ ۴ـ ۹ توبه از اسباب گناه
تائبی هست که از هر آنچه او را به سوی گناه می برد یا گناه را به یاد او می آورد اگر چه آن چیز حلال باشد پرهیز می کند و این نکته بسیار مهمی است؛ مثلاً در جایی ممکن است عملی که به ظاهر نیکواست، سبب گناه بزرگی شود به دلیل این که فساد آن بیشتر از اصلاح آن است و سالک راه خدا آن را ترک می کند
«و کل سبب یدعوا الی معصیه او یذکر بمعصیه فهو ذنب و ان کان مباحا و قطعه طاعه و هذا من دقائق الاعمال» (همان، ص ۳۷۹)؛ هر آنچه که انسان را به سوی معصیت ببرد یا او را به یاد گناه اندازد آن گناه است؛ اگر چه از نظر ظاهر آن کار درست باشد .
سالک از ابتدا باید راه نفوذ شیطان را ببندد و راه ها و خاطره هایی را که به گناه می رسد مسدود کند هر چند آن راه ها و خاطره ها در ظاهر خوب و پسندیده باشد و در سیر و سلوک این موضوع بسیار با اهمیتی است
۳ـ ۴ـ ۱۰ توبه از نداشتن اخلاص
مرتبه دیگر، توبه ای است که خالص برای خدا نیست؛ توبه باید برای اغراض نفسانی و رسیدن به خواهشهای مادی نباشد؛ در احادیث و آثار مشایخ عرفان توجه بسیاری به آن شده است ؛ امام صادق علیه السلام می فرمایند:
«الاخلاص یجمع فواضل الاعمال و هو معنی مفتاحه القبول»؛ اخلاص اعمال شایسته را تحصیل می کند و کلید قبولی اعمال است (نوری طبرسی، ۱۴۰۸، ص ۹۹)
و توبه هم باید برای خدا باشد (ثم التوبه من اَن لا یکون اراد وجه الله تعالی خالصاً بجمیع ما ترکه لاجله) (مکی،۱۹۵۵، ص۳۸۵)؛ «هر کاری در وی مغز اخلاص نیست آن کار را اصلی نباشد (ژنده پیل، ۱۳۶۸، ص۳۹).
بنده ای که برای کسب موقعیت و بدست آوردن مطامع دنیوی، پول، شهرت، آبرو، قدرت و …. توبه کند، توبۀ او خالصانه نیست اگر بنده ای در حضور مردم و برای رضای مردم توبه کند ،در غیاب مردم توبه می شکند و در خلوت کار دیگر می کند . توبه، باید برای رضایتِ خدای –تبارک وتعالی- باشد.
۳ـ ۴–۱۱توبه ازخود پسندی
توبه ای که تائب به عجب مبتلا شود شروعی برای هلاکت اوست ؛ درخبرآمده است :اگرخداوند می دانست بنده ای گرفتار عجب نمی شود هرگز به گناه آلوده نمی شد«انّ الله علم انّ الذّنب خیرٌ للمؤمن من العجب ولو لاذلک ما ابتلی مؤمناّ بذنب احدا»(کلینی،۱۳۷۰،ج۵،ص۲۲۵).
وقتی سالکی به توبه خود ببالد مانع تکامل اوست «ثم النظر الی التوبه و السکون الیها و الا دلال بها» (مکی، ۱۹۹۵، ص ۳۸۵).
چه بسا تائبی که عجب او را فاسد نمود و چه بسا هلاکت از خود بینی باشد (مجلسی، بی تا، ج ۳).
وقتی سالکی به توبه خود ببالد مانع تکامل اوست «ثم النظر الی التوبه و السکون الیها و الا دالال بها» (مکی، ۱۹۹۵، ص۳۸۵) «چه بسا تائبی که عجب او را فاسد نمود و چه بسا هلاکت از خودبینی باشد» (مجلسی، بی تا، ج ۷۲، ص ۳۲۱).
«اذا قُلت ما اَذنبت قالت مجیبه
حیاتک ذنب لا یقاس به ذنب
چون به او گفتم چه گناهی کرده ام به من گفت وجود تو گناهی است که از هر گناهی بزرگ تراست» (هجویری،۱۳۸۴،ص۴۳۳).
شبی داود علیه السلام زبور را تلاوت می کرد و به عجب گرفتار شد قورباغه ای به او گفت: «ای داود از بیداری شبی تعجب می کنی در حالی که چهل سال است من زیر این سنگ به یاد خدا هستم و ذکر خدا می گویم»
در حدیث آمده است گناهی که تو را ناراحت می کند بهتر از کار نیکی است که تو را به عجب آلوده کند «سیئه تسوءک
خیرعندالله من حسَنَه تعجبک» (مجلسی، بی تا، ج۷۲، ص۳۱۶) توبه، از بزرگترین عبادات خداست ولی باید از آفت عجب محفوظ باشد.
۳ـ ۴ـ ۱۲ توبه ناقص
مرتبه دیگر آن است که تائب از برخی گناهان توبه کند و از برخی دیگر به جهتی توبه نکند مثلاً به گمان خود چون غیبت چیز مهمی نیست و مردم آن را انجام می دهند، از آن توبه نمی کند امّا از زنا توبه کند ؛ این ناشی از جهل به موضوع است.
در قرآن کریم می خوانیم: «افتؤمنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض» (بقره، ۸۵)آیا به بعضی ازدستورات کتاب خدا ایمان می آورید وبه بعضی کافر می شوید؟
۳ـ ۴ـ ۱۳توبه از کوتاهی در عمل به وظیفه
توبه ازکوتاهی در شناخت و عمل به وظیفه بندگی است (فتکون توبته بعد ذلک من تقصیره عن القیام بحقیقه مشاهدته و یکون استغفاره لما ضعف قلبه و نقض همه عن معاینه مشاهده لعلو مقامه و دوام فریده و اعلامه (مکی، ۱۹۹۵، ص ۳۸۵).
۳ـ ۴ـ ۱۴ مراتب توبه از دیدگاه ابوطالب مکی
ابوطالب مکی مراتب توبه را چنین تبیین می نماید:
۳ـ ۴ـ ۱۴–۱گروه های چهارگانه مردم:
«مردم چهار گروه هستند اول کسانی که از گناه توبه می کنند؛ در توبه و انابه ایستادگی دارند؛ معصوم هستند که هیچ وقت به گناه برنگردند؛ اینها صاحبان نفس مطمئنه اند.
دسته دیگر مؤمنانی هستند که صاحب نفس لوامه اند که بدون قصد گناه می کنند
دسته دیگر گروهی هستند که گاهی گناه می کنند و گاهی توبه می کنند و از گناه محزون می شوند؛ خدا را طاعت می کنند؛توبه را به تأخیر می افکنند؛ قصد ایستادگی در مقابل گناه را دارد؛ مقامات تائبان را دوست دارد؛ قلبش به مقامات صدیقین شاد است .
در حالی که وقت آن نیامده و به آن مقام نرسیده است ؛به سبب آن که هوای نفس محرک اوست. عادت او را به سمت گناه سوق می دهد و غفلت او را فرا می گیرد ؛ در این میان توبه می کند و دوباره رجوع به گناه می کند، توبه را به تأخیر می افکند.
امید است به سبب اعمال خوب و پوشاندن کارهای بد عاقبت او نیک باشد، یا از تکرار گناهانش انتظار می رود که عاقبت او شر باشد.
نفس او مسوله است و از جمله ی کسانی است که عمل صالح و طالح را با هم انجام داده اند. هوای نفس بر او غالب است و اهل شقاوت است و یا خداوند با نظر رحمت خود به او نگاه می کند و نواقص او را جبران می نماید و ملحق به منازل مقربین می شود.
و نفر چهارم که بدترین بندگان است نکبت آنها را خواهد گرفت؛ کمترین بخشش از جانب خدا به آنها می رسد؛ آن بنده ای است که مکرر گناهانی مانند هم یا بزرگتر از دیگری انجام می دهد؛ تا آنجا که می تواند گناه می کند و در فکر آن نیست که از گناه دست بردارد؛یا با حسن ظن خود به وعده و پاداش الهی امیدوار باشد و برای امان از خشم خدا، هراسان نیست.
باید گفت: توبه نهایت ندارد» (همان، ص۳۹۰)؛«و لا نهایه لتوبه العارف و لا لغایه وصفه» ؛ « هر حال و مقامی، مشاهده و مکاشفهای، توبۀ جداگانه دارد «لکل مقام توبه و لکل مشاهده و مکاشفه توبه» (همان ،ص۳۸۵).
۳ـ ۴ـ ۱۵ توبه از هر عملی بدون توجه به خدا
و حضرت امام سجاد (ع) از هر لذت، آسایش، شادی وکاری که بدون توجه به خدا و انس با او باشد توبه
می کنند.
«واستغفرک من کلّ لذه بغیر ذکرک ومن کلّ راحه بغیر انسک ومن کل سرور بغیر قربک و من کلّ شغل بغیر طاعتک» (مشکینی، ۱۳۷۴، ص۱۸۹).
نتیجه این که توبه باید در سراسر زندگی ما حضوری گسترده داشته باشد ومراتب توبه محدود نیست.
۳ـ ۵ حقیقت توبه
از دیدگاه عرفا حقیقت توبه عبارت است از:
۳ـ ۵ـ ۱فراموشی گناه
هر چیزی حقیقتی دارد و حقیقت توبه نیز یادگناه و یا فراموشی آن است. «حقیقه التوبه ان تنصب ذنبک بین عینیک و قال آخر حقیقه التوبه ان تنسی ذنبک» (مکی،۱۹۹۵، ص۳۶۸).
حقیقت توبه، بسته به مقامات عرفانی سالک ، متفاوت است.
بعضی محبوبشان خداست ودر پیشگاه محبوب، یادگناه پسندیده نیست.
«توبه آن باشد که گناه را فراموش کنی از آنچه تائب محب بود و محب اندر مشاهدت بود و اندر مشاهدت ذکر جفا، جفا باشد (هجویری، ۱۳۸۴، ص۴۳۲).
اگر سالک متوجه افعال وصفات خود باشد، نباید گناه را فراموش کند و اگر توجه به حقّ داشته باشدیاد گناه شرک است.
«آن که تائب را به خود قائم گوید، نسیان ذنب وی را غفلت داند و آن که به حق قائم گوید، ذکر ذنب وی را شرک نماید (همان جا).
«اگر تائب، باقی الصفه باشد عقده اسرارش حل نگشته باشد و چون فانی الصفه باشد، ذکر صفت و را درست نیاید؛ موسی علیه السلام گفت: «تبت الیک» (اعراف ۱۴) در حال بقای صفت و رسول صلی الله علیه گفت: «لا احصی ثناء علیک» در حال فنای صفت و تائب را باید که از خود خود یاد نیاید ؛گناهش چگونه یاد آید و به حقیقت یاد گناه، گناه بود (همان، ص ۴۳۳).
نباید گناهان فراموش شود؛ زیراممکن است گناهان راناچیز بدانیم.
«و نیز شاید که معنی فراموش ناکردن، آن باشد که فراموش کردن، سبک داشتن گناه است و سبک داشتن گناه مخاطره زوال ایمان بار آرد از بیم زوال ایمان، گناه را فراموش نکند» (مستملی بخاری، ص ۱۲۱۱).
لذت یاد گناه ، خودش گناهی دیگر است.
«فراموش کردن گناه آن باشد که حلاوت آن گناه از دل تو بیرون رود که او را در سر تو اثر نماند تا چنان گردی که گویی هرگز آن گناه نکرده ای(همان جا).