اما دیگری آنچه را خداوند به او اجازه داده است. قبول نمود: به همین سبب عقوبتی بر وی نیست.
این روایت ( که از اهل سنّت آمده است) چنین میرساند که تقیّه جائز است و گفتن حق بهتر!
وظاهر اخبارنا یدل علی انّها واجبه و خلافها خطأ[۱۱۳]
اما روایات ما دلالت دارند که تقیّه واجب است و مخالفت با آن اشتباه است.
۳- امام خمینی ◙، در مبحث تقیّه در نخستین گام تقیّه را در حوزه سیاست، تقسیمبندی، نموده و گویا برای امام مهمترین مسأله در باب تقیّه، اقسام تقیّه است. لذا اوّلین بحث خود را به اقسام تقیّه اختصاص میدهد. امام از چهار زاویه به تقسیم تقیّه میپردازد. ۱- تقیسم تقیّه به حسب ذات تقیّه۲- تقسیم تقیّه به حسب کسانی که تقیّه میکنند.(المتّقی) ۳- تقیّه بر حسب کسانی که از آنان تقیّه میشود (المتّقی منه) ۴- تقسیم بر حسب چیزهایی که تقیّه در آن ها صورت میگیرد. ( المتّقی فیه) و در هر مورد فروعات زیادی را مطرح میکند که در مباحث آتی به بعضی از آن ها اشاره میشود.[۱۱۴]
امام راحل ◙ در بخشی از این فروعات مینویسد: و منها: ما تکون واجبه لنفسها، و هی ما تکون مقابله للإذاعه، فتکون بمعنی التحفظ عن افشاء المذهب و عن افشاء سرّ اهلبیت ♣ . فیظهر من کثیر من الروایات: انَّ التقیّه التی بالغ الائمه ♣ فی شأنها، هی هذه التقیّه فنفس اخفاء الحقّ فی دوله الباطل واجب، و تکون المصلحه فیه جهات سیاسیه دینیّه، و لولا التقیّه لصار المذهب فی معرض الزوال و الانقراض.
حضرت امام بعد از آنکه تقیّه بحسب ذات آن به خوفی و مداراتی تقسیم میکند مینویسد: و الخوف قد یکون لاجل توقع الضرر علی نفس المتقی، او عرضه، او ماله، او ما یتعلّق به و قد یکون لاجل توقعه عی غیره من اخوانه المؤمنین. و ثالثهً لاجل توقعه علی حوزه الاسلام، بان یخاف شنات کلمه المسلمین بترکها، و خاف ضرر علی حوزه الاسلام لاجل تفریق کلمتهم.. الی غیر ذلک.
و المراد بالتقیّه مداراهً، ان یکون المطلوب فیها نفس شمل الکلمه و وحدتها، بتحبیب المخالفین و جرّ مودّتهم، من غیر خوف ضرر…[۱۱۵]
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
ب) تقیّه از دیدگاه علمای اهل سنّت
آنچه از کلمات علمای اهل سنّت استفاده میشود. این است که آن ها نیز همانند پیروان اهل بیت ♣ به مشروعیّت تقیّه اذعان دارند و در هنگام ضرورت از آن استفاده کردهاند، البته برخی چون نخواستهاند که اعتقاد شیعیان را در مشروعیّت تقیّه تایید کنند. با ترفندی کاملا ماهرانه اسم آن را عوض و به جای تقیّه گاهی از کلمه « اکراه » و گاهی «مدارا با مردم» استفاده کردهاند. [۱۱۶]
بی تردید «اکراه» و مدارا با مردم، همان تقیّهای است که پیروان اهل بیت ♣ به آن اعتقاد دارند. جهت آشنایی بیشتر دیدگاه چند تن از علمای اهل سنّت ذکر میگردد.
۱- ابوحیّان اندلسی مینویسد:
و قال قتاده : اذا کان الکفّار غالبین، او یکون المؤمنون فی قوم کفّار فیخافونهم،فلهم ان یخالفوهم و یداروهم دفعا لشرّ ،وقلبهم مطمئن بالایمان.[۱۱۷]
قتاده گفته است: وقتی که کفّار بر مسلمانان پیروز شوند یا مؤمنان در بین گروهی کافر باشند، و بترسند. میتوانند با آنان هم پیمان شده و مدارا نمایند تا شرشان را از خویش دور کنند به شرطی که قلبشان با ایمان محکم شده باشد.
۲- ابو محمد انصاری مینویسد:
علی بن حوشب عن محکول[۱۱۸] قال: ذلّ من لا تقیّه له.[۱۱۹]
از محکول روایت شده است که او گفته است: کسی که تقیّه نداشته باشد ذلیل میشود.
۳- ابن بطال در شرح صحیح بخاری مینویسد:
اجمع العلماء علی ان من اکره علی الکفر حتّی خشی علی نفسه القتل انه لا اثم علیه ِان کفر و قلبه مطمئن بالایمان، و لا تبین منه زوجته، و لا یحکم علیه بحکم الکفر.[۱۲۰]
علماء اجماع دارند که اگر کسی وادار به کفر شود. تا حدی که بر جان خویش بترسد. اگر (ظاهرا) کافر شود. ولی قلب وی با ایمان محکم شده باشد. گناهی بر او نیست و همسرش (به سبب ارتداد) از او جدا نمیشود و نمیتوان حکم کفر را بر او جاری کرد.
۳- ابن کثیر دمشقی در ذیل آیه اکراه مینویسد:
اتفق العلماء علی انّ المکره علی الکفر یجوز له ان یوالی ابقاء لمهجته[۱۲۱]
علما اجماع دارند که شخص مجبور به کفر میتواند برای حفظ جان خویش با ایشان دوستی نماید.
۴- فخر رازی در تفسیر کبیر خود مینویسد:
انّ التقیّه انّما یکون اذا کان الرّجل فی قوم کفّار، و یخاف منهم علی نفسه و ماله…[۱۲۲]
تقیّه زمانی است که شخص در بین قومی کافر باشد و از ایشان بر جان و مال خویش بترسد.
جمعبندی
۱- از نظر اهل سنّت، تقیّه تنها جهت حفظ نفس جائز است.[۱۲۳] اما از نظر علمای شیعه، تقیّه برای جلوگیری از هر مهلکه و زیانی که مندوحه نداشته باشد. جائز است. و در تقیّه مداراتی خوف ضرر نیز شرط نشده است.[۱۲۴]
۲- از جهت مورد و کاربرد. علمای سنّی « غیر از شافعی » تقیّه را در برخورد با غیر مسلمانان خطرناک جائز میدانند. یعنی هرگاه مسلمانی در جمع غیر مسلمانان قرار گرفت و نتوانست به عقیده و آرمان دینی خود عمل کند برای رهایی از زیان و ضرر آن ها میتواند تقیّه کند وبه ظاهر با آن ها هماهنگ شود.[۱۲۵] و دلیل آن ها این است که آیه شریفه تقیّه، نسبت به کفّار است و شامل تقیّه، نسبت به مسلمانان نمیشود.[۱۲۶]
۳- علمای شیعه با توجه به آیه ۱۰۶ سوره نحل، گرچه آیه شامل تقیّه نسبت به مسلمانان نمیشود ولی به دلیل تنقیح ملاک و یا از راه عقل و یا از طریق روایات معصومین ♣ تقیّه را در تمام مواقعی که مؤمن در مخاطره قرار میگیرد جائز میدانند چه این خطر از ناحیه کفّار باشد یا از ناحیه پیروان مذاهب اسلامی که با عقیده و مذهب او مخالف هستند. و البته طبق نقل فخر رازی نظر شافعی نظیر امامیّه ( تقیّه منحصر به کفّار نیست) میباشد.[۱۲۷]
با نگاهی به تاریخ اسلام در مییابیم که اوج بحث تقیّه و ملاحظه کاریهای شیعه، در زمان امام باقر و امام صادق ♣ و با سفارش و توصیه آن دو امام بزرگوار بوده که دلیل آن نیز شرارتهای حکومت بنی امیّه و بنی عباس و حامیان آن ها بوده است.
حاکمان این قوم هر چند به ظاهر مسلمان بودند، اما به دلیل این که خطرآن ها دست کمی از خطر کفّار نداشت، ائمه معصومین ♣ پیروان خود را توصیه به تقیّه میکردند. بنابراین، از نظر علمای شیعه در هر جا که خطری از ناحیه کافر یا مسلمان، مؤمنی را تهدید نماید. تقیّه لازم است.
۴- از نظر حکمی نیر میان علمای شیعه و سنّی اختلاف است، اهل سنّت تقیّه را به این معنا جایز می دانند که فرد مسلمان هنگامی که خود را در خطر مرگ میبیند می تواند در برابر دشمن کافر سرسختانه به عقیده خود عمل کند هر چند به قیمت جان او تمام شود و یا میتواند تقیّه کند و با دشمن همگام گردد.[۱۲۸]
ولی از نظر علمای شیعه تقیّه هنگام ترس از کشته شدن واجب است.[۱۲۹]
زیرا حفظ نفس از اهم تکالیف است و مؤمن همانگونه که وظیفه دارد نماز بخواند، موظف است خود را از خطر مصون بدارد. امام صادق ☻ در تفسیر آیه شریفه «و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه»[۱۳۰]
«با دست خود، خویش را به هلاکت نیندازید» میفرماید: این آیه مربوط به تقیّه است.[۱۳۱]
و البته اگر افرادی مانند میثم تمار و شخص گرفتار مسیلمه کذّاب و … به تقیّه عمل نکردند. دلیل بر نقض تکلیفی تقیّه نیست. زیرا تشخیص عمل به تقیّه مانند هر تکلیف دیگری، به علم خود مکلّف مربوط میشود. و آن ها وظیفه خود را آن گونه تشخیص دادهاند، که عمل کردند.
از امام باقر ☻ روایت شده است «التَّقِیَّهُ فِی کُلِّ ضَرُورَهٍ وَ صَاحِبُهَا أَعْلَمُ بِهَا حِینَ تَنْزِلُ بِه»[۱۳۲]
تقیّه هنگام هر ناچاری است و تقیّه کننده خود داناتر به آن است، زمانی که برایش پیش میآید. این روایت دلالت دارد بر وجوب تقیّه در هر موردی که انسان ناچار به آن باشد. مگر مواردی که با دلیل خارج شده است، مانند قتل نفس و …
و نیز این روایت دلالت دارد که خود انسان مورد ناچاری را بهتر میفهمد. چنانچه خدای متعال میفرماید: «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصیرَه»[۱۳۳] انسان نسبت به خود بیناتر است، و خدا هم میداند که او سهل انگاری میکند یا تقیّه.
۵- شیعه هدف از تقیّه را همیشه حفظ جان و مال خویش و دیگران و دوری از خطر و ضرر شخصی نمیداند، بلکه هدفی مهمتر از اینها نیز وجود دارد و آن حفظ مذهب و بازداری از فروپاشی آن است.
فصل دوم
انواع تقیّه و کارکردهای آن در ابعاد سیاسی و اجتماعی
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
اقسام تقیّه
آنچه از منابع فقهی شیعه استفاده میشود این است که: فقهای امامیه تقسیماتی را برای تقیّه ذکر کردهاند.
از اولین تقسیمات، تقسیم شیخ مفید است که بر اساس احکام پنجگانه تکلیفی شکل گرفته است، ایشان تقیّه را به پنج قسم: واجب، مکروه، مستحب، مباح و حرام تقسیم کرده است.[۱۳۴]
تقسیم بندی شیخ مفید در آثار بعد از او و از جمله در «القوائد و الفوائد» شهید اول نیز انجام شده است[۱۳۵]
مرحوم کاشف الغطاء گستردگی بیشتری به تقسیمات تقیّه داده و علاوه بر بیان احکام تکلیفی تقیّه، تقسیماتی را به اعتبار موضوع تقیّه مطرح نموده است.[۱۳۶]
در این میان شاید بتوان گفت یکی از گسترده ترین تقسیم بندیهای تقیّه در «رساله فی التقیّه» امام خمینی ◙ آورده شده است.[۱۳۷]
که در آن در آغاز تقیّه از جهت ذات به تقیّه خوفی و مداراتی تقسیم شده و سپس تقیسمات تقیّه از جهت تقیّه کننده(متقی) و تقیّه شونده( المتقی منه) و مورد تقیّه ( المتقی فیه) بیان شده است.[۱۳۸]
بنابر آنچه مطرح شد تقیّه از جهات مختلف دارای تقسیمات متفاوتی است. یکی از انواع آن تقسیمات تقیّه بر اساس طبیعت و ذات آن است که بر این اساس مهمترین آن ها عبارتند از: الف- تقیّه خوفی ب- تقیّه مداراتی ج- تقیّه کتمانی
هر یک از این اقسام دارای فروعاتی هستند که به بحث درباره هر کدام جداگانه خواهیم پرداخت.
الف- تقیّه خوفی
یکی از ارکان تقیّه خوف است[۱۳۹] همانطور که برخی از بزرگان گفتهاند: خوف، جوهر تقیّه است به بیان دیگر، خوف عامل اصلی تقیّه کردن است.
از نظر عرفی و عقلایی، کسی که جان، مال و یا آبروی خود را در خطر میبیند برای رفع این خطر سخن یا رفتاری انجام میدهد که آن خطر را دور نماید. این حقیقت تقیّه در عرف عقلای بشر است که فارق از آیین و مذهب آن ها میباشد. و مسألهای همگانی است. و فرقی میان دیندار و غیردیندار و یا شیعه وسنّی ندارد. زیرا هرگاه رفتاری جنبه عقلایی پیدا کند فارق از آیین و مذهب بوده و مربوط به اصل بشریت است. در دین مقدس اسلام این روش عقلایی امضاء شده است و مولای حکیم این امر فطری و عقلایی را تایید نموده است.[۱۴۰]
از امام باقر ☻ است که فرمود: «کُلِّ شَیْءٍ خَافَ الْمُؤْمِنُ عَلَى نَفْسِهِ فِیهِ الضَّرَرَ فَلَهُ فِیهِ التَّقِیَّهُ»[۱۴۱]
هر چیزی که مؤمن برای خود در آن ترس داشته باشد، پس بر اوست که تقیّه کند.
بنابراین مقصود از «تقیّه خوفی» تقیّهای است که به سبب خوف و ترس از رسیدن ضرر و یا زیان به جان و یا مال و یا عرض برای مومن یا مومنان حاصل میشود.
چنان که شیخ مفید در این باره مینویسد:
و اقول: ان التقیّه جائره فی الدین عند الخوف علی النفس، و قد تجوز فی حال دون حال للخوف علیالمال و لضروب من الاستصلاح…[۱۴۲]
تقیّه در دین جایز است هنگامی که ترس از جان در بین باشد و گاهی در صورت وجود ترس از مال و نیز برای گونههایی از مصلحتسنجی هم جایز میشود…
در تقیّه، خوف شخصی ملاک است یا خوف نوعی
البته در این که مقصود از خوف در تقیّه، خوف شخصی است یا خوف نوعی؟ بحث است. بدین معنا که اگر شخص بر جان خود بترسد در جایی که خوف، نوعی نیست. (هر انسانی در این شرایط نترسد) آیا میتواند تقیّه کند یا شرط آن این است که خوف باید نوعی باشد؟ ( یعنی نوع مردم که در این شرایط قرار میگیرند، بترسند)
شیخ انصاری ◙ در رساله «تقیّه» متذکر این بحث شده و میگوید:
قدر متیقّن از تحقق تقیّه در عالم واقع، خوف و ترس شخصی مراد است و بعید هم نیست که منظور مطلق خوف در نظر باشد و فرقی نمیکند که فقط شخص را در بر گیرد یا شامل حال سایر جامعه یا یک گروه خاص شود.