“
۲-۱۱)دیدگاه های روانشناسی در مورد اشتغال زنان
۲-۱۱-۱)فرضیه کمبود
در دیدگاه اول ، روان شناسان معتقد به فرضیه «کمبود » هستند . این دیدگاه معتقد است : اشتغال ، به ویژه اشتغال تمام وقت ، برای زنان پیامدهای منفی جسمانی و روان شناختی از قبیل احساس گناه و اضطراب به همراه خواهد داشت . اشتغال نقش اضافی زن است که بر او فشار وارد میکند . پژوهشگران معتقدند : احساس فرسودگی در مردان بیشتر به عواملی مربوط است که به طور مستقیم به کار آن ها مربوط است ، اما فرسودگی در زنان با عواملی همچون فشار نقش ، میزان حمایت اجتماعی و غیره در ارتباط است .
۲-۱۱-۲)فرضیه بهبود
این دیدگاه معتقد است : نمی توان ادعا کرد در صورت لزوم ، ایفای نقش های گوناگون به معنای فشار بیشتر است ، بلکه نقش های گوناگون به این دلیل که منابع گوناگون برای احساس رضایت و پاداش های شخصی را فراهم می آورد ، موجب بهبود عملکرد روان شناختی فرد میگردد
۲-۱۱-۳) فرضیه ترکیبی
روان شناسان معتقدند : نقش های گوناگون تا سطح معینی از کار قادر به ارتقای سلامت جسمی و روحی است و از آن حد به بعد موجب احساس خستگی و فشار می شود که این احساس خستگی ، پیامد منفی دارد .
بنابرین با توجه به دیدگاه های ارائه شده و نتایج حاصل از مشکلات و موانع اشتغال در زنان ، می توان راهکارهایی برای بهبود شرایط اشتغال ارائه داد :
-ساعات کاری زنان باید متناسب باتوان جسمی آن ها باشد . در این زمینه ، زنان باید فقط بر اساس شرایط خود سنجیده شوند و نیازی به مقایسه آنان با مردها نیست .
-تاثیر قالب های جنسیتی در هر فرهنگی ، سابقه ای طولانی و عمیق دارد ؛ خصوصاًً که برای زنان موجب محدودیت شدید تنوع شغلی شده است . باید فعالیت همه جانبه ، بخصوص از طریق رسانه ها ، انجام شود تا آثار آن در بازار های کاری کم رنگ و محو گردد.
-هنگام استخدام و گزینش نیرو ، باید به تفاوت های فردی توجه شود و فقط توانایی ها و ویژگی ها و مهارت های مورد نیاز برای هر شغل سنجیده شود ، مگر مشاغلی که جنسیت جزء شرایط استخدام است.
-فعالیت های مستمر دولت برای کاهش تبعیض در دستمزدهای زنان و مردان و شرایط ارتقای شغلی به طور مستقیم بر احساس کارایی و رضایت شغلی تاثیر گذاشته و عملکرد شغلی را تحت الشعاع قرار میدهد ( برک ، ۱۳۸۴ ، ص ۳۱۲ )
گاهی در تعارض بین اشتغال و مشکلات ناشی از آن قرار میدهد و گاهی موجب انصراف از شغل یا حداقل بی رضایتی می شود ( صابر ، ۱۳۸۱ ، ص ۱۷ )
موارد مذبور برای اینکه ضمانت اجرایی داشته باشد ، نیاز به حمایت های قانونی دارد . بنابرین قوانین و مقررات مربوط به کار ، باید در جهت رفع موانع اشتغال زنان باشد .
۲-۱۲)پارادایم های جنسیتی
۲-۱۲-۱).پارادایم تقابل گرا:
این پارادایم بیش از پارادایم عامل گرا بر وجوه تمایز زیست شناختی و روان شناختی و فیزیولوژیکی زن و مرد تکیه میکند و مرد را نوع و واحد برتر حیاتی به شمار می آورد و اصولا زن را در مرتبه ای فروتر از حیات انسانی می نشاند . تقابل گرایان (کسانی که جوهر وجودی زن و مرد را نه در یک راستا بلکه در نقطه ای مقابل هم می بیند )به استناد برخی تمایزات زیستی و روانی زن با مرد ، عقیده بر برتری ذاتی مرد بر زن دارند و همین گمانه را در صور مختلف زندگی و از جمله عرصه ی حقوق و اخلاق نیز بسط دادهاند.
۲-۱۲-۲)پارادایم تساوی گرا :
اساس این پارادایم بر این اصل استوار است که زن و مرد هیچ تفاوت و تمایز زیست شناختی و روانشناختی واقعی با هم ندارند و تمایزات آن ها بیشتر ریشه ای غیر طبیعی و اجتماعی و تاریخی یا تربیتی دارد . لذا هیچ دلیلی برای برتر انگاری مرد به زن وجود ندارد . این پارادایم زمانی شکل گرفت که مکتب های مختلف فیمنیستی به منصه ظهور رسیده و رو به ازدیاد گذاشته بودند . امروزه مکتبهای افراطی تازه ای نیز سر بر آورده اند که برخلاف فیمنیسم کلاسیک که درصدد اثبات برابری های جوهری زن و مرد بودند این مکتب ها در اندیشه اثبات برتری فطری زن بر مرد میباشند .
۲-۱۲-۳)پارادایم تعامل گرا:
جوهره این پارادایم بر این مبنا میباشد که جنس مونث از لحاظ ویژگی های بیولوژیک و همچنین از حیث خاصه های روان شناختی تفاوتهایی با جنس مذکر دارد اما این تفاوت نه طولی بلکه عرضی هستند . مظهر پارادایم تعامل گرا نظام حقوقی اسلام است ، این نظام حقوقی به هیچ روی منکر تفاوت زیستی و روانشناختی در زن و مرد نیست .(حکیم پور ،۱۳۸۲،ص ۱۲۰ ،۱۲۵ و ۱۲۷)
۲-۱۳)دیدگاه اسلام
(یا اَیها الناسُ اِنا خَلَقناکُم مِن ذَکَر و اُنثی وَ جَعَلناکُم شُعُوبا وَ قَبائِلَ لِتَعارَفوا اِن اَکرَمَکُم عِندَالله اَتقاکُم اِنَ الله عَلیمٌ و خَبیر) ای مردم ! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید ؛ (این ها ملاک امتیاز نیست ) گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شما است ؛ خداوند دانا و آگاه است (حجرات آیه ۱۳ترجمه آقای ناصر مکارم شیرازی )
انسان با تنزل در عالم کثرت تعیناتی به خود میگیرد و به شکلهای مختلف و در لباسهای گوناگون بروز و ظهور میکند . در این آیه تصریح شده که جنسیت و ملیت از جمله این تعینات است که موجب تفکیک و تمیز انسانها از یکدیگر می شود و به خودی خود ملاک برتری و کرامت نیست بلکه آنچه موجب کرامت و برتری انسان است همان اصل گوهر وجود او است که با تقوی و پرهیزگاری صیقل یافته به تلالو و درخشندگی میرسد.
در واقع حقیقت انسان همان نفس ناطقه است که مرحله ای بالاتر از زن و مرد میباشد . جنسیت از خصوصیات ماده است . وجود خصایص موجب می شود انسان مرد یا زن باشد اما در مرحله حقیقت انسانی که نفس ناطقه است اصلاً جنسیت مطرح نیست (موسوی مدنی ، ۱۳۸۵، ص ۱۸)
در دیدگاه اسلام بحث برتری مطرح نیست بلکه تفاوتهای هر یک با توجه به وظایفی که برای آنان طراحی شده است و نیز توانمندی و کمالات هر یک با خصوصیات ویژه جنسیتی مورد بررسی قرار داده است . اصولاً تفاوتهای زن و مرد را می توان به سه دسته تقسیم کرد :
۱-تفاوتهای طبیعی در امور زیستی و روانی
۲-تفاوتهای اجتماعی که محصول رفتار و مناسبات میان افراد است
۳-تفاوت در پاره ای از احکام دینی ناشی از وحی ( بهزاد پور ، ۱۳۸۴ ، ص ۴۱ )
“