در کتاب اشعیا فصل ۴۷ بابل به زنی افسونگر و حیله گر تشبیه می شود که درصدد است تا با هر نیرنگی برتری خود را اثبات کند و بر دیگران سروری نمایند اما طولی نمی کشد که با تمام حیلت و زکاوتش، شکست خورده و ناتوان می شود.
در فصل ۲ کتاب ارمیا نیز خداوند اورشلیم را به همسری بی وفا و فصل ۳ با عنوان خیانت اورشلیم و یهودا عمل بت پرستی مردم به زنی فاحشه و عمل زنا تشبیه می نماید.
اقوام غیر یهودی و اعمال آنها نیز در متن عبری با ویژگیهای زنانه تشبیه شده اند مثلاً در کتاب ارمیا دربارهی موآب آمده است :
«…سربازان موآب مثل زنان در حال زایمان در ترس خواهند بود»[۱۰۱]
از دیگر آیات می توان به ارمیا [۱۰۲]و حزقیال [۱۰۳] اشاره نمود.
درد و رنج ملل ستمدیده نیز غالباً به درد زن هنگام تولد کودکش تشبیه شده است مانند (اشعیا[۱۰۴]، میکا [۱۰۵]، اشعیا[۱۰۶]و ارمیا[۱۰۷]).
۳-۱-۴ وجوه دستوری ضمایر و صفات مربوط به خدا
استفاده از ضمیر مذکر (He) برای اشاره به خداوند را نیز دیگر نشانهی مرد سالاری متن عبری قلمداد می کنند. «با این وجود برخی با استناد به شواهدی از کتاب مقدس از ایدۀ «خدای مادر» طرفداری کرده و معتقدند که خداوند گاهی در متن عبری به صورت مؤنث خودنمایی می کند و «یهوه» را در بطن واژه ها می توان به صورت مؤنث دید. آنان به واژههای عبری پر تکرار و مهمی مثل حکمت، مادر و روح اشاره می کنند که از صفات و خصوصیات نامبرده برای خداوند در کتاب مقدس می باشند»[۱۰۸].
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
رابطهی قوم وخدا گاهی به رابطهی پدر و پسر تشبیه شده است مثل آنچه که به صراحت در ارمیا [۱۰۹]آمده :
«…من برای اسرائیل مثل یک پدر هستم …»
و یا آیات دیگری در کتاب ارمیا. [۱۱۰]
در فصل ۱۸ از سفر پیدایش نیز خداوند در قالب جسمانی سه مرد بر ابراهیم ظاهر می شود و به او وعدۀ تولد پسری را می دهد.
۳-۲ اهمیت اولاد ذکور و تاکید بر نخست زادگی
متن عبری را میتوان آیینهای از فرهنگ و سنت قوم یهود دانست. در مقابل نگاه ضد ارزشی به جنس زن در بخشهای بسیاری از متن عبری به وضوح می توان نشانه های از اهمیت و ارجحیت اولاد ذکور یافت. در کتاب مقدس از تولد دختر ابداً ذکری به میان نیامده است اما تولد فرزند پسر باعث شادی وسرافرازی والدین و بویژه مادر بوده و گویا بر شرف و عزت او می افزوده همانگونه که در سفر پیدایش [۱۱۱] سارا همسر ابراهیم پس از تولد اسحاق می گوید:
«خدا برای من شادی و خنده آورده است و هر که این را بشنود با من خواهد خندید ».
در فصل ۲۹ و۳۰ پیدایش نیز که دربارهی یعقوب و همسران اوست به این نکته اشاره می شود.
اهمیت پسر تا داشتن نوه پسر هم ادامه پیدا می کند چنانکه در در کتاب روت فصل ۴ آیات ۱۳ تا ۱۶ می بینیم.
در کتاب اول سموئیل[۱۱۲] نیز القانه شوهر حنا خطاب به او که فرزندی نداشت و هویش او را مسخره می کرد می گفت :
«…آیا من برای تو از دهها فرزند پسر بهتر نیستم ».
در سفر خروج نیز به اهمیت تولد اولاد ذکور و نخست زادگی توجه ویژه ای شده است. در این کتاب از مرگ نخست زادگان مصری و حتی نخست زادگان چارپایان آنان به عنوان مجازات خداوند یاد می شود.[۱۱۳]
آیات دیگر عبارتند از لاویان ۴۰:۳؛ یوشع ۲۶:۶؛ پیدایش فصل ۲۲و مزامیر ۴:۱۲۷٫
در گنجینه ای از تلمود نیز در باب اهمیت و فواید اولاد ذکور و ترجیح آن بر دختر چنین آمده :
«پسر را بدین جهت بر دختر ترجیح می دادند که پسر عصای پیری والدین است و می تواند عالم معروفی شود و آرزوی دیرینهی پدر و مادر خود را برآورد. اما دختر برای پدر گنجینه ای نگرانی آور است …»[۱۱۴]
۳-۳ تاثیر جنسیت در احکام مختلف متن
مذکر گرایی و نگاه ارزشی به فرزند پسر در احکام مختلف نیز راه پیدا کرده و همین مسئله نیز زمینه ی برداشت های جنسیتی را فراهم آورده. این احکام شامل :
احکام مربوط به طهارت زایمان از مواردی است که جنسیت در آن نقش اصلی را بازی میکند و در فصل ۱۲ کتاب لاویان ارائه گردیده است.
حکم مربوط به حق ارث که در سفر تثنیه [۱۱۵] به آن اشاره می شود.
براساس این حکم تنها پسران و بیش تر از همه پسر ارشد سزاوار دریافت ارث از پدر خویش میباشند؛ البته این قانون در فصل ۲۷ از کتاب اعداد کمی تعدیل شده وبراساس آن اگر مرد پسری نداشت دختران او ارث می برند.
با این وجود در کتاب ایوب [۱۱۶]می خوانیم :
«در تمام آن سرزمین هیچ زنی، زیبایی دختران ایوب را نداشت و پدرشان به آنها هم مانند برادرانشان ارث داد».
در واقع براساس این حکم، ایوب گرچه دارای فرزندان پسر زیادی بود با این وجود به دختران خود نیز ارث بخشید و این امری غیر عرف قلمداد می شد.
قوانین هدایای نذری نیز میان زن و مرد متفاوت است و معیار رسمی آن در فصل ۲۷ سفر لاویان بدین صورت شرح داده شده است :
«مرد بیست تا شصت ساله ،پنجاه تکه نقره و زن بیست تا شصت ساله ، ۳۰ تکه نقره …»
همانطور که دیده می شود جنسیت معیار پرداخت هدایای نذری قرار می گیرد و در تمام مقاطع سنی این میزان بین زن و مرد متفاوت می باشد.
در کتاب تثنیه[۱۱۷] نیز قانونی مطرح می شود که مربوط به ازدواج برادر متوفی با بیوهی اوست . در این قانون بدون هرگونه توجه به خواست و میل زن، چنانچه شوهر متوفی و بدون داشتن فرزند پسر ی از دنیا برود بر برادر او واجب است تا با همسر او ازدواج کند و اولین فرزند پسری که از این ازدواج به دنیا می آید فرزند برادر متوفی محسوب می شود تا نام او در میان قوم فراموش نشود.
۳-۴ دیدگاه ابزاری به زن
علاوه بر مباحث فوق، استفاده ابزاری از زن نیز که مصادیق آن در متن عبری به وفور یافت می شود به جنسیت گرایی متن عبری دامن زده است . از جمله آنکه در بسیاری از روایات و آیات متن عبری، زن موضوع معامله و خرید و فروش[۱۱۸] قرار می گیرد و یا زن به عنوان پاداش[۱۱۹] در برابر کاری بزرگ و خطیر عرضه می شود. زنان و دختران به عنوان کنیز وغنیمت جنگی[۱۲۰] به یغما برده شده و متن عبری این اجازه را می دهد که دختران طرف مقابل جنگ جهت بهره برداری جنسی[۱۲۱] مورد تمتع قرار گیرند. ویل دو رانت نیز بر این مطلب صحه گذاشته و می گوید:
«…(پدر) اگر فقیر بود می توانست دختران خود را پیش از بلوغ به عنوان کنیز بفروشد و با آنکه در امر شوهر دادن دختران گاهی خرسندی ایشان را نیز جلب می کرد معمولاً حق داشت بدون جلب رضای آنان به هر کس که بخواهد شوهرشان بدهد»[۱۲۲]. وی در ادامه می افزاید:
«پیش از اسارت امر زناشویی جنبهی عرفی و مدنی صرف داشت که به وسیلهی والدین عروس و داماد صورت می گرفت …اما سنت متعارف آن بود که زناشویی از طریق خرید و فروش صورت گیرد.
یعقوب راحیل ولیه را با کار خودش خریداری کرد و بوعز نیز با دسترنج خود روت زیبا را به چنگ آورد. هوشع نبی سخت از آن پشیمان بود که چرا همسر خود را ۵۰ شکل خریده است . نامی که عبرانیان به همسرمی دادند «بلهه» بود یعنی «مملوک» پدر عروس در مقابل مهری که به عنوان بهای دختر خود دریافت می داشت او را به داماد واگذار می کرد…»[۱۲۳].
این موارد می تواند به خوبی حاکی از این مسئله باشد که گویا جنسیت زن گره گشای بسیاری از مشکلات در سطح کلان و یا حتی در حد یک خانوادۀ فقیر راهی برای فرار از فقر و بدهکاری باشد.
۳-۵ عدم احتساب زنان در سرشماریها
در سفر اعداد آمار دقیقی از اموال، چارپایان، تعداد فرزندان پسر هر طایفه و …مطرح می شود. در فصول مختلف این کتاب از جمله فصل ۲و۳و۴ تعداد مردان در سنین مختلف محاسبه می شوند. در فصل ۳۱ در آیات مربوط به تقسیم غنایم، تعداد احشام و چارپایان بیان می شود و نکتۀ جالب توجه آنکه در این میان ۱۶ هزار دختر نیز به عنوان غنیمت جنگی هم ردیف و در کنار تعداد چارپایان ذکر می شود. حتی گفته می شود در میان دختران مدینی که به عنوان غنیمت جنگی نصیب موسی و العازر شده بود،۳۲ دختر به معبد خداوند داده شد. هدایای سرکردگان نظامی نیز با جزئیات کامل توصیف می شود و وزن دقیق آنها نیز بیان می شود اما هرگز به تعداد زنان و دختران طوایف و وضعیت آنها اشاره ای نمی شود. در کتاب داوران[۱۲۴] نیز تنها به تعداد اولاد ذکور از پسر و نوه اشاره می شود وتنها در مورد «ابصان بیت لحمی» است که دختران او نیز به شمارش می آیند. در کتاب پیدایش نیز تنها نام پسران نوح و خاندان او ذکر شده است .
در بسیاری از حد نصاب های دینی و شرعی نیز زنان محاسبه نمی شوند. مثلاً برپایی مراسم عبادی و یا هر مراسم دیگری در کنسیه نیازمند حضور حداقل ۱۰ نفر مرد می باشد و حضور یا عدم حضور و تعداد زنان اصلاً مهم نیست .
شهادت یک صد زن نیز به پای شهادت یک مرد نمی رسد. بطور مثال اجرای مراسم عقد یا طلاق در یهودیت منوط بر حضور حداقل ۲ مرد است و برگزاری مراسم عروسی نیز تنها با حضور حداقل ۱۰ مرد قابل اجراست و زن ها در این حدنصاب ها شمرده نمی شوند.
حتی زنان از استفاده از قربانی های مختلف و اغذیه های آیینی محروم بوده و حق خوردن آنرا ندارند. تنها اولاد ذکور کاهنان می توانند از گوشت قربانی جبران خطا تناول کنند.
با وجود تمام موارد نامبرده عجب آنکه در کتاب تثنیه[۱۲۵]می خوانیم :
«خدا تبعیض را نمی پسندد و رشوه نمی گیرد . او به داد یتیمان و بیوه زنان می رسد…»
۴-نتیجه گیری
در بخش حاضر با بررسی آیات و شواهد موجود در متن مقدس عبری به تبیین دیدگاه این کتاب در زمینهی منزلت انسانی زن در سه محور روایت آفرینش، رابطه زن و شر و خطابات متن پرداختیم.
زن علی رغم اینکه هم چون مرد شبیه خدا آفریده شده و صاحب عقل و روح و اختیار میباشد اما با توجه به تقدم آفرینش مرد، خلق زن از دندهی مرد و آفریدن زن بخاطر مرد که در روایت آفرینش کتاب پیدایش بدان اشاره میشود به لحاظ منزلت و جایگاه انسانی در رتبهی پائینتری نسبت به مرد قرار میگیرد. در ادامه روایت نافرمانی انسانی مطرح می شود که این مسئله نیز بر فرودستی زن دامن میزند. در این داستان گفته میشود که مار( نماد شیطان) با تحریک حس کنجکاوی و دانایی زن،او را اغوا کرده و سپس، مرد توسط زن وسوسه میشود. گرچه در این ماجرا زن و مرد هر دو مجازات میشوند اما ظاهراً پیامدهای این عمل برای زندگی آیندهی زن سنگین تر میباشد. مرد تنها محکوم به تلاشی بیشتر و تحمل سختی برای کسب معاش میگردد و جایگاه انسانی و شخصیت وی هرگز زیر سوال نمیرود، حال آنکه زن نه تنها به تحمل مشقت زندگی (بارداری، زایمان و …) مجازات میگردد که جایگاه و منزلت انسانی او نیز تحت الشعاع قرار میگیرد چرا که :
همیشه تمایل او به شوهرش خواهد بود و این زمانی حاصل میشود که رتبهبندی در کار باشد یعنی یکی برتر و بالاتر و دیگری پستتر و پائینتر قرار گیرد. در این صورت همواره آنکه در مرتبت پائینتری قرار دارد تمایل و کشش بیشتری به سمت جانب بالاتر دارد.
زن دروازهی ورود شیطان معرفی میشود.
زن عامل سقوط بشر به دنیا و در نتیجه گرفتاری انسانی به بلایا و شرور که از پیامدهای اجتناب ناپذیر مادیت میباشند، معرفی میشود. لذا علاوه بر میتولوژی خلقت، بحث نافرمانی زن و سقوط انسان به زمین نیز باعث میشود که از مرتبت و منزلت انسانی کاسته شده و به موجودی فرودست، اهریمنی و پلید تبدیل گردد. لذا در سراسر متن ضمن اشاره به صفات منفی زنانه، زنی که به شوق دانستن با شجاعت هر چه تمام از میوهی ممنوعه میخورد به سمبلی از ضعف، حماقت، ترس و شرارت تبدیل میشود که تنها به امور خرافی و دنیا پرستی تمایل دارد. تولد او هرگز موجب شادی و سرافرازی نمیباشد. از بسیاری از اعیاد و اجتماعات بزرگ شریعت موسی محروم میگردد. در بسیاری از سرشماریهای و احتسابات نادیده انگاشته میشود و تنها به عنوان ابزاری برای رسیدن به مقاصد مختلف به کار گرفته می شود.