چارچوبهای نظری رفتار مدنی سازمانی
از آنجا که رفتار مدنی سازمانی مفهوم جدیدی است که اخیراً در ادبیات پژوهشی روانشناسی صنعتی وسازمانی وارد شده است، بررسی همه جانبهای در مورد ساختار آن ارائه نگردیده است . اما در اینجا سعی شده چارچوبهای نظری معروفی که در مورد این مفهوم وجود دارد معرفی شوند . اسمیت وهمکاران(۱۹۸۳) مدلی برای رفتار مدنی سازمانی ارائه دادهاند که نگارههای آن در شکل ۲-۲ ارائه گردیده است .
الف) محیط کار
رفتار مدنی سازمانی خشنودی شغلی شخصیت
ب) محیط کار
رفتار مدنی سازمانی خشنودی شغلی
شخصیت
ج) محیط کار
رفتار مدنی سازمانی خشنودی شغلی
شخصیت
شکل ۱-۲:الگو رفتار سازمانی، اسمیت و همکاران (۱۹۸۳)
شکل۱-۲: مدلهای مربوط به پیشایندهای رفتار مدنی ارائه شده توسط اسمیت وهمکاران(۱۹۸۳) این محققان مطرح کردهاند که سه متغیر در پیشبینی رفتار مدنی سازمانی نقش دارند عبارتند از: خشنودی شغلی، محیط شغلی و شخصیت . همان طور که در شکل ۱-۲ میتوان ملاحظه کرد نگارههای مختلفی برای اثرگذاری این متغیرها بر رفتارمدنی سازمانی ارائه شده است . در نگاره(الف) ارتباط مستقیمی بین خشنودی شغلی ورفتارمدنی متصور شده است . اما متغیرهای محیط شغلی و ویژگیهای شخصیتی اثر مستقیمی بررفتار مدنی سازمانی ندارند بلکه بر اساس این نگاره این دو متغیر بر خشنودی شغلی اثر مستقیم دارند وبه طور غیر مستقیم وآن هماز طریق خشنودی شغلی بررفتار مدنی اثر دارند . در نگاره(ب) متغیرهای مربوط به محیط کار و ویژگیهای شخصیتی کارکنان به طور مستقیم بررفتار مدنی اثر دارند . البته همزمان با آن بر خشنودی شغلی نیز اثر میگذارند . اما در این نگاره ارتباط مستقیمی بین خشنودی شغلی ورفتار مدنی در نظر گرفته نشده است . برعکس نگاره(الف) که نقش مهمی به خشنودی شغلی در اثرگذاری بر رفتار مدنی داده است در این نگاره برای خشنودی شغلی نقش مستقیم وغیرمستقیم در تعیین رفتار مدنی سازمانی در نظر گرفته نشده است . درنگاره(ج) نشان داده شده است که خشنودی شغلی به شکل مستقیم بررفتار مدنی سازمانی اثر دارد . علاوه بر آن عوامل محیطی وشخصیتی به دو شکل بررفتار مدنی اثر میگذارند .
شکل۱-۲ (نگاره ب)، نشان دهنده این است که عوامل محیطی وشخصیتی اثر مستقیم بر رفتار مدنی ندارند بلکه بطورغیرمستقیم اثرگذارند واین اثر غیرمستقیم از طریق خشنودی شغلی انجام میگیرد . به این معنا که چون این دو متغیر برخشنودی شغلی اثر دارند وخشنودی شغلی اثر مستقیم بررفتار مدنی دارد پس میتوان نتیجه گرفت که این دو متغیر هم بر رفتار مدنی تأثیر دارند. بورمن[۲۹] وماتوویدلو(۱۹۹۷) و ماتوویدلو ووان اسکاتر(۱۹۹۴) از اصطلاحی تحت عنوان عملکرد زمینهای شبیه مفهوم رفتار مدنی سازمانی صحبت کردند . از دید بورمن وموتوویدلو تمایز بین عملکرد زمینهای وعملکردی که جنبهی تکلیفی دارد از نظر تئوریکی وعملی مهم است، چون این دو عملکرد به وسیلهی متغیرهای متفاوتی تحت تأثیر قرار میگیرند . این محققان مدلی رابرای این اصطلاح طراحی کردهاند .
رفتار مدنی سازمانی
نگرشهای شغلی
عاطفی/ شخصیتی
دانش، مهارتها
تواناییها
تکلیف یا عملکرد شغلی
شکل۲-۲: الگو رفتار مدنی سازمانی،رایان و ارگان[۳۰] (۱۹۹۵)
این الگو(شکل۲-۲) مطرح میکند که باید بین دو نوع عملکرد تمایز قائل شویم، یکی عملکرد رفتار مدنی سازمانی است ودیگری تکلیف یاعملکرد رسمی است . این دو عملکرد تحت تأثیر متغیرهای جداگانهای قرار دارند . همان طور که الگو نشان میدهد رفتار مدنی سازمانی تحت تأثیر نگرشهای شغلی یعنی خشنودی شغلی است . عملکرد رسمی بیشتر تحت تأثیر دانش، مهارتها و توانائیهای کارکنان است . خطوط منقطع در این مدل نشان میدهد که این تفکیک به معنی وجود تفاوت مطلق در عوامل تعیین کننده رفتار مدنی و عملکرد نیست، چون ممکن است توانایی پیشتاز نمونه های خاصی از رفتار مدنی باشد ویا نگرشهای شغلی ممکن بر عملکرد شغلی تأثیر بگذارند . بنابراین براساس این الگو بطور کلی میتوان گفت که رفتار مدنی بیشتر متأثر از نگرشهای شغلی است اگرچه ممکن است دانش، مهارتها وتواناییها براین رفتار نیز اثر بگذارند .الگو نسبتاً گستردهای از رفتار مدنی سازمانی توسط اشنیک[۳۱](۱۹۹۱) ارائه گردیده است . در این الگو که در شکل۲-۲ ارائه شده است متغیرهای پیش بین رفتار مدنی سازمانی را به چهار دسته تقسیمبندی کرده است که عبارتند از: خشنودی شغلی، متغیرهای محیطی، متغیرهای شخصیتی وشخصی .
در اینجا این متغیرها رابه طور مختصر مورد بررسی قرار میدهیم .
الف ) خشنودی شغلی
روشن است که خشنودی شغلی حداقل با انواع معینی از رفتارهای مدنی سازمانی ارتباط دارد (اشنیک،۱۹۹۱) . بتمن وارگان (۱۹۸۳) دو دلیل برای اثرگذاری خشنودی شغلی بررفتارهای مدنی ارائه دادهاند . اول وجود “هنجارهای مقابله با مثل” است . یعنی مردم تمایل دارند به کسانی که لطفی در حق آنها کرده باشند پاسخ مناسبی ارائه دهند . بنابراین اگر خشنودی شغلی ناشی از کارش باشد ممکن است برانگیخته شود تا آن رابا انجام رفتارهای یاری دهنده در محل کار جبران کند . دوم اینکه وقتی افراد در حالت عاطفی مثبت قرار گیرند تمایل به انجام رفتارهای یاریدهنده پیدا میکنند . وقتی دریک آزمایش آزمودنیها را در حالت عاطفی مثبت قرارگیرند(به وسیله موفقیت در یک تکلیف دشوار، یا بدست آوردن مبلغی پول) تمایل بیشتری به شرکت در رفتارهای نوعدوستانه پیدا کردند .
چون خشنودی شغلی نوعی عاطفه مثبت است بنابراین انتظار میرود کارکنانی که خشنود میباشند مشارکت بیشتری در انجام رفتارهای مدنی نشان میدهند .
بتمن وارگان (۱۹۸۳) شواهد مبتنی بر همبستگی فراهم کردهاند که بیانگر ارتباط قوی خشنودی شغلی ورفتارهای مدنی میباشد . آنها نشان دادهاند که خشنودی از سرپرستان وخشنودی از فرصتهای ترفیع قویترین همبستگی رابا رفتار مدنی دارا هستند . علاوه برآن همه حیطه های خشنودی شغلی یک ارتباط مثبت ومعنیدار با رفتار مدنی داشتند که طیف همبستگی بین۱۹% تا ۳۵% بود ودر سطح ۰۵/۰ معنیدار بودند . شواهد مربوط به جهت علی رابطه بین خشنودی شغلی ورفتار مدنی به وسیله اسمیت و همکاران(۱۹۸۳) ارائه گردیده است . آنها رفتار مدنی را به دو حیطه اطاعت تعمیم یافته (یعنی یک شهروند خوب بودن وانجام آنچه که درست است) ونوعدوستی( کمک ویاری رساندن به افراد معینی در محل کار) تقسیم کردهاند . اسمیت وهمکارانش (۱۹۸۳) نشان دادند که خشنودی شغلی اثر مستقیم معنیداری بر رفتار نوع دوستی دارد اما چنین اثر را بر روی اطاعت تعمیم یافته مشاهده نکردند . بنابراین اسمیت وهمکاران مطرح میکنند که ممکن است خشنودی شغلی فقط رفتار مدنی معطوف به یاری رساندن به فرد معینی در محل کار را افزایش دهد . چنین رفتارهایی فقط در پاسخ به موقعیتی که در آن فرد خاص مشکلی داشته باشد یا تقاضای کمک کند، بروز پیدا میکند .
ب) متغیرهای شخصی
فقط یک متغیر شخصی در این الگو گنجانده شده است، در حالی که تعدادی از متغیرها از جمله سن وسابقه استخدام (آلتیموس وترسین[۳۲]، ۱۹۷۳) با خشنودی شغلی ارتباط دارند . اما در این الگو فقط تحصیلات با رفتار مدنی در ارتباط است . اسمیت وهمکاران (۱۹۸۳) اثر مستقیم تحصیلات رابر رفتار مدنی نوع دوستی یافتهاند . این محققان مطرح میکنند که تحصیلات ممکن است بیانگر طبقه اجتماعی باشد .
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
شواهدی وجود دارد که نشان میدهد طبقه متوسط به احتمال بیشتری اقدام به انجام رفتارهای نوعدوستانه میکنند تا طبقه کارگر(کربس[۳۳] ، ۱۹۷۰) .
اگرچه در متون پژوهشی به ارتباط با ثبات تحصیلات با خشنودی شغلی اشاره میشود (گوردون وآری[۳۴]، ۱۹۷۵؛ پنزر[۳۵]، ۱۹۶۹)، اما در این الگو تحصیلات به شکل غیر مستقیم واز طریق خشنودی شغلی بر رفتارمدنی اثر دارد .
تحصیلات
برون گرایی
نورتیزیسم
+ + + –
خشنودی شغلی
رفتار مدنی
نوعدوستی
+ +
رفتار حمایتی
رهبر
+ +/- +
اخلاق شغلی
–
علائم اجتماعی
رهبر/همکار
+/-
خودپایی
+
الگو سازی
رهبر/همکار
+/- +/-
نیاز به استقلال
رفتار مدنی
–
+
نیاز به موفقیت
+ + +
عدالت ادراک
شده
نیاز به تائید
اجتماعی
شکل ۳-۲ عوامل موثر در رفتار مدنی سازمانی، گوردن و آری (۱۹۷۵).
ج) متغیرهای محیطی
دو نیروی عمده بیواسطه در محل کار، همکاران ورهبران میباشند . پیشبینی میشود که چند دسته از رفتار رهبر اثر مستقیمی بررفتار مدنی دارند . رفتارهای حمایتی رهبر میتواند اثر مستقیمی بررفتار مدنی تعمیم یافته داشته باشد وبطور غیرمستقیم بررفتار نوعدوستانه اثر دارد . رفتارهای حمایتی رهبر ممکن است رفتار مقابله به مثل را در زیردستان بوجود آورد . یک راه جبران رفتار حمایتی رهبر انجام رفتار مدنی است. همین طور رفتار حمایتی رهبر ممکن است به عنوان علامتی برای کارکنان باشد دال براینکه چنین رفتاری یاری دهندهای مهم هستند . در این حالت رهبر به عنوان الگویی برای انجام رفتار مناسب ایفای نقش میکند. علاوه بر آن رفتار حمایتی رهبر ممکن است منجر به ادراک بیعدالتی در کارکنانی شود که احساس میکنند بیش از آنچه در کار سرمایهگذاری میکنند، دریافت میکنند . افزایش فرآورده به وسیله انجام رفتارهای مدنی ممکن است راهی برای بازگشت ادراک عدالت باشد . علیالخصوص زمانی که امکان افزایش انواع دیگر فراورده ها از قبیل کیفیت وکمیت عملکرد وجود نداشته باشد(اسمیت وهمکاران ۱۹۸۳)
قسمت اعظم رفتارهای انسانها به وسیله مشاهده الگو یادگرفته میشوند (بندورا[۳۶]،۱۹۷۷)، کارکنانی که الگوسازی رفتارهای مدنی رهبران یا همکاران را ببینند به احتمال بیشتر، این رفتارها را بروز خواهند داد . رهبران یا همکارانی که وظیفه شناس، کمککننده ودر محل کار تمیز هستند وامثال آنها میتوانند مشاهده گران را به انجام چنین رفتارهایی تشویق کنند . به خوبی ثابت شده است که زیردستان تمایل زیادی به تقلید رفتارهای رهبرانشان یا کسانی که آنها رابه عنوان الگو انتخاب کردهاند، دارند( مانز وسیمس[۳۷]،۱۹۸۱) . علاوه بر آن، تعاملات خودانگیخته و غیررسمی (علائم اجتماعی) در میان کارکنان میتوانند ادراک ورفتارها را تحت تأثیر قرار دهند (فستیجر[۳۸]، ۱۹۵۰) . کارکنانی که بطور مکرر علائم اجتماعی مثبت از رهبرانشان ویا همکارانشان دریافت میکنند به اهمیت وضرورت رفتارهای مدنی پی میبرند وبنابراین نسبت به کارکنانی که در معرض این علائم اجتماعی نیستند بیشتر احتمال دارد که دست به انجام رفتارهای مدنی بزنند . علائم اجتماعی صادر شده از سوی سرپرستان وهمکاران حتی میتوانند ادراک کارکنان را ازخصوصیات عینی تکلیف(گریفین[۳۹]، ۱۹۸۳) وهمچنین ادراک از خشنودی شغلی را (اشنیک ودامر[۴۰]،۱۹۸۷) تحت تأثیر قرار دهند .البته علائم اجتماعی صادر شده از سوی رهبران یا به احتمال بیشتر از سوی همکاران میتوانند عامل منفی در کاهش خشنودی شغلی وانجام رفتارهای مدنی هم باشند . بنابراین علائم اجتماعی میتوانند اثرات مثبت یامنفی بر هر دونوع رفتارهای مدنی( نوع دوستی واطاعت تعمیم یافته) داشته باشند که این مسئله بستگی به نوع علائم اجتماعی دارد . بنابراین براساس این الگو پیشنهادی علائم اجتماعی میتوانند خشنودی شغلی را تحت تأثیر قرار دهند وبطور غیر مستقیم از طریق خشنودی شغلی بررفتار مدنی نوع دوستی تأثیرگذار باشند.
د) ویژگیهای شخصیتی
دو ویژگی شخصیتی که به نظر آیزینگ قسمت عمده شخصیت را تشکیل میدهند، یعنی برونگرایی وروان رنجورخویی[۴۱] به طور مفهومی وتجربی با رفتار مدنی درارتباط هستند . برونگرایی به درجهای که یک فرد جهتگیری بیرونی دارد اشاره دارد . برونگرایان به میزان بالایی از آنچه که در اطرافشان میگذرد آگاهی دارند ودر مقابل محیط بلافصل خود حساسیت زیادی دارند ودر حقیقت بیشتر به وقایع خارجی و دیگران دارند تا این که به خودشان توجه داشته باشند . این حالت عکس درونگرایان است که جهتگیری درونی دارند . پژوهشها شواهدی فراهم آوردند که بیانگر تمایل بیشتر برونگرایان به انجام رفتار نوعدوستانه است(کریس،۱۹۷۰) . براساس کارهای اسمیت وهمکاران (۱۹۸۳) وکریس(۱۹۷۰) پیشبینی میشود که برونگرایی اثر مستقیم مثبت بر رفتار مدنی نوع دوستی دارد . روان رنجورخو به ثبات پذیری هیجانی اشاره دارد. روان رنجورخوها حساسیت خیلی زیادی به تنبیه دارند ومعمولاً ترس، اضطراب و احساس گناه را تجربه میکنند . علاوه بر آن، علیالخصوص حساسیت زیادی نسبت به آسیب به عزت نفسشان دارند . فرد روان رنجورخویی که با مشکلاتش اشتغال دارد احتمال کمی دارد که نسبت به نیازهای دیگران حساس باشد، وبنابراین احتمال کمی دارد که به انجام رفتارهای مدنی همت بورزد . در حالیکه تحقیقات انجام یافته در الگو رفتار نوعدوستانه بیانگر وجود رابطه منفی بین روان رنجورخو ونوع دوستی بر روی رفتار نوعدوستانه از طریق خشنودی شغلی پی بردند . براساس نظرات کریس(۱۹۷۰) واسمیت وهمکاران(۱۹۸۳) پیشبینی میشود که روان رنجورخویی به شکل غیر مستقیم ومنفی و از طریق خشنودی شغلی بررفتار مدنی نوعدوستانه اثر دارد .
اسمیت وهمکاران(۱۹۸۳) به اثرات زمینه های شهری، روستایی بر دوحیطه رفتار مدنی دست یافتند . افراد دارای زمینه های روستایی بیشتر به انجام رفتارهای مدنی گرایش نشان میدهند . این محققان تبیین این مسئله رابسیار مشکل مییابند، اما مطرح کردند که این یافته هایشان ممکن است از طریق اخلاق شغلی قابل تبیین باشد . اخلاق شغلی به عنوان باورهای یک شخص مبنی بر خوب ودرست بودن شغل، واینکه هر چه بیشتر کار کنید بیشتر به دست میآورید تعریف میشود . همچنین افراد با اخلاق شغلی قوی تمایل دارند در صورت تنبلی خودشان را مورد تحقیر قرار دهند . کارکنان با اخلاق شغلی بالا اعتقاد دارند که باید در جهت یک تلاش روزانه عادلانه همت گماردند، همچنین، اینها انگیزه بالایی برای تلاش بیشتر دارند ومعتقدند که در صورت خستگی ویا ناامیدی باید به تلاش ادامه داد . علاوه براین مسئولیت کارهایشان را میپذیرند، خودشان را بهانجام تکلیف در بالاترین سطح از توانایی ملزم میدانند اشخاص با اخلاق شغلی بالا وقوی وقتی باور کنند آنطور که شاید وباید سختکار نمیکنند ممکن است احساس گناه کنند (گرینبرگ[۴۲]، ۱۹۷۷) . بنابراین افراد با اخلاق شغلی بالا ممکن است بیشتر به انجام رفتارهای مدنی از قبیل تمیز کردن محیطکار، داوطلب شدن برای انجام کارهایی که جزء وظایفشان محسوب نمیشود، اقدام کنند . در این الگو پیشنهادی اخلاق شغلی جایگزین زمینه شهری/ روستایی شده است، چون افراد با زمینه های شهری هم ممکن است یک اخلاق شغلی قوی را رشد دهند . براساس این یافتهها پیشبینی میشود که اخلاق شغلی اثر مستقیم ومثبتی بر هر دو نوع رفتار مدنی دارد .