آموزش مهارتهای زندگی به دو صورت انجام می گیرد :
۱-آموزش مهارتهای زندگی به صورت کلی که با هدف ارتقا سلامت وبهداشت روان و ایجاد رفتارها وتعاملات سالم صورت می گیرد.
۲-آموزش مهارتهای اختصاصی و ویژه باهدف پیشگیری از یک آسیب مشخص مانند آموزش مهارت قاطع بودن و در مقابل مشاور گروه جهت سوء مصرف مواد وغیره .
شواهد عملی نشان می دهدکه آموزش مهارتها با این روش ودر قالب یک برنامه گسترده ،نقش مهمی در پیشگیری اولیه دارد(دفتر برنامه ریزی و پرورشی وزارت آموزش وپرورش،۱۳۸۴).
آموزش مهارتهای زندگی فرد را قادر می سازد تا دانش ،ارزشها و نگرشها را ه تواناییهای بالفعل تبدیل کند و انگیزه و رفتار سالم داشته باشد وفرصت و میدان انجام چنین رفتارهایی را ایجاد نماید . مهارتهای زندگی بر ادراک فرد از کفایت خود و اعتماد به نفس و عزت نفس اثر دارد وبنابراین نقش مهمی در سلامت روان دارد. همراه با افزایش سطح بهداشت روان ، مراقبت در خود و دیگران ، پیشگیری از مشکلات روانی و بهداشتی و مشکلات رفتاری افزایش می یابد(مهدی زاده،۱۳۸۲).
برخورداری از مهارت های زندگی فرد را برای غلبه بر تنش ها و مشکلات پیش رو که اقتضای زندگی فردی و اجتماعی است آماده می کند. مهارت های زندگی افراد را در رویارویی با شرایط زندگی توانمند می سازد. این مهارت ها می تواند تأمین کننده سلامت روانی ، اجتماعی و جسمانی افراد باشد. پایین بودن مهارت های زندگی موجب افت عملکرد تحصیلی روی آوردن آنان به رفتارهای پر خطر می گردد ( رامشت و فرشاد، ۲۰۰۹).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۲-۱-۷- مبانی نظری مهارت های زندگی
منگرولکر(۲۰۰۱) معتقد است نظریه هایی که به تحول بشر (خصوصا” کودکان و نوجوانان) می پردازد و چگونگی رشد، یادگیری و رفتار آن را توضیح می دهند؛ تشکیل دهنده زیر بنای اصلی مهارت های زندگی هستند. در این بخش به ۶ نظریه اشاره می گردد که در شکل گیری مهارت های زندگی نقش اساسی دارند. این نطریه ها عبارتند از: نظریه یاد گیری اجتماعی، نفوذ اجتماعی، حل مسایل شناختی، هوش چند بعدی، خطر و جهندگی و نظریه ی ساختار گرایی روان شناختی(خدابخش کولانی،۱۳۸۷).
۲-۱-۷-۱- نظریه یاد گیری اجتماعی[۱۵]
برنامه آموزش مهارت های زندگی بر اساس نظریهی یادگیری اجتماعی بنا شده است. نظریه یاد گیری اجتماعی بر مبنای کارهای آلبرت بندورا معتقد است یادگیری فرایندی فعال و مبتنی بر تجزیه است. به این صورت که کودکان هم از طریق دستور العمل ( گفتارهای والدین، معلمین و…) و هم از طریق مشاهده ی رفتار دیگران یاد می گیرند، رفتار آنها نیز از طریق نتیجه و پاسخی به اطرافیان به آنها نشان می دهند، اصلاح و تقویت می گردند. بنا براین کودکان از طریق تعامل اجتماعی و از طریق ارتباط کلامی، رفتارها را یاد می گیرند(خدابخش کولانی،۱۳۸۷) اصول اساسی این تئوری این است که رفتار های اجتماعی از طریق تقویت، آموخته و حفظ می شوند و در انجام یک رفتار، دارا بودن مهارت آن رفتار و احساس خود کارآمدی مهارت، اهمیت زیادی دارد. نظریه یاد گیری اجتماعی، اثر مهمی بر روی تحول مهارت های زندگی داشته است. از دیدگاه این نظریه لازم است کودکان به روش و مهارت هایی مجهز شوند که به آنها کمک کند که با جنبه های درونی زندگی اجتماعی (از قبیل روش های کاهش تنیدگی، کنترل خود و تصمیم گیری) مقابله کنند. در بخش مهمی از برنامه ی مهارت های زندگی، از روشها و فرایند های طبیعی استفاده می شود که کودک از طریق آنها یاد می گیرد. به همین دلیل است که بخش اعظم مهارت های زندگی از طریق مشاهده، بازی کردن نقش و ارتباط با گروه همسالان انجام می شود.
۲-۱-۷-۲- نظریه نمره اجتماعی
این نظریه معتقد است که کودکان و نوجوانان که تحت فشار قرار می گیرند به سوی رفتار های مشکل آفرین مانند مصرف سیگار گرایش می یابند بععضی از منابعی که به کودکان فشار می آورند عبارتند از گروه همسالان پدران و مادران که رفتار نابهنجار اجتماعی دارند و الگوی کودک هستند و الگوهای منفی که از طریق وسایل ارتباط جمعی به کودکان منتقل می شود و در نظریه نفوذ اجتماعی به شناسایی این فشارها می پردازند و به کودکان آموزش می دهند که مانع فشار را شناسایی کنند و هم بتوانند در مقابل تقاضاهای آنها پاسخ منفی بدهند.
عکس مرتبط با سیگار
طرفداران این نظریه معتقد هستند تنها آگاه کردن کودکان از نتایج حاصل از رفتار مشکل آفرین و با ترساندن آنها از این نتیایج نمی تواند مفید باشد در واقع آنها اعتقاد دارند که ترس از نتایج و خطرات بلند مدت این رفتار ها باعث نمی شود که کودک در مقابل فشار دیگران برای انجام رفتار نابهنجار مقاومت کند. این روش نخستین بار توسط لولنر برای پشگیری از مصرف سیگار مورد استفاده قرار گرفت اما در حال حاضر از این روش برای آموزش مقاومت در برابر فشارگروه همسالان مورد استفاده قرار میگیرد تجزیه و تحلیل ها نشان می دهد برنامههای مربوط به نظریهی نفوذ اجتماعی نسبت به برنامه هایی که فقط دانش و اطلاعات را در اختیار کودکان قرار می دهند مفید تر هستند (سعادتمند،۱۳۹۱).
۲-۱-۷-۳- نظریه حل مسایل شناختی
طرفداران این نظریه اعتقاد دارند آموزش مهارت های حل مسایل شناختی در روابط بین فردی به کودکان باعث می شود آنها بتواننداز رفتار های …خود دا ری کنند و یا آنکه آن را کاهش دهند تحقیقات نشان می دهد مهارت های حل مسایل شناختی در کودکان که رفتار اجتماعی مثبت از خود نشان می دهند متفاوت از کودکانی است که رفتارهای منفی مثل( رفتار های ضد اجتماعی، عدم توانایی در مقابله با ناکامی و ارتباط ضعیف با گروه همسالان) را از خود نشان می دهند هدف از مهارت های حل مسایل شناختی در روابط بین فردی این است که به این کودکان آموزش داده شود تا بتوانند ابتدا در مقابل یک مساله به راه حل های مختلف بپردازند و سپس عواقب و نتایج حاصل از هر کدام از راه حل ها را پیدا کنند و بهترین راه حل را انتخاب کنند. برای آموزش این مهارت ها از روش های مختلفی چون با صدای بلند فکر کردن ، اجرای نقش ها و…. استفاده می گردد تحقیقات نشان می دهد که کودکان سنین پیش دبستانی که این مهارت ها را آموزش دیده اند در مقابل کودکانی که این مهارت را آموزش ندیده اند بهتر می توانند با مشکلات زندگی روز مره مقابله کنند آنها بهتر می توانند از طریق یاد گیری در نظر گرفتن راه حل های مختلف را برای یک مسالها ناکامی مقابله کنند و هر زمان که به اهداف نمی رسند و ناکام می شوند از ابراز هیجانات شدید و پرخاشگری خودداری کنند(سعادتمند،۱۳۹۱).
۲-۱-۷-۴- نظریه هوش چند بعدی
برخی از محققان معتقدند هوش از ابعاد گوناگونی تشکیل شده است و به هوش بین فردی و هوش درون فردی اشاره می کند. نطریه های ترکیبی هوش عاطفی نیز به این دو دسته اشاره می کنند. هوش بین فردی عبارت است از توانایی درک احساسات خواسته ها و تمایلات دیگران. هوش درون فردی عبارت است از: توانایی درک احساسات عواطف و خواسته های خود دانیل گوتمن معتقد است که فردی هوشمند است که می تواند هیجانات و عواطف مثبت خود و دیکران را بشناسد و از آنها برای رسیدن به اهداف مثبت استفاده کند. در آموزش های مهارت های زندگی به کودکان آموزش داده می شود که بتوانند هیجان و عواطف خود و دیگران را شناسایی و بین آنها تعادل برقرار کنند.(خدابخش کولایی،۱۳۸۷).
۲-۱-۷-۵- نظریه خطر و جهندگی
نظریه خطر و جهندگی سعی می کند که به این موضوع بپردازد که چرا بعضی از مردم در مقابل تنبدگی بهتر از دیگران پاسخ می دهند؟
این نظریه معتقد است که یک سلسله از عوامل درونی و بیرونی وجود دارند که که فرد در مقابل عوامل تنیدگی زای اجتماعی، اضطراب و مورد سوء استفاده قرار گرفتن حمایت می کنند اگر کودک دارای عوامل حمایت کننده قوی باشد می تواند در مقابل رفتار نا سالم از خود مقاومت نشان دهد که معمولا” از این عوامل تنیدگی زا حاصل می گردند. عوامل حمایت کننده ی درونی عبارتند از حرمت به خود و منبع درونی کنترل. عوامل بیرونی عبارتند از حمایت های اجتماعی که کودک از خانواده و اجتماع دریافت می کند(لاتر و زیگلر، ۱۹۷۰). عواملی که باعث رهایی کودکان از عوامل تنیدگی زا می شوند عبارتند از صلاحیت های اجتماعی، مهارت حل مسأله، احساس مستقل بودن و احساس هدفمند بودن. اگر چه محیط اجتماعی این کودکان دارای عوامل تنیدگی زای فراوان می باشند، اما آنها دارای کیفیت های حمایت کننده همچون ارتباطات حمایت گرانه انتظارات به جا و فرصت هایی برای روابط اجتماعی می باشند. که آنها را در مقابل این عوامل تنیدگی زا ی اجتماعی حمایت می کنند برنامه های پیشگیری باید بتواند دامنه ی گسترده ای از این حمایت های بیرونی و درونی را برای کودکان فراهم کند. درک شکل و ارتباط کودک با محیط باید و اساس یک برنامه ی پیشگیری و مؤثر را تشکیل می دهد. نظریه خطر و جهندگی بخش مهم و اساسی مهارت های زندگی را فراهم آورده است، به این ترتیب که مهارت های شناختی – اجتماعی، صلاحیت های اجتماعی و مهارت های حل مساله واسطه های برای فشار(هم رفتار مثبت و هم رفتار منفی) هستند به عبارت دیگر برنامه ی مهارت زندگی به این دلیل تدوین گردیده است که از عوامل مشکل ساز پیشگیری کنند (مثل رفتار های نابجای جسمی و طرد شدن اجتماعی) و باعث افزایش عوامل مثبت گردند (مثل رابطه سالم با گروه همسالان و سازگاری مثبت با محیط همسالان) اگر چه این عوامل مستقیما” منجر به رفتار نمی شود اما صلاحیت هایی را به وجود می آورند که واسطه هایی برای رفتار سالم هستند. برنامه هایی که مهارت های اجتماعی و هیجانی را به کودکان آموزش می دهند وبه آنها کمک می کنند که پرخاشگری خود را کاهش دهند باعث افزایش نمرات درسی دانش آموزان می گردد و سبب می شود که آنها ارتباط موثرتر و بهتری رابا مدرسه برقرار کنند بسیاری از عوامل خطر زا که سلامت کودک و نوجوان را تهدید مکند ( از قبیل بیماری روانی یکی از اعضای خانواده و تبعیض نژادی) خارج از محدوده بسیاری از برنامه های پیشگیری است. اما برنامه های مهارت زندگی می تواند این نوع بهداشت روانی را فراهم کند. بنا براین اجرای برنامه مهارت های زندگی می تواند به اهداف این نظریه کمک کند(نیک پرور فرد،۱۳۹۱).
۲-۱-۷-۶- نظریه ساخت گرایی روان شناسی
بر اساس این نطریه محیط یاد گیری ، نقش بسیار مهمی در جهت دادن به تحول کودک دارد. از طرف دیگر محیط یاد گیری تحت تاثیر یاد گیری های کودک و ارتباط او با دیگران قرار می گیرد دیدگاه ساختاری روانشناختی سه اثر اساسی بر روی مهارت های زندگی گذاشته است. یکی از آنها این است که تاکید بسیار زیادی بر روی نقش ارتباط اجتماعی و همکاری کودک با گروه همسالان در یاد گیری مهارت ها دارد (خصوصاً مهارت های حل مسأله) دومین اثر این است که نظریه ی ساخت گرایی روان شناختی معتقد است زمینه های فرهنگی نقش بسیار مهمی در انتخاب نوع مهارت های زندگی گه قرار است به کودک آموزش داده شود دارد در واقع کودکان از طریق ارتباطی که با جامعه و فرهنگ جامعه دارند، نوع محتوایی مهارت های زندگی مورد تدریس را تعیین میکنند و سر انجام اینکه، این دیدگاه معتقد است که رشد مهارت هایی که کودک از طریق ارتباطات خود با محیط اجتماعی یاد می گیرد هم کودک و هم محیط را تحت تاثیر قرار می دهد.(نیک پرورفرد،۱۳۹۱)
۲-۱-۸- فواید وکاربردهای مهارت زندگی
۱ – نحوه کنار آمدن با انتظارات متفاوت خود، خانواده، همسر، فرزندان، دوستان، همکاران، فامیل وجامعه.
۲- روابط لذت بخش ورشد دهنده با امکانات، تکنولوژی و محیط زندگی .
۳- دفع فشارروانی ازطرف محیطهای متفاوت .
۴- سازگاری با مسائل اقتصادی ونیازهای معیشتی .
عکس مرتبط با اقتصاد
۵- مدیریت خانواده وتربیت فرزندان .
۶- تقویت اعتماد به نفس .