چهارمین مشکل نمایندگی در اصطلاح «خطر اخلاقی» نام گرفته است (بیمن[۲۳]، ۱۹۸۲ و ۱۹۹۰). این مشکل وقتی بوجود می آید که نماینده طبق نفع شحصی خود انگیزه پیدا می کند تا از شرایط قرار داد منعقد شده خارج شود. زیرا مالک اطلاعات لازم را در خصوص اجرای قرارداد و انجام عملیات لازم توسط نماینده را ندارد. به عنوان نمونه شخصی که اتومبیل خود را بیمه می کند و دچار تصادف میشود ممکن است تصادف فقط به سپر اتومبیل صدمه زده باشد اما شخص ادعا می کند که تصادف به بدنه اتومبیل (که قبلاً صدمه دیده بوده است) نیز رسیده است. این خطر در چارچوب رابطه بین سهامدار مدیر نیز وقتی بوجود میآید که سهامدار نتواند اقدام و عمل مدیر را ملاحظه کند (نمازی، ۱۳۸۴: ۱۴۹).
تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)
پنجمین مشکل مربوط به نمایندگی این است که قرار داد بین سهامدار و مدیر در شرایط عدم اطمینان منعقد میشود یعنی قرار داد به طور معمول در زمان خاصی جهت اجرای عملیاتی تنظیم میشود. اما نتیجه نهایی که ممکن است محصول یا سود باشد دست کم نیاز به گذشت یک دوره مالی دارد. در فاصله زمانی بین انعقاد قرارداد و حصول نتیجه آن اتفاقهای زیادی ممکن است رخ دهد که روی محصول نهایی یا سود اثر میگذارند. در متن تئوری نمایندگی این اتفاقها به دو گروه «عوامل قابل کنترل» و «عوامل غیرقابل کنترل» طبقهبندی میشوند. بنابراین دسترسی به محصول یا سود نهایی همیشه بر اساس احتمالات است و در حقیقت منبای قرار داد «ارزش مورد انتظار» سود است، نه سود مطلق، نظر به این که مدیر ریسک گریز است به طور طبیعی تمایل دارد که دست کم قسمتی از ریسک مربوط به عوامل غیرقابل کنترل را به مالک انتقال دهد یعنی همراهی در ریسک نیز باید بوجود آید (نمازی، ۱۹۸۵: ۱۲۴).
با توجه به وجود مشکلات نمایندگی کنترل رفتار نماینده (مدیر) به منظور همسو کردن منافع طرفین لازم و ضروری است. یکی از راههای کاهش اثرات عدم تقارن اطلاعاتی بین مدیران و سهامداران، انطباق اهداف و جلوگیری از منافع شخصی مدیر، تمرکز بر تابع مطلوبیت مدیر و تنظیم قراردادهای انگیزشی است (نمازی، ۱۳۸۴: ۱۵۶). بدین طریق میتوان مدیران را در به کارگیری تواناییها و مهارتهایشان در راستای افزایش ثروت مالکان ترغیب نمود و در آن ها ایجاد انگیزه کرد. پرداخت پاداش، یکی از روشهای مطرح برای ایجاد انگیزه در مدیران و یکی از ابزارهای رایج به منظور همجهت نمودن دیدگاهها و عملکرد مدیران در راستای افزایش ثروت سهامداران است (نمازی و مرادی، ۱۳۸۴: ۷۵). در این گونه قراردادها، پاداش مدیر به ارزیابی عملکرد وی بستگی دارد و هر چقدر پاداش به معیارهای اندازهگیری عملیات مدیر وابستهتر باشد، انگیزه مدیر برای دسترسی به معیارهای از پیش تعیین شده ارزیابی عملکرد بیشتر است (نمازی، ۱۳۸۴: ۱۵۶). نظر به اینکه بستن این قراردادها و رعایت مفاد آن ها پرهزینه است و به تنهایی برای همجهت ساختن منافع مدیران و مالکان کافی نیست، جهت نظارت بر فعالیتهای مدیران و کنترل رفتارهای فرصتطلبانه آن ها، باید روشهای کنترلی مناسبی نیز در سازمان ایجاد گردد. از این رو، موضوع ساز وکارهای حاکمیت شرکتی به عنوان راه حل دیگری در راستای کاهش تعارضات نمایندگی، مطرح میشود (دی، ۲۰۰۸: ۱۱۴۴). همچنین، این احتمال وجود دارد که نماینده، در راستای جلب اطمینان مالکان مبنی بر عدم انجام فعالیتهایی که برخلاف منافع و علایق آن ها است، منابعی را به صورت هزینههای التزام مصرف کند.
اگر چه تلاشهای هر دو گروه مالکان و نمایندگان میتواند موجبات کاهش تعارضات ناشی از شکلگیری رابطه نمایندگی را فراهم کند، لیکن حذف کامل این تعارضات تقریباً غیرممکن است. در بیشتر روابط نمایندگی، مالک و نماینده به صورت همزمان با یکدیگر، متحمل هزینههای نمایندگی میشوند (ماتئوس[۲۴]، ۲۰۰۷: ۱۸). جنسن و مکلینگ (۱۹۷۶) این هزینهها را به صورت مجموع موارد زیر تعریف میکنند (جنسن و مکلینگ، ۱۹۷۶: ۳۰۸):
۱٫ مخارج نظارت (کنترل) توسط مالک: این هزینهها شامل تلاش هایی است که در راستای کنترل رفتار نماینده، از سوی مالکان صورت میگیرد (نظیر هزینه حسابرسی، هزینههای ایجاد سیستم کنترل داخلی و …).
۲٫ مخارج التزام توسط نماینده: شامل منابع مصرف شده توسط نماینده در راستای جلب اطمینان مالکان مبنی بر عدم انجام فعالیتهایی که برخلاف منافع و علایق مالکان است (نظیر هزینه تضمینهای قراردادی برای داشتن صورتهای مالی حسابرسی شده توسط حسابداران رسمی و. . . ).
۳٫ زیانهای باقیمانده: ناشی از تفاوت بین عملیات واقعی و عملیات مورد انتظار مدیر که مربوط به دنبال کردن منافع شخصی است و شامل مواردی است که در فعالیتهای نمایندگی نمیتوان از آن اجتناب کرد.
هزینههای نمایندگی، دارای اثرات معکوسی بر ارزش شرکت هستند و با افزایش این هزینهها ارزش شرکت کاهش خواهد یافت (نوروش و همکاران، ۱۳۸۸: ۳). بر اساس ادبیات نمایندگی، فرض بر این است که ماهیت بشر باعث ایجاد تعارضات نمایندگی میشود. نظر به اینکه انسانها دارای این انگیزه هستند که مطلوبیت خود را حداکثر کنند، طبیعتاً بین مالک و نماینده تضاد منافع ایجاد میشود. توابع مطلوبیت متفاوت مالک و نماینده، یک توزیع نامتقارن از منافع و هزینههای مرتبط با روابط نمایندگی را به وجود میآورد. اگر توابع مطلوبیت واگرا نباشد (همگرا باشد)، مالک و نماینده از یک رویداد و عمل یکسان، به برآمد و دستاورد مشابه و حداکثر رضایت دست مییابند و هزینههای نمایندگی مرتبط با شکلگیری رابطه نمایندگی به سمت صفر میل میکند (ماتئوس، ۲۰۰۷: ۱۹).
از سوی دیگر، اگر اطلاعات کامل در مورد رفتار، توانایی و تابع مطلوبیت نماینده در اختیار مالک باشد، میتوان قراردادهای انگیزشی بهینه و ساز و کارهای کنترلی مناسبی وضع نمود که تضاد منافع را از بین ببرد یا بسیار کاهش دهد. به صورت مشابه، اگر نماینده نیز از اهداف و منافع مالک آگاهی کامل داشته باشد و در راستای دستیابی منافع مالک، ابزارهای بهینه را شناسایی کند، هزینههای نمایندگی مرتبط با نیازها و خواستههای نانوشته[۲۵] مالکان به صفر میل میکند (ماتئوس، ۲۰۰۷: ۲۰-۱۹). بنابراین، برای ایجاد ارزش و مطلوبیت برای هر یک از طرفین رابطه نمایندگی، باید اثرات منفی حاصل از تضاد منافع و عدم تقارن اطلاعاتی بین مالک و نماینده شناسایی شده و در راستای کاهش این تعارضات، ساز و کارهای مناسب وضع شود.
۲-۲-۲- کارایی سرمایهگذاری
همانطور که پیش از این اشاره شد، یکی از عوامل مهم در جهت حل مشکلات اقتصادی کشورها، بسط و توسعه سرمایهگذاری است؛ اما این امر به تنهایی کافی نیست و با توجه به محدودیت منابع مالی، علاوه بر مسئله توسعه سرمایهگذاری، افزایش کارایی سرمایهگذاری نیز از جمله مسائل با اهمیت است (مدرس و حصارزاده، ۱۳۸۷: ۲). از آنجا که شرکتها برای بسط و توسعه سرمایهگذاری نیاز به تأمین مالی دارند و با توجه به کمیاب بودن منابع مالی، ضروری است تا سرمایهگذاری به صورت بهینه انجام شود. تا به حال بررسی اثر محدودیتها ی مالی بر رویه و سیاستهای سرمایهگذاری و تأمین مالی شرکتها یکی از موضوعات بحثبرانگیز در بین محققان بوده است. نتایج بسیاری از این تحقیقات حاکی از این است که شرکتهایی که از محدودیت مالی رنج میبرند، از حساسیت جریان نقدی سرمایهگذاری بالاتری برخورداند. به عنوان نمونه، میتوان به تحقیقات فازاری و همکاران[۲۶] (۱۹۸۸) اشاره کرد. آن ها استدلال نمودند که شرکتهایی با دسترسی پایین و پر هزینه به منابع وجوه خارجی، در هنگام تصمیمگیری سرمایهگذاری بر جریان نقدی تأکید بیشتری دارند. در چنین شرایطی، سرمایهگذاری جریان نقدی باید به صورت بهینه و کافی انجام شود، اما در عمل این کار صورت نمیگیرد و متون گستردهای در تأمین مالی نشان دادهاند که شرکتهایی که با محدودیتهای تأمین مالی روبهرو شدهاند، توانایی مدیریتی محدودی در سرمایهگذاری در طرحهای بالقوه دارند (نقل از هوبارد[۲۷]، ۱۹۹۸: ۱۹۳).
عکس مرتبط با اقتصاد
به طور مفهومی، کارایی سرمایهگذاری زمانی حاصل میشود که شرکت (فقط) در تمامی طرحهایی با ارزش فعلی خالص مثبت سرمایهگذاری کند. البته این سناریو در صورتی کار ساز است که بازار کامل باشد و هیچ یک از مسائل بازار ناقص از جمله، گزینش نادرست و هزینههای نمایندگی وجود نداشته باشد (وردی، ۲۰۰۶: ۱ و بیدل و همکاران، ۲۰۰۹: ۱۱۳). علاوه بر این، کارایی سرمایهگذاری و یا سرمایهگذاری در حد بهینه، مستلزم آن است که از یک سو، از مصرف منابع در فعالیتهایی که سرمایهگذاری در آن بیشتر از حد مطلوب انجام شده است، ممانعت شود و از سوی دیگر، منابع به سمت فعالیتهایی که نیاز بیشتری به سرمایهگذاری دارد، هدایت شود (مدرس و حصارزاده، ۱۳۸۷: ۲).
از این رو، تعیین میزان سرمایهگذاری در شرکت از اهمیت ویژهای برخوردار است و متون گستردهای در اقتصاد و مالی وجود دارد که به برآورد سطح تصمیمات سرمایهگذاری شرکت پرداختهاند (به عنوان نمونه، هوبارد، ۱۹۹۸). برای نمونه، ریچاردسون (۲۰۰۶) بر اساس متون پیشین به توسعه مدلی میپردازد که از طریق آن میتوان سطح بهینه سرمایهگذاری را به دست آورد. در این تحقیق، کل سرمایهگذاری شرکت () از حاصل جمع مخارج سرمایهای ()، تحصیل ()، و تحقیق و توسعه () منهای دریافتیهای ناشی از فروش اموال، ماشین آلات و تجهیزات () به دست میآید (ریچاردسون، ۲۰۰۶: ۱۶۴):
= + + –
علاوه بر این، کل مخارج سرمایهگذاری میتواند به دو جزء اصلی تقسیم شود: ۱) مخارج سرمایهگذاری مورد نیاز برای حفظ داراییهای بکارگرفته شده () و ۲) مخارج سرمایهگذاری در طرحهای جدید (). شاخص مخارج سرمایهگذاری مورد نیاز برای حفظ داراییهای بکارگرفته شده، هزینه استهلاک داراییهای مشهود و نامشهود[۲۸] است. هزینه استهلاک، برآورد بخشی از کل مخارج سرمایهای است که برای حفظ ماشینآلات، تجهیزات و سایر داراییهای عملیاتی مورد نیاز است. مخارج سرمایهگذاری در طرحهای جدید نیز به دو بخش مخارج سرمایهگذاری مورد انتظار در طرحهایی با ارزش فعلی خالص مثبت () و سرمایهگذاری غیر نرمال (غیر منتظره)، () تقسیم میشود (همان: ۱۶۵):
= +
بدین ترتیب، ریچاردسون با توجه به متون مربوط به محاسبه حد بهینه سرمایهگذاری، و بر اساس یک رگرسیون خاص زیر به برآورد سرمایهگذاری مورد انتظار شرکت پرداخته است:
= + + +
در این مدل، مخارج سرمایهگذاری مورد انتظار در طرحهایی با ارزش فعلی خالص مثبت، از طریق اندازهگیری فرصتهای رشد و یکسری متغیرها و شاخصهای کمی به دست میآید.VP، بیانگر فرصتهای رشد شرکت است که از نسبت ارزش بازار حقوق صاحبان سهام به ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام به دست میآید و Z بیانگر شاخصها و متغیرهای کمی اضافی برای مخارج سرمایهگذاری است. از طرف دیگر، بخش غیر نرمال سرمایهگذاری در این مدل، میتواند مثبت یا منفی باشد. ارزشهای مثبت قرینهای از سرمایهگذاری بیشتر از حد و ارزشهای منفی بیانگر سرمایهگذاری کمتر از حد است. در واقع، ارزش به دست آمده از رگرسیون بالا، سطح مورد انتظار سرمایهگذاری جدید را برآورد میکند و بخش غیر منتظره (یا باقیمانده)، بیانگر عدم کارایی سرمایهگذاری است (ریچاردسون، ۲۰۰۶: ۱۶۷).
همانطور که در این مدل نشان داده شده است، مخارج سرمایهگذاری مورد انتظار طرحهای جدید، تابعی از فرصتهای رشد است. مایرز[۲۹] (۱۹۷۷) مفهوم فرصتهای رشد را ارزش فعلی گزینههای[۳۰] پیشروی شرکت برای سرمایهگذاریهای آتی میداند. در متون مالی، وجود فرصتهای سرمایهگذاری به عنوان معیاری برای رشد شرکت تلقی میشود. هر چه میزان فرصتهای سرمایهگذاری بیشتر باشد رشد آن نیز افزایش خواهد یافت. فرصتهای رشد به عوامل خاص واحد تجاری از قبیل داراییهای فیزیکی، منابع انسانی، صنعت و عوامل کلان اقتصادی بستگی دارد و میتواند در برگیرنده طرحهایی باشد که در نهایت، سرمایهگذاری در آن ها رشد واحد تجاری را رقم زند. معمولاً از فرمولهای مختلفی برای اندازهگیری رشد واحد تجاری استفاده میشود که از مهمترین آن ها میتوان به موارد زیر اشاره نمود (مهرانی و باقری، ۱۳۸۸: ۵):
الف. نسبت مجموع ارزش بازار حقوق صاحبان سهام و ارزش دفتری کل بدهیهای شرکت به ارزش دفتری کل داراییهای آن.
ب. نسبت ارزش بازار حقوق صاحبان سهام به ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام.
ج. نسبت سود هر سهم به قیمت هر سهم.
د. نسبت ناخالص اموال، ماشین آلات و تجهیزات به ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام.
ه. نسبت مجموع هزینه استهلاک داراییهای مشهود و نامشهود به ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام.
و. نسبت کل سرمایهگذاریهای واحد تجاری به فروشهای خالص حاصل از سرمایهگذاری.
ز. نسبت کل سرمایهگذاریهای واحد تجاری به سود خالص حاصل از سرمایهگذاری.
کالاپور و ترومبلی[۳۱] (۱۹۹۹)، پس از بررسی معیارهای مذکور به این نتیجه رسیدند که معیار الف در مقایسه با سایر معیارها از ضریب همبستگی بیشتری با رشد واحد تجاری برخوردار است (نقل از مهرانی و باقری، ۱۳۸۸: ۵). با این وجود، Q- توبین (نسبت ارزش بازار داراییها به هزینههای جایگزین جاری ناشی از این داراییها) یکی از روشهای استانداردی است که در سطح گستردهای در متون، برای اندازهگیری فرصتهای رشد مورد استفاده قرار گرفته است (ریچاردسون، ۲۰۰۶: ۱۶۸).
نمودار ۲-۱٫ رابطه بین نسبت Q- توبین و فرصتهای سرمایهگذاری
نسبتQ – توبین
فرصت های سرمایه گذاری
پس از مطرح شدن نظریه Q- توبین و رابطه آن با فرصتهای سرمایهگذاری، تحقیقات گوناگونی در خصوص استفاده از این معیار برای تعیین میزان سرمایهگذاری و ارزش شرکت صورت گرفت. در این بین، نتایج تحقیقات مورگادو و پیندادو (۲۰۰۳) که به بررسی رابطه بین ارزش شرکت و سرمایهگذاری پرداختهاند، نشان میدهد که تصمیمات سرمایهگذاری و ارزش شرکت وابسته به یکدیگر هستند. مشاهدات آن ها نشان میدهد که، رابطه بین ارزش شرکت و سرمایهگذاری به جای اینکه خطی باشد، نمایی (درجه دوم)[۳۲] است. بدین ترتیب آن ها، به توسعه مدلی پرداختند که ارزش شرکت و سرمایهگذاری را شرح میدهد. در نهایت آن ها، نشان دادند که رابطه بین ارزش شرکت و سرمایهگذاری وابسته به کیفیت فرصتهای سرمایهگذاری است و شرکتهایی با فرصتهای سرمایهگذاری با ارزش، از سطح بهینهتری از سرمایهگذاری برخوردارند (مورگادو و پیندادو، ۲۰۰۳: ۱۶۳).
علاوه بر مورگادو و پیندادو (۲۰۰۳)، بسیاری از محققان از مدل فرصتهای رشد شرکت برای تعیین حد بهینه سرمایهگذاری استفاده کردهاند (به عنوان نمونه: هشی و همکاران[۳۳]، ۱۹۹۱؛ فازاری و همکاران، ۲۰۰۰؛ بیدل و هیلاری، ۲۰۰۶؛ وردی، ۲۰۰۶ و بیدل و همکاران، ۲۰۰۹). مبانی نظری این مدل بر این نکته استوار است که فرصتهای رشد شرکت، سرمایهگذاریهای جدید شرکت را توجیه میکند. به بیان دیگر، انتظار بر آن است که در رگرسیون بین این دو متغیر، فرصتهای رشد، سرمایهگذاریها را توضیح دهد. بنابراین در صورتی که فرصتهای رشد نتواند سرمایهگذاری را توضیح دهد، مقادیر خطای حاصل، عدم کارایی سرمایهگذاری را نشان میدهد:
IFA = β۰ + β۱CFO/FAt-1 +GO + εI
GO= MTB ، SRt-1
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.
سرمایهگذاری