راناده[۴۰۳] میگوید: آتمن غیر قابل درک است چرا که او موضوع درونی است که شناخته نمیشود.
آتمن به همه چیز آگاهی دارد. او تمام روابط را درک میکند هرگز درگیر هیچ رابطهای نمیشود. تمایز موضوعات و اشیا را در بر گرفته و عالم و معلوم است. او نامتناهی است. در انتهای اوپهنیشدها آمده است: آتمن، مطلق غیر قابل درکی است که به عنوان برهمن آزاد شناخته میشود. او نفس پنهان در موجودات است که بوسیلهی هوش ناهنجار دریافت نمیشود. او توسط بصیران از طریق هوش لطیف و درک مستقیم دریافت میشود. [۴۰۴]
او در عالم کبیر به صورت سه مرتبهی هستی و در عالم صغیر (انسان) به شکل پنج قشر تعینات جسمانی تجلی میکند که در جای خود به آن پرداخته میشود.
از آنجایی که جیوه همان آتمن است البته با تفاوت اندکی که ذکر شد، لذا بند دوم از تیتریهاوپهنیشد، پنج آتمن را ذکر میکند آتمنهای آنّهمیه، پرانهمیه، منومیه، ویجناننهمیه و آنندهمیه که همگی آنها مانند نوع انسان و طبیعت به صورت یک کل نشان داده شدهاند.
چهار آتمن اول مانند پوشش و پوستهای هستند که همانطور که قبلاً ذکر شد کشه نامیده میشوند. آتمن پنجم مانند هستهی مرکزی و اصل میباشد و با درآوردن یک به یک این پوستهها به تدریج در لایههای درونی نفوذ کرده و در نهایت به ژرف ترین بخش اساسی وجود انسان و طبیعت دست پیدا میکنیم.[۴۰۵] آتمن انهمیه، خودی است که وابسته به غذاست و تجسم آتمن در بدن مادی انسانی است. اندامهای جسمانی اجزای تشکیل دهندهی آن هستند. آتمن انهمیه، پرانهمنیه را در درون خود جای داده است. خودی که وابسته به نفس و حیات است، این آتمن، شالودهی زندگی است و در یک معنای کیهانی کل فضا، بدن اوست، زمین هم شالودهی بنیان آن است. با درآوردن این دو لایه به لایهی سوم یعنی منومیه میرسیم. خودی که وابسته به ذهن است اجزای تشکیل دهندهی آن ودههای چهارگانه همراه با براهمنهها [۴۰۶]بیان شدهاند.[۴۰۷]
ژرفترین لایهی یافت شده آتمن، ویجنانه میه است. خودی که به شناخت وابسته است. این جایگاه آتمن را نیز باید مانند یک پوسته رها کنیم تا در نهایت به آنندهمیه برسیم خودی که وابسته به سعادت و سرور است. ژرفترین جوهرهی وجود آدمی و طبیعت میباشد. افکار در برابر این آتمن محو میشوند و دیگر موضوع شناخت نیست این آتمن در برابر حقیقت تجربه است که از جنبهی ماورایی آن وصف ناپذیر، غیر قابل فهم، بدون آگاهی و غیر حقیقی قرار گرفته است. چرا که آفریدگار سعادت است.[۴۰۸]
فرد این آتمن قائم به ذات را فراموش میکند و اتحاد خود را با تودهی پوست، گوشت، چربی، استخوانها متحد میداند در حالیکه بشر از تفاوت خودش با نفس با خبر است. روح یا آتمن از این جسم انسانی، متعالیتر است، آتمن نمیخواهد دوباره و دوباره متولد شود و در میان غم وشادی که جز لاینفک زندگی انسان هستند قرارگیرد درک نفس و درک خدا می تواند به آسانی بوسیلهی کمک یک گوروی حقیقی صورت گیرد.[۴۰۹]
اینکه چطور روح و بدن اسیر میشود و توسط نفس مشروط میشود اینگونه پاسخ داده شده که این امر، کار اویدیه است. غفلت از خود حقیقی بحث این مسأله میشود و محدودیتی است که توسط خود برهمن تحمیل شده و این یک تبعید اختیاری برای تحقق بخشیدن بهتر خوشی (لذت) منزل گزیدن در این بدن است.[۴۱۰]
جسم به علت وجود جیوه جایگاه مناسبی برای تولد مجدد میشود. همانطور که ذکر شد جسم، بدن علّی نامیده می شود زیرا او علّت قرار گرفتن روح است. در اوپهنیشدها پسر جوانی به نام نچیکتس[۴۱۱] از یمه[۴۱۲] خدای مرگ در مورد حوادث بعد از مرگ میپرسد. یمه ابتدا از پاسخ طفره میرود، چرا که خدایان لازم نمیدانند هر چیزی را بگویند. بالاخره او جوابی میدهد که شکلی از درک هندویی از زندگی و مرگ است. او میگوید بدن از دو بخش روح و جسم یعنی آتمن و شریره تشکیل شده که آتمن ابدی است و این شریره است که میمیرد. روح بوسیلهی سه شریره یعنی استوله و سوکشمه و کرنه احاطه شده است و زمانی که پیغام یمه بیاید مرگ اتفاق میافتد یعنی او ذهن را از جسم بیرون میکشد و در این زمان جسم، بیحس میشود و نسبت به حوادث عکسالعمل نشان نمی دهد. نابودی آغاز شده و جسم باید سوزانده شود. کاسهی سر ترک پیدا کرده باز میشود روح و بدن علّی میتوانند از آن خارج شوند و در طول مراسم مرده سوزانی، این روند ادامه پیدا میکند.[۴۱۳]
برای روح در این آئین دو راه وجود دارد یا اینکه رهایی یافته و به برهمن برسد که در این صورت از چرخهی باز پیدایی جدا شده و نیازی نیست تا به جسم دیگری وارد شود اما راه دوم اینگونه است که فرد بر اثر اعمال گذشتهاش دچار کرمه شده و بعد از مرگ روح او وارد جسم دیگری خواهد شد. روح با توجه به صلاحیت و امور انجام شده وارد جسم شده و شریره بوجود میآید.
هنگامی که روح درون آگاهی جسمانی نزول پیدا میکند تحت نفوذ مایا و اویدیه قرار میگیرد و زمانیکه بوسیلهی مایا فریب خورده و اغوا میشود محدود به نفس شده و با جسم متحد میگردد. او مانند نفس به همهی محدودیتهای خود و شرایط جسمانی نسبت داده می شود. او نمیتواند علم لایتناهی و حضور خود را مستتر نشان دهد. او خود را محدود دیده و میگوید: «من بدن هستم، این خانوادهی من و نام من است، این دارائی من است».[۴۱۴]
ظرف نزول روح با توجه به کرمهی فرد متفاوت و بر اثر هر عملی که او در این دنیا انجام داده شریرهی او در دورهی بعد متفاوت است این روح ممکن است در سنگ، حیوان، انسان، درخت و غیره بروز پیدا کند. لذا با توجه به مسائل ذکر شده مشخص می شود که سه بعد وجودی انسان یعنی جیوه، آتمن و شریره به طور مستقیم با یکدیگر رابطه داشته و بر همدیگر اثر میگذارند.
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir
فصل پنجم
نحوهی ارتباط ابعاد سهگانه انسان با برهمن،
سمساره و تپسه
مقدمه
برهمن در آئین هندو حقیقت غایی هر چیز محسوب می شود در همه این آئین او را به عنوان حقیقت ازلی معرفی می کنند که وجود هر موجودی از اوست. برای او اوصافی میآورند که در برگیرندهی همه چیز است. آنها او را سرچشمه همه چیز میدانند با توجه به اعتقادات آنها این سوال مطرح می شود که برهمن به عنوان خدای مطلق چه رابطهای با آتمن، جیوه و شریره به عنوان عناصر تشکیل دهنده انسان دارند؟ با مطالعه متون هندوئی میتوان به این مسأله پی برد که خود حقیقی یعنی آتمن را با او یکی می دانند.
سرنوشت انسان پس از مرگ، موضوعی است که همهی مکاتب به آن پرداخته و آن را مورد بررسی قرار میدهند. تناسخ در آئین هندو نیز همینگونه است. سمساره، روندی است که توسط آن، مادهی اثیری، جسم را ترک کرده و به جسمی دیگر وارد می شود و یا به عبارت عامتر، حالت وجودی دیگری اعم از انسان، حیوان و گیاه به خود میگیرد. برهمن به عنوان وجودی متعالی در این روند تأثیر میگذارد. سؤال این است که انسان با توجه به ابعاد وجودیاش چگونه بر این چرخه تأثیر میگذارد؟
از دیگر مفاهیم مهم آئین هندو، ریاضت یا تپسه است که خاستگاه آن را میتوان از بدو آفرینش دانست، چنانکه در کتب هندویی آمده است که این عمل توسط خدایان و همچنین انسان برای تغییر و یا از بین بردن کرمه انجام میشده است که برای تبیین بیشتر به این مباحث میپردازیم.
ارتباط ابعاد سهگانهی انسان با برهمن
برهمن تنها حالت وجود است. نه وجود شخصی دارد و نه شیئ است. بلکه مفهومی غیر شخصی است او را میتوان حالتی دانست که از تمامی موضوعات و اشیاء آزاد و بر همه برتری دارد. او را میتوان نامی برای تجربیات بی پایان موجودات کامل دانست. مکتب ادویته، برهمن را به نام سچیدآننده[۴۱۵]میشناسند که به معنای وجود ست[۴۱۶]، آگاهی چیت[۴۱۷] و سرور آننده[۴۱۸] است. البته باید این مسئله مورد توجه قرارگیرد که این عناوین جزء ویژگیهای برهمن محسوب نمی شود بلکه این موارد واژگانی هستند که بشر بتواند توسط آن برهمن را درک کند. سچیتآننده نماد برهمن است که توسط ذهن برای شناخت هر چه بهتر برهمن توضیح داده شده است.[۴۱۹]
فلاسفهی اوپهنیشدی برهمن را، حقیقت نهایی معرفی می کنند که در پس جهان آفرینش وجود دارد. این حقیقت نهایی با ابعاد انسان ارتباطی تنگاتنگی دارد. آنها برهمن را متحد با آتمن میدانند و آن را با عبارت تت توام اسی توضیح می دهند که تت بر برهمن دلالت می کند و از این طریق اوست که جهان بوجود میآید. توام به معنای تو است که برای آتمن یعنی نفس فردی به کار میرود. چندوگیه(۸٫ ۷٫ ۶) این مسئله را اینگونه بیان می کند: ” آن، همان چیزی است که دارای بهترین وجود میباشد و به عنوان روح همهی جهان است آن نفس است، آن تو هستی.”[۴۲۰]
او را سچیتآننده معرفی نمودهاند اما باید گفت در عین حال سچیتآننده نیست بلکه اینها صفات نیکی هستند که به برهمن نسبت داده شده است تا درک بهتری از برهمن ارائه شود و او برای افراد قابل شناخت باشد یعنی اینکه این صفات هیچ خللی در ذات برهمن ایجاد نمی کنند بلکه به عنوان مشخصههای نیک او محسوب میشوند که در تجربهی معنوی بدست میآید. یجنهولکیه فرزانهی اوپهنیشدی میگوید: هیچ چیز دیگر یا توضیح بهتری از برهمن وجود ندارد جز اینکه بگوییم آن، نه این است نه آن.[۴۲۱]
برهمن، محافظ همهی جانداران چه انسان و چه موجودات تک سلولی است. او در همه چیزی نفوذ دارد. این حالت در انسان بیشتر از سایر موجودات است. روح همان روح است اما از لحاظ ساختار بدنی و احساسات تغییر نموده است و گرنه ارواح موجودات برابرند این مسئله یک اتحاد فیزیکی در تنوع و گوناگونیهای تجربی است.[۴۲۲]
نحوهی پدید آمدن آتمن
آتمن چیستی انسان یا همان حقیقت متعالی اوست. او در ذات همهی موجودات وجود دارد و به هر موجودی یک حقیقت و واقعیت کامل بخشیده است اگر او را همان برهمن بدانیم او روح جهان است.
فصل ششم چندوگیه اوپهنیشد به این نکته اذعان دارد، شوتاکتو اینگونه میبیند که آن حقیقت الهی، اشتیاق به زیاد شدن داشت و درون عناصر آب، آتش و زمین متکثر شد. او وارد این عناصر شد و آتمن بوجود آمد، سپس آتمن به عنوان زمینه یا اساس همهی موجودات آفریده شده، قرار گرفت.[۴۲۳]
در فصل دوم تیتریه اوپهنیشد نیز تجزیه و تحلیلی از ذات انسان را مشاهده میکنیم که در تفکر هندویی شکل گرفته است. این تفکر، نفس یا خود حقیقی و یا همان آتمن را توضیح داده است که درون پنج پوسته یا کشه محصور شده است. غلاف فیزیکی را انهمیه کشه مینامند، غلاف حیاتی را پرنهمیه کشه، غلاف ذهنی، منومیه کشه، غلاف عقلی ویجنانهمیه کشه و غلاف سعادت یا سرور، آنندهمیه کشه نامیده میشود و این غلافها یکی پس ازدیگری آتمن یا نفس حقیقی را که در مرکز قرار دارد پوشاندهاند. بیرونیترین غلاف، جسم غذایی یا خوراکی و یا بدن مادی میباشد که پی در پی یا غلاف یا بدن یعنی نفس یا نیروی زندگی، ذهن، آگاهی و سعادت در مرکز، آتمن را پوشاندهاند. سعادت، به عنوان نزدیکترین چیز به نفس قرار دارد. این پنج غلاف ذات انسانی در اوپهنیشدها بوسیله فلسفهی ودانته و بسیاری از مکاتب یگه توضیح داده شده است.[۴۲۴]
آتمن، جرقه یا شعاعی از ملکوت، از واقعیت مطلقی است که درون شخصیت کرمهای که حالت فردی میباشد قرار گرفته است. آتمن خلق نشده و در حقیقت، با واقعیت مطلق، یکی است. او فقط در جهان مایا، متجلی شده و به همین علت اینگونه به نظر میرسد که از آتمنهای دیگر و واقعیت مطلق جداست. ممکن است اینگونه تصور شود که تعداد زیادی آتمن وجود دارد اما حقیقت این است که او فقط یکی است که توسط مادهی کرمهای شکل گرفته و خالص است و با واقعیت مطلق، متحد است.[۴۲۵]
همهی جهان یعنی جهان کیهانی، تجلی برهمن و اتحاد آن با یک نفس فردی میباشد که همان آتمن است. جهان آتمن و آتمن فردی از هم جدا نیستند. این مسئله در حماسههای بزرگ هندو نیز مشهود است. چنانچه در رامایانه و مهابهاراته، حقیقت راستین و تقدیر زندگی بشر آشکار شده است. رامه[۴۲۶]، نماد یک انسان متعالی است. این حماسه، از طریق شخصیتهای آن، پیامهای بسیار بزرگی به ما منتقل می شود. هدف زندگی بشر بر طبق گیتا، درک نفس است یعنی اینکه شخص به حقیقت خودش آگاهی داشته باشد. تجربهی هندویی، حقیقت و واقعیت معنوی را به عنوان یک مسئله ملکوتی یا الهی توضیح میدهد و تأکید می کند که همهی موجودات از یک نیروی غیر مادی به نام برهمن بوجود آمدهاند.[۴۲۷]
جیوه نیز که یکی از ابعاد انسان است با برهمن ارتباط دارد. جیوه برگرفته از برهمن است که در بدن، تجلی یافته است. شوتاشوتره در ۹، ۵ میگوید: ” جیوه به اندازه یک تار مو است که به هزاران بخش شکافته شده، یکی از آن بخشها خود نیز به صدها تکهی دیگر قسمت شده است. جیوه بسیار ریز است و در قلب جای دارد. او در بدن به صورت آگاهی جریان دارد همانگونه که عصارهی چوب در درون اتاق جریان دارد. ” جیوه بیشتر بسط داده شده و درون بدن فردی با پرکریتی ظهور پیدا می کند.[۴۲۸]
البته هر کدام از مکاتب، دیدگاه متفاوتی در مورد جیوه دارند به عنوان مثال بر طبق دیدگاه ویشیشتهدویته ودانته[۴۲۹]، جیوه، انو [۴۳۰] یا ذره میباشد و علت آن، این است که اوپهنیشدها، جیوه را به عنوان یک چیزی که بی نهایت کوچک است معرفی کرده اند. به عنوان مثال موندکهاوپهنیشد میگوید: این آتمن، انو است و بوسیله ذهن شناخته می شود و شوتاشوتره نیز میگوید: نفس چیزی است که کوچکتر از هزاران تشعشع نور است که درون هزاران زمان تقسیم شده و هنوز در محدوده بسیار ریزی قرار دارد.[۴۳۱]
جیوه میتواند با برهمن یکی شود. وحدت جیوهها با برهمن به این صورت است که برهمن به صورت نفس یا خود تقسیم نشده است. این مسئله نشان دهنده این است که جیوهها همان برهمن هستند و به چیزهای دیگر تقسیم نشده اند. تفاوت اصلی جیوه با برهمن و همینطور جیوهها که به عنوان، خودهای بیشمار جداگانه و مستقل شناخته میشوند در تجربیات مرسوم بشری وجود دارد. این مسئله در فلسفهی ودانته، به علت وجود مایا و اویدیه، تحت عنوان ” ظهورات دروغین” شناخته میشوند.[۴۳۲]
شنکره معتقد است برهمن، تنها موجودی است که وجود دارد، هستی و کیهان، بدنش میباشند و جیوهها یا ارواح، موجودات زندهی بیشماری هستند که در کیهان، اسیرند. آنها اشعههای خورشیدند که از آن متشعشع میشوند. ارواح فردیای هستند که از برهمن یا کیهان، نمیتوانند جدا باشند. درک این موضوع، بخشی از دانش است که به نجات و رستگاری ختم می شود.[۴۳۳]
جیوه در اصل همان برهمن است با یک اختلاف و آن، اندازه بسیار کوچک جیوه میباشد. جیوه، سعادت و آگاهی برهمن است که به این حالت درآمده و محدود شده است. مانند الماسی که با آلودگی پوشیده شده است. او با منیت یعنی اهم کاره[۴۳۴] و پرکریتی پوشیده شده است. این جسمانیت جیوه توسط بدن و چرخهی سمساره بوجود آمده است که همگی آنها نتیجه منیت یا نفس میباشند.[۴۳۵]
جیوه، خاستگاه و پشتوانهی اولیه خود را که از برهمن بدست آورده، فراموش نموده و منیت باعث شده تا جیوهها در جهان دچار کشمکش شوند و از این امر یعنی رابطه جیوهها و جهان، مایا بوجود آمده است. پس این ارواح کوچک همگی، همانطور که گفته شد شبیه تشعشعات خورشید میباشند اما در عین حال تشعشعات آن نیستند. هر روحی یک بخش الهی دارد که از خدا نشأت گرفته است. جیوه می تواند از اموری که به خاطر جهل و اثرات مایاست رها شود. نفس به خاطر کرمه دستخوش تغییرات شده و در چرخهی سمساره گرفتار می شود اما بوسیله مکشه می تواند این آگاهی را دوباره بدست آورد.[۴۳۶]
مسئله مهمی که تمامی مکاتب فلسفی هندوئی به عنوان اصل تفکر خود مطرح می کنند و در سوترهها نیز آورده شده مسئله برهمن و اتحاد او با آتمن و جهان است. در اصل رابطه بین خدا، جهان و انسان مسئلهی متافیزیک است و وجود انسان، بخشی از جهان میباشد و جهان نیز در برگیرندهی موجودات مدرک و غیر مدرک میباشد که به برهمن نسبت داده می شود. بنابراین میتوان گفت: برهمن و انسان که به نوعی نمایندهی همهی موجودات زنده است و جهان مادی سه ضلع فلسفی را تشکیل میدهند.[۴۳۷]
با توجه به تمامی مباحث مطرح شده در این امر، مشخص می شود که انسان بر اساس نظر اوپهنیشدها، دارای دو بعد اصلی روح و جسم است که بعد روحانی او به دو بخش آتمن و جیوه یعنی روح فردی و نفس تقسیم شده و از این جهت میتوان انسان را متشکل از آتمن، جیوه و شریره دانست و آنچه اسیر چرخهی زاد و مرگ می شود، جیوه است که به خاطر پوشیده شدن توسط جرمهای مختلف محدود شده و به عنوان شریره، در چرخهی باز پیدایی گرفتار میگردد اما آتمن به عنوان بخش زندهی یک موجود در انسان قرارگرفته و ابدی و جاودان است و هم اوست که با برهمن متحد شده و انسان را از این چرخه نجات میدهد.
جیوه و آتمن، دو بعد برهمن میباشند که این دو بعد در اصل، یکی هستند که بوسیله اتحاد با برهمن به مکشه رسیده و رها خواهند شد.
ارتباط ابعاد سهگانهی انسان با سمساره و نقش آن در سرنوشت آن
سمساره در سنسکریت به معنای سرگردانی آمده است و در تمام نظامهای فلسفی هند پذیرفته شده است. همانطور که مشخص است هدف آیین هندو، رهایی از سمساره و در نهایت پایان دادن به چرخهی تولد و باز تولد میباشد. این دیدگاه در مورد نفس، متفاوت از نفس مورد بحث در روانشناسی است. برطبق این دیدگاه، جهل نفس موجب رنج انسان می شود. سانکیهه که قدیمیترین مکاتب فلسفی هندوئی است تفاوت بزرگی مابین روح و ماده قائل است. آنها روح را دارای آگاهی میدانند که به خاطر این زندگی، گرفتار ماده شده است.[۴۳۸]
در مطالعه تفکر هندویی، این مفهوم بارها ذکر شده است البته نه این واژه و عبارت، اما در ودهها برای نخستین بار مشاهده میکنیم که نظریهی روح بسیار مطرح می شود که این روح می تواند بدن را ترک کند. در رگوده، متوفی به جهان نیاکان میرود و این مسئله برای همهی مردگان رخ می دهد و تفاوتی بین ارواح خوب یا گناهکار وجود ندارد اما رگودهی متاخر تمایزی مطرح شده است. اصل بر این است که ملکوت یا آسمان برای اشخاص درستکار و جهنم برای افراد نابکار میباشد و در رگوده(I,35) سه ملکوت یا سه جایگاه برای متوفی، ذکر کرده است. در رگوده (X,14,8) آمده است: ” تو با پدارنت و با یمه متحد خواهی شد. تو با کارهای خوب در عالیترین ملکوت پاداش میگیری، تو به خانهات بر می گردی، تو عیوبت را رها خواهی کرد. تو با بدنت یکی میشوی و سرشار از قدرت خواهی شد.” این سروده تنها به یک روح اشاره نمی کند بلکه به روح بسیاری اشاره می کند که قابلیت رفتن و برگشتن با اعمال خوب را دارد.[۴۳۹]
متون و داستانهای قدیمی[۴۴۰] هند نیز شامل مواردی هستند که به سمساره اشاره می کند. داستانهایی که در مورد درختان و گیاهان هستند و به واقعیتهای متافیزیکی مشهوری اشاره می کنند و با تغییر یافتن مفاهیم، جانداران دچار مرگ شده و یا در چرخهی سمساره گرفتار میشوند. جیوه را زندگی معنا نموده اند و مکشه، رهایی است. جیونموکتی نیز فردی است که به حالت آگاهی متعالی رسیده در حالیکه هنوز زنده است و در این حالت است که چرخهی تولد و باز پیدایی پایان مییابد و روح رها شده در آگاهی سرشار از برهمن است و سمساره یعنی گردش مکرر تولد و مرگ، فعالیتش پایان مییابد. در اوپه نیشدها میخوانیم، با دستیابی به برهمن، آنچه باید اتفاق بیفتد، رخ خواهد داد هیچ غم واندوهی وجود نخواهد داشت، پرندگان و حیوانات، وجود دارند و زندگی می کنند و تنها کسی که ذهنش را به حالت تفکر و تعمق نگه داشته است در آنجا زندگی می کند. تمامی این مفاهیم در داستانها و اسطورههای هندوئی ذکر شدهاست.[۴۴۱]
در براهمنهها نیز نظریهی باز تولد ذکر شده است. شتهپته براهمنه[۴۴۲](I.5.3.14) میگوید: مطمئناً پس از پایان زمستان، دوباره بهار خواهد آمد. در زندگی برای بیرون راندن یکی دیگری متولد خواهد شد بنابراین اوست که میداند این دوباره زاییده شدن در جهان ضروری است. بنابراین عنصری که در مورد نظریه سمساره در اینجا مطرح شده این است که روح سیار، در این دنیا، سیار است یعنی دوباره زاییده شدن مخصوص این جهان است. [۴۴۳]
نظریهی بازپیدایی در اوپهنیشدها نیز مطرح شده است. واژهی سمساره اولین بار در کتهاوپهنیشد (III, 7) آمده است و همچنین در بریهدآرنیکه (IV, 4.4) نیز اینگونه مطرح شده که همانگونه که زرگر، تکهای طلا را برداشته و شکل جدید و زیباتری به آن میدهد. به همان صورت، روح این بدن مادی و جهل آن را رها کرده و شکل زیباتر که شبیه هر یک از نیاکان (گندهاروهها)[۴۴۴] یا خدایان (پرجاپتی)[۴۴۵] یا موجودات دیگر میباشد برای خود برمیگزیند. در کتهاوپهنیشد مسأله اینگونه مطرح می شود که شخصی که درک ندارد و بیفکر است و ناخالصی دارد به هدف نرسیده و وارد سمساره میگردد. البته اینجا، علت بازپیدایی مطرح نشده است.[۴۴۶]
در بریهدآرنیکهاوپهنیشد گفتگویی در مورد بازپیدایی وجود دارد. شبیه همین در چندوگیه (V.3.3) آمده است که در هر دو اوپهنیشد، شاگرد جوانی به نام شوتاکتو به نزد آموگار کشتریهای به نام جیبلی[۴۴۷] میرود و استاد اینگونه از او میپرسد که آیا میدانی انسان بعد از مرگ چگونه است و به کجا میرود؟
شاگرد پاسخ داد: نه.
او گفت: میدانی چگونه آنها دوباره به این جهان بازمیگردد؟
شاگرد گفت: نه.
استاد گفت: میدانی چرا آن دنیا با افرادی که به آنجا میروند پر نشده است؟
او گفت: نه، چرا آن جهان پر نشده است؟
در پاسخ، از سفر ارواح پس از مرگ صحبت به میان آمد و بیان شد ارواحی که عبادت می کنند و به جهان برهما اعتقاد دارند هرگز برنمیگردند اما ارواحی که خیرات می کنند، ریاضت کشیده و قربانی می کنند، دوباره در زمین متولد میشوند و کسانی که این دو راه را نمیدانند و آن را انجام نمی دهند مانند حشرات و حیوانات گزنده دوباره متولد میشوند. آن جهان به خاطر واقعیت بازپیدایی هرگز پر نمی شود.[۴۴۸]
در اوپهنیشدها برهمن را با یک درخت انجیر قدیمی که ریشههایی در بالا و شاخههایی در پایین دارد نشان دادهاند. در آن درخت، همهی جهان وجود دارد و فراتر از آن هیچ چیزی نمی تواند عبور کند. در گیتا نیز آفرینش را با درختی که ریشه های آن در ملکوت و شاخههای آن در پایین یعنی این جهان میباشد نشان دادهاند. به این درخت، “اشوتتهه”[۴۴۹] گفته می شود که نماد آفرینش است اما همین درخت در کته اوپهنیشد برای سمساره و چرخهی زاد و مرگ به کار رفته است.[۴۵۰]
متون هندو برای این کلمه، معانی متعددی ذکر کرده اند. اشوه[۴۵۱] به معنای اسب است و اشوتهه یعنی جایگاه اسب، چرا که اسبهایی از خورشید به دنیای یمه (یمهلوکه)[۴۵۲] فرود میآیند و از آنجا که آگنی یا یجنهپرجاپتی[۴۵۳] از آسمان خدایان به زیر افتاد، این کلمه استفاده می شود. شنکره این واژه را توضیح داده و از آن، به درخت سمساره یاد میکند. شوتاشوتره در (۳٫۹_ ۳٫۷) و (۶٫۶_ ۴٫۶ ) به این درخت اشاره کرده است.[۴۵۴]
بهگودگیتا (۲٫۲۲) میگوید: همانند شخصی که لباس کهنه را درآورده و لباس جدید میپوشد به همان صورت، روح، یک بدن مادی را رها کرده و وارد بدن مادی دیگری می شود. سمساره لذتهای زودگذری را بوجود میآورد که باعث می شود افراد به بازتولد برای لذت بردن از لذات بدن فانی، مایل شوند. برخی تفکرات هندویی بر این امر است که آتمن پس از چندین دوره تناسخ، در جستجوی اتحاد با روح کیهانی یعنی برهمن برمیآید.[۴۵۵]
مسئلهی اساسی این است که جهان تجربی انسان از ارواح فردی تشکیل شده که همه نسبت به هم روابط علّی دارند که این امور واقعی نیستند و واقعیت یکی است، غیرقابل تغییر، کامل و درونی که همان برهمن است. ذات انسان توسط عناصر سمسارهای جسم و آگاهی فردی و جیوه از بین نمیرود. آتمن نیز غیر فانی و بدون شکل و محدودیت است و این امر، پایه همان نظریهی معروف “تت توام اسی” است. در اوپهنیشدها وجود سمساره را لیلا میدانند. ذات برهمن، شادی و سعادت است اما سمساره، مایا و غیرواقعی است که انسان می تواند این مایا و اویدیا را از بین برده و نفس حقیقی خود را که همان برهمن است آشکار کند و همین مسأله باعث رهایی از چرخهی سمساره خواهد شد. و تمام بحث اوپهنیشدها، حول همین محورهای روابط برهمن و آتمن با سمساره است.[۴۵۶]
بنابراین آتمن بر طبق موارد ذکر شده تغییری نمی کند بلکه این جیوه است که بواسطه محدودیت به شریره تبدیل شده و اصل تغییر موجود زنده در چرخهی سمساره در شریره اتفاق خواهد افتاد، چرا که شخص، عین اعمالش است و اگر کار خوب انجام دهد به اشکال خوب و اگر کار بد انجام دهد، به شکلهای بد تغییر پیدا می کند. افکار هندویی، اکنون بر متون اوپهنیشدی بیشتر تأکید دارند چرا که در ودهها اعتقاد بر این بود که گردونهی بازپیدایی وجود ندارد بلکه فرد، تنها به جهان نیاکان وارد خواهد شد اما متون اوپهنیشدی بر این امر تأکید می کند که شخص با توجه به اعمالش وارد چرخه می شود و تنها در صورتی که آتمن با برهمن یکی شود از این گردونه رهایی خواهد یافت.
رابطه ابعاد سهگانهی انسان با تپسه
تپسه در رگوده به عنوان نیروی خالق آمده است. به این معنی که بینظمی را تبدیل به کیهان یا جهان میکند. در عمل متقابل با دیگر اشکال گرما یا حرارت، تپسه موجب می شود جهان در اسطورههای آفرینش ودهای بوجود آید و این مسأله به عنوان یکی از خصوصیات خدایان ودهای از قبیل آگنی و سوریا[۴۵۷] آمده است، در حالیکه ایندره[۴۵۸] تپسه را در حرارت نبرد بوجود میآورد. [۴۵۹]
در مراسم قربانی یجنانه[۴۶۰]، قربانی کننده باید گوشهنشینی اختیار کرده و در حالیکه روبروی آتش نشسته از درون با خود خلوت کند همانگونه که راهبان در مراسم تشریفاتی این عمل را انجام میدهند. در آئین هندو اسطورهها و مراسمات تشریفاتی زیادی وجود دارد که در همهی آنها تپسه انجام میشده است چرا که تپسه، نیروی خالق یک واقعیت جدید است. پس از مدت زمانی، ریاضت ابتدایی که به معنای تپسه بود، بوجود آمد و برهمهچاریههای مجرد، تپسه را بوسیله اعمال ریاضتشان انجام میدادند. این امر در اتهرووده (۱۷٫۱٫۲۴) ذکر شده است. در شتهپتهبراهمنه (۱۱٫۵٫۸٫۱ و ۱۰٫۵٫۳٫۱) نیز به این مسأله اشاره شده است.[۴۶۱]
در رگوده، سرودهای خاصی وجود دارد که تپسه را به عنوان عنصر اساسی نیرو در آفرینش معرفی کرده است. تپسه به عنوان دارایی یا ثروت راهبان شناخته می شود. یک راهب، قربانی را به عنوان یک نیروی خالق نگهدارندهی جهان انجام میدهد. شخصی که قربانی را انجام میدهد دانش درستی نسبت به آن دارد و قادر است که با نیروی تپسه متحد شود. مرتاضانی که به جنگل میرفتند و آرنیکهها را سرودند، آن عمل را انجام میدادند.[۴۶۲]
رگوده (۱۹۰٫X) این چنین میگوید: از حرارت (تپسه) نظم کیهانی مشتعل است. از آنجا که شب تیره بوجود آمده بود. از آنجا که اقیانوس با امواجش مواج بود. تپسه دومین بند از آخرین سرود رگوده است که از آن به آتش ریاضت، تحمل عذاب جسمانی دشوار و مراقبه نیز یاد می کنند. در این صورت، تپسه، انرژیای است که به نظم کیهانی و واقعیت، حیات میبخشد. در آئین هندو، به مرتاضی که روزهایش را به تفکر میگذراند شخص مراقبهگر و در حال انجام تپسه میگویند. او در حالت استراحت و سکون نیست بلکه یاریدهنده فعال در برقراری جهان است. حرارت، انرژی و قدرت مراقبه قابلیت ساختن و ویرانی جهان را دارد.[۴۶۳]
تپسه توسط خدایان نیز انجام میشده است چنانچه در اسطورههای هندوئی موارد بسیاری از تپسه ذکر شده است. پاروتی[۴۶۴] برای پیروز شدن در نبردهایش، تپسه انجام میداده است. شیوه، کار اشتباهی را انجام میدهد و برای رفع آن متوسل به تپسه می شود. ویشوهمیتره[۴۶۵] یکی از ریشیهای مهم هندوئی، تجسم تپسه است. زمانیکه رامه تبعید می شود بهارات[۴۶۶]، تپسه انجام میدهد و دیگر لباس نمیپوشد. دانش و مراقبه برای روح ضروری است، شخص برای پیشرفت باید به فهم درست برسد. اگر تپسه همراه با عقیده و عشق و انسانیت باشد مفید است.[۴۶۷]