همزمان با گسترش جوامع و محول شدن وظیفۀ تعلیم و تربیت به نهاد آموزش و پرورش، افت تحصیلی به عنوان یکی از مهمترین موضوع ها در حیطۀ شناخت و آموزش مطرح شده است. این پدیده توجه دنیای امروز را به خود معطوف و ذهن بسیاری از پژوهشگران و متخصصین امر را به خود مشغول کرده است؛ چرا که تبعات فردی، خانوادگی و اجتماعی آن به لحاظ هزینه های مادی و معنوی، قابل چشم پوشی نیست. فردی که با افت تحصیلی مواجه می شود علاوه بر واردآوردن خسارت های مادی به نظام آموزشی، سرمایۀ عمر خود را هدر می دهد که هرگز جبران پذیر نخواهد بود. همچنین، مطالعۀ آسیب های اجتماعی همواره نشان داده است که درصد زیادی از منحرفین اجتماعی در جایگاه تحصیلی پایین تری قرار داشته اند(علیوندوفا، ۱۳۸۴).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
بنابراین، نیاز به پیشرفت یکی از انگیزههای اولیه بشر است. افرادی که نیاز به پیشرفت در آنها قویتر است، تمایل بیشتری به کامل شدن و بهبود عملکرد خود دارند. آنان ترجیح میدهند با وظیفهشناسی کارهایی انجام دهند که چالش برانگیز بوده به طوری که ارزیابی پیشرفت آنان در مقایسه با پیشرفت سایر مردم بر حسب ملاک هایی امکان پذیر باشد. به بیان دیگر پیشرفت رفتاری است مبتنی بر وظیفه، که اجازه میدهد عملکرد فرد بر طبق ملاک های فرض شده درونی یا بیرونی مورد ارزیابی قرار گیرد( کوری[۱۱۱] ،۲۰۰۶ ، کاموراجا و همکاران[۱۱۲]، ۲۰۰۹).
پیشرفت تحصیلی دانشآموزان یکی از شاخصهای مهم در ارزشیابی آموزش و پرورش است و سطوح بالای آن میتواند پیشبینی کننده آینده روشن برای فرد و جامعه باشد و تمام کوششها و سرمایهگذاریهای هر نظامی، تحقق این هدف میباشد. بر این اساس روانشناسان و متخصصان تعلیم و تربیت به بررسی عوامل انگیزشی در یادگیری و عملکرد دانشآموزان در حوزه های گوناگون درسی توجه داشتند. از دهه ۱۹۸۰ میلادی اکثر تحقیقات صورت گرفته در زمینه پیشرفت تحصیلی بر عوامل روانی که بر یادگیری دانشآموزان تأثیر دارند تأکید کردهاند( لینن برینک[۱۱۳] و پنتریچ[۱۱۴]، ۲۰۰۲).
گروههای تخصصی و روانشناسان همواره به بررسی جوانب مختلف تحصیلی تأکید دارندتوجه به پیشرفت تحصیلی از زمان بینه[۱۱۵] آغاز شد او دریافت که نمرات آزمونهای وی قادر است کودکانی که با توجه به مشاهدات کلاس درس،( باهوش) و ( کم هوش) قلمداد شده بودند را از هم تفکیک نماید و بعدها نتایج امتحانات دانشآموزان ملاک قرار گرفت( لانس بری و همکاران[۱۱۶]، ۲۰۰۵).
یادگیری اساس رفتار انسان را تشکیل میدهد و فرایندی که مدام در طول زندگی انسان و در هر مرحله از رشد الزامی میباشد. موجودیت و بقای هر فرهنگ به توانایی اعضای جدید آن برای یادگیری انواع مهارتها، هنجارهای رفتاری، باورها و …. وابسته است. در واقع پیشرفت تحصیلی فرایندی است که میتوان آن را نتیجه یادگیری انسان دانست و منظور از پیشرفت تحصیلی موفقیت در امر تحصیل است که میتوان به مهارت در امر خاص، تخصص در بخشی از دانش منجر شود(علیوندوفا، ۱۳۸۴).
در نظام آموزش و پرورش پیشرفت تحصیلی اصطلاحی است که به جلوهای از جایگاه تحصیلی دانشآموزان اشاره دارد. و این جایگاه میتواند به صورت نمرات دورههای مختلف باشد که به وسیله آزمونهای استاندارد شده اندازهگیری شود( سیف، ۱۳۸۰).
راسل[۱۱۷]( ۲۰۰۳)، اهدافی که عموماً رفتار پیشرفت تحصیلی را بر میانگیزد به عنوان اهداف درونی و بیرونی طبقه بندی میکند. به نظر او در اهداف درونی، اهداف مربوط به تکلیف( مثلاً تلاش برای فهم مطالب) و اهداف مربوط به خود( مثلاً بهتر از دیگران عمل کردن، اثبات هوش و تلاش) قرار دارند. و اهداف بیرونی مربوط به انسجام اجتماعی( خشنود کردن دیگران و پاداشها) میباشند(علیوندوفا، ۱۳۸۴). تفاوتهای فردی در انگیزه پیشرفت میتواند موفقیت تحصیلی را پیشبینی کند. دانشآموزانی که از دستیابی به اهداف خود اجتناب میکنند، ترس از ارزیابی داشته و مشکلات را به عنوان عامل تهدید کننده تلقی میکنند و در نتیجه دست از تلاش برای دستیابی به اهداف برمیدارند. در مقابل کسانی که در پی دستیابی به اهداف خود هستند از یادگیری لذت میبرند و مشکلات را به عنوان چالش میپذیرند و در دستیابی به اهداف خود پافشاری میکنند( هاراکیوپز[۱۱۸]، ۲۰۰۲، کاموراجا و همکاران، ۲۰۰۹).
نتیجه تصویری برای موضوع هوش
سازهی انگیزش موفقیت به رفتارهایی که به یادگیری و در نتیجه پیشرفت تحصیلی منجر میشود اطلاق میگردد(هاراکیوپز، ۲۰۰۲، کاموراجا و همکاران، ۲۰۰۹).
متخصصان روان شناسی پرورشی و صاحب نظران آموزشی عقیده دارند که تجارب موفقیت آمیز و یا توأم با شکست دانشآموزان در دوران تحصیل در مدرسه بر همه جنبههای شخصیت و از جمله سلامت روانی آنان تأثیر مستقیم دارد(پنتریچ،۲۰۰۰).
نتیجه تصویری درباره سلامت روانی
۲-۲-۴-۵ اهداف پیشرفت تحصیلی:
از نظر دوئک و لگت[۱۱۹](۱۹۸۸)، اهداف پیشرفت ناظر بر دلایل دانش آموزان برای انجام دادن تکالیف اند. دوئک دو نوع هدف را مورد توجه قرار داده است: اهداف تبحری[۱۲۰] و اهداف عملکردی[۱۲۱] دانش آموزانی که اهداف تبحری را انتخاب می کنند بر تبحر و مهارت یافتن در تکالیف تأکید دارند. در مقابل، دانش آموزانی که اهداف عملکردی را انتخاب می کنند درصدد نشان دادن توانایی های خود به دیگران و به دست آوردن قضاوت های مطلوب آنان هستند. برخی از محققان با تقسیم اهداف عملکردی به دو بعد اهداف رویکرد- عملکرد و اجتناب- عملکرد، نظریه ی اهداف دوئک را گسترش داده و سه نوع هدف را مد نظر قرار داده اند (الیوت[۱۲۲] و چرچ[۱۲۳]،۱۹۹۷؛ دوپیرات[۱۲۴] و مری ین[۱۲۵]،۲۰۰۵).
دانش آموزانی که اهداف رویکرد – عملکرد را انتخاب می کنند بر عملکردشان در مقایسه با دیگران توجه دارند و آن هایی که اهداف اجتناب- عملکرد را انتخاب می کنند درصدد باهوش جلوه دادن خود در جهت اجتناب از تنبیه هستند(راین[۱۲۶] و پینتریچ[۱۲۷]،۱۹۹۷).
۲-۲-۴-۶ ویژگیهایشخصیتی و نقش آن در پیشرفت تحصیلی
موفقیت در تحصیل نقش مهمی را در ایجاد فرصتهای آینده دانشآموزان دارد. آموزش خوب و قوی میتواند همزمان هم ناظر به آینده بوده و هم از تجارب و یافتههای گذشته بهره ببرد. در واقع آموزش مؤثر بین آینده، حال و گذشته ارتباط ایجاد میکند. هر کسی برای تأثیر گذاشتن روی دیگران نیاز به یادگیری خوب دارد و این مستلزم بهره گیری از آموزش قوی است (بریتزمن[۱۲۸]، ۲۰۰۳). محققان دریافتهاند که موفقیت در تحصیل و پیشرفت در این زمینه تنها در نتیجه هوش و امکانات سخت افزاری موجود در محیط نیست بلکه آنچه نقش مهمی در این زمینه ایفا میکند جنبههای روانی و روانشناختی افراد همانند ابعاد شخصیتی و سبکهای یادگیری است( بوساتو و همکاران[۱۲۹]، ۲۰۰۰، پرموزیک[۱۳۰]، ۲۰۰۳). به عنوان مثال کتل عنوان میکند که در گستره موفقیت تحصیلی شخصیت نقش بزرگتری را نسبت به هوش بازی میکند. بر طبق نظر اکرمن، تئوری PPKI[131] ادعا میکند که صفات شخصیتی نقش مهمی در رشد و توسعه دانش و آگاهی فرد، راهنمایی و چگونگی رویارویی با محرکها را بازی میکند. این نظریه عنوان میکند که عوامل غیر عقلانی مانند صفات شخصیتی و سبکهای یادگیری به طور معناداری با پیشرفت تحصیلی در آمیخته است.
پرداختن به ارتباط بین ویژگیهای شخصیتی و موفقیت تحصیلی هم ارزش تئوریکی داشته و هم سودمندی بالینی دارد. از نطر بالینی میتواند ارتباط ویژگیهای شخصیتی با دستاوردهای زندگی واقعی، بخصوص عملکرد تحصیلی را تعیین کند. از نظر تئوریک نیز میتواند مصاحبه یا پرسشنامهای را برای پیشبینی عملکرد تحصیلی از روی ویژگیهای شخصیتی ایجاد کند که نتایج مهمی را در طراحی مناسب هر سیستم آموزشی به دنبال خواهد داشت( پرموزیک و فارنهام[۱۳۲]، ۲۰۰۳).
در طول دهه گذشته تأکید روزافزونی به اهمیت و نقش متغیرهای شخصیت در پیشرفت تحصیلی شده و متغیرهای شخصیتی خاصی را در موفقیت عملکرد تحصیلی مهم میدانند( مک آیلاری[۱۳۳] و بانتینگ[۱۳۴]، ۲۰۰۲).
لانس بری، سودارگاس[۱۳۵]، گیبسون[۱۳۶] و لئونگ[۱۳۷]،( ۲۰۰۵ )، عنوان کردند که صفات شخصیتی با توانایی تحصیلی دانشآموزان یعنی پیشرفت تحصیلی در رابطه است از طرفی این صفات میتوانند پیشبینی کننده ترک تحصیل باشند.
اگر چه ارتباط مستقیمی بین موفقیت در مدرسه و ویژگیهای شخصیتی به طور گسترده ای مورد مطالعه قرار گرفته است، استفاده از مدل پنج عاملی شخصیت به عنوان چارچوبی برای سازماندهی تحقیقات قبلی پیشنهاد گردیده است( لایدرا و همکاران[۱۳۸]، ۲۰۰۷ و کونارد[۱۳۹]، ۲۰۰۶). پرموزیک و فورنهام عقیده دارند با توجه به نتایج گسترده پیرامون رابطه میان صفات شخصیتی و پیشرفت تحصیلی میتوان گفت که پرسشنامه نئو میتواند سهم مهمی در پیشبینی موفقیت تحصیلی باشد.
نتایج تحقیقات نشان میدهد که پنج عامل بزرگ شخصیت، میتواند به خوبی عملکرد تحصیلی را پیشبینی کند( پرموزیک و فارنهام، ۲۰۰۳؛ لایدرا و همکاران، ۲۰۰۷ و کونارد، ۲۰۰۶). به طور مثال نتایج تحقیق پرموزیک نشان میدهد که روانرنجوری با عملکرد تحصیلی رابطه معکوس دارد، در صورتی که وظیفهشناسی و سازگاری، پیشرفت تحصیلی بالایی را به همراه دارد. کاستا و مککری[۱۴۰] (۱۹۹۲)، بیان کردند که عامل مهم شخصیتی که به طور مداوم میتواند پیشرفت تحصیلی را پیشبینی کند، گشودگی است، که به پذیرفتن ایدههای جدید و گرایش به جستجوی تجارب علمی جدید اشاره دارد. بلیکل[۱۴۱](۱۹۹۶)، دریافت که گشودگی نسبت به تجارب با عملکرد تحصیلی ارتباط مستقیمی دارد. باربارانلی[۱۴۲](۲۰۰۳)، به این نتیجه رسید که ارتباط منفی بین برونگرایی و همچنین ارتباط مثبت بین درونگرایی و پیشرفت تحصیلی وجود دارد. همچنین او دریافت که روانرنجوری در همه سطوح ارتباط منفی با نمرات دانشآموزان دارد. به نظر میرسد که اضطراب و نگرانی از عوامل تهدید کننده موفقیت هستند. برونگراها نیز ترجیح میدهند که فعالیت اجتماعی بیشتری داشته باشند تا فعالیتهای تحصیلی، که این موضوع میتواند تأثیر زیان بخشی در تحصیلات افراد داشته باشند( لیدرا و همکاران، ۲۰۰۷).
هاون[۱۴۳]و همکاران[۱۴۴](۲۰۰۲)، در تحقیق خود بر روی ویژگیهای شخصیتی نشان داد که بین نوروزگرایی و پیشرفت تحصیلی ارتباط منفی وجود دارد. پائون و آشتون[۱۴۵](۲۰۰۱)، نیز نشان دادند که وظیفهشناسی و گشودگی دو بعد مهمی هستند که به طور مستقیم با پیشرفت تحصیلی رابطه دارند، از این رو انتظار میرود که این ویژگیها همبستگی نیرومندی با سایر عوامل مربوط به پیشرفت داشته باشند. ولی در تحقیقی لاوسون[۱۴۶] دریافت که گشودگی ارتباط منفی با عملکرد و یادگیری دارد( زویک و وبستر[۱۴۷]، ۲۰۰۴). لازم به ذکر است تاریخچه فرد در موفقیت و پیشرفت تحصیلی میتواند شخصیت فرد را تحت تأثیر قرار دهد و از طرفی والدین معمولاً در قبال پیشرفت و ویژگی نسبت به فرزندان پاداش میدهند. بنابراین پیشرفت تحصیلی و شخصیت به طور دو جانبه و با تقویت یکدیگر میتوانند زمینه سلامت روانی را فراهم سازند.
۲-۲-۴-۷ مشاوره تحصیلی گروهی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان
مشکل پیشرفت تحصیلی در دوره متوسطه یکی از دغدغه های مهم آموزش و پرورش کشور ایران بوده است. تحقیقاتی که در مورد علل عدم پیشرفت تحصیلی دانش آموزان انجام گرفته است، یکی از مهم ترین علت ها نداشتن مهارت های تحصیلی و نبودن خدمات مشاوره ی تحصیلی در مدارس ذکر کرده اند(رجایی، احمدی، عابدی،۱۳۹۰).
آموزش و پرورش هر کشور تلاش می کند تا با توجه به توانایی ها و استعدادهای دانش آموزان آنان را در زمینه ی تحصیلی به طور اخص و در زمینه های مختلف زندگی به طور تعم رشد دهد. بدیهی است که در جهت نیل به این زمینه ها، دانش آموزان با مشکلاتی برخورد می نمایند؛ صاحب نظران راهنمایی و مشاوره بر این باورند که مشاوران با توجه به خدماتی که به دانش آموزان در زمینه های تحصیلی ارائه می دهند، آنان را برای رسیدن به هدف های آموزش و پرورش تسهیل می کنند(شفیع آبادی،۱۳۸۸). راهنمایی و مشاوره تحصیلی موجب بازدهی و کارآمدی بیشتر نظام آموزشی، افزایش پیشرفت تحصیلی و کاهش افت تحصیلی و تقلیل مشکلات رفتاری دانش آموزان می شود. از این رو می توان ادعا کرد که خدمات و فعالیت های مشاوره تحصیلی وصیله ای تسهیل کننده برای رسیدن به هدف های آموزش و پرورش قلمداد می شود(رجایی و همکاران،۱۳۹۰).
مشاوره تحصیلی نوعی رابطه ی یاورانه فردی و گروهی است که به دانش آموزان در شناخت توانایی ها و استعدادها و شیوه ی یادگیری، برنامه ریزی، انتخاب رشته تحصیلی و حل مشکلات آموزشی و انضباطی کمک می کند، تا بدین ترتیب آنان بتوانند توانایی های خود را شکوفا سازند، و از امکانات موجود استفاده بهینه بنمایند، مشکلات تحصیلی خود را حل کنند و با محیط آموزشی سازگار شوند(احمدی،۱۳۸۶). دانش آموزان زمانی در تحصیلات خود موفق خواهند شد که علاوه بر داشتن انگیزه ی تحصیلی، درباره مهارت های تحصیلی از جمله روش های صحیح مطالعه، تکرار و تمرین دروس، یادداشت برداری، خلاصه نویسی و استفاده از منابع اطلاعات درست و کافی داشته باشند(شفیع آبادی،۱۳۸۸). آموزش مهارت های تحصیلی یکی از وظایف مهم مشاوران است، که این مهم را می توان به دو صورت راهنمایی و مشاوره فردی و گروهی به دانش آموزان آموزش داد تا بتوانند، به نحو احسن در زندگی تحصیلی خود به کار گیرند.
پیشرفت تحصیلی یکی از متغیرهای اصلی آموزش و پرورش است و می توان از آن به عنوان شاخص عمده ی سنجش کیفیت آموزش و پرورش یاد کرد. متأسفانه در حال حاضر با توجه به استعدادهای خوبی که در دانش آموزان وجود دارد، این هدف در آموزش و پرورش اتفاق نیفتاده است. بررسی آمارهای مردودی دانش آموزان در دوره متوسطه نشان می دهد که هر ساله حدود ۳۰ درصد از آنان مخصوصاً در سال اول متوسطه مردود می شوند که این مسأله بزرگ ترین نقطه ضعف آموزش و پرورش ما است. پیشینه تحقیقات مختلف حاکی از آن است که مشاوره تحصیلی و گروهی بر افزایش مهارت های تحصیلی و در نتیجه پیشرفت تحصیلی دانش اموزان مؤثر بوده است، بنابراین چنانچه دانش آموزان از ابتدا از خدمات مشاوره ای مخصوصاً در زمینه ی مشاوره تحصیلی استفاده کنند، از پیشرفت تحصیلی بهتری برخوردار خواهند شد(رجایی و همکاران، ۱۳۹۰).
خلاصه فصل:
یکی از نیازهای مهم انسان، نیاز به عزت نفس است. عزت نفس سالم برای کودکان مانند سپری در برابر چالش های دنیا عمل می کند. افرادی که احساس خوبی در مورد خود دارند به آسانی تعارض ها را پشت سر گذاشته، در مقابل فشارهای منفی ایستادگی می کنند و به خوبی می توانند از زندگی لذت ببرند. کلید بسیاری از موفقیت های انسان عزت نفس است و برعکس بسیاری از مشکلات انسان از ضعف آن ناشی می شود. عزت نفس از عوامل اصلی تعیین کننده در شکل دهی الگوهای رفتاری و عاطفی به شمار می آید. عزت نفس گویای نگرش فرد به خود و دنیای بیرونی است(کیم، داشن و بریان[۱۴۸]،۲۰۰۱). بسیاری از روان شناسان راه رسیدن به سلامت، کمال و پیمودن مدارج رشد و پیشرفت را در عزت نفس یافته اند. افرادی چون آدلر[۱۴۹]، راجرز[۱۵۰]، سولیوان[۱۵۱] و مزلو[۱۵۲] کمبود عزت نفس را ریشه ی بسیاری از بیماری های روانی دانسته اند. بنابراین، بسیاری از مسائل انسان با عزت نفس او رابطه دارد: اگر به خود بها دهد کم تر دچار افکار آزاردهنده و احساس های منفی شده بین ابعاد مختلف شخصیتی وی هماهنگی ایجاد می شود(امامی، فاتحی زاده و عابدی،۱۳۸۵). در واقع عزت نفس به عنوان یک شاخص برجسته در زندگی قادر است کلیه فعلیت های دانش آموزان از جمله پیشرفت یا افت تحصیلی آنان را تحت تأثیر قرار دهد. دانش آموزانی که احساس ارزشمندی و عزت نفس بالا دارند در مقابل انواع مشکلات و مسایل زندگی، فشارهای روانی، تهدیدات و حوادث ناگوار و بیماری های روانی مقاوم و پایدار خواهند بود(کیم، داشن و بریان،۲۰۰۱).
به طور کلی، باید گفت که با بهره گرفتن از برخی مداخلات روانشناختی که مهم ترین آن روش مشاوره گروهی به شیوه ی عقلانی-عاطفی- رفتاری می باشد می توان به افرادی که عزت نفس پایینی دارند و در امر تحصیل نیز دچار افت شده اند کمک کرد. برای این کار لازم است ابتدا سطح عزت نفس افراد با آزمون معتبر مشخص گردد و سپس با بهره گرفتن از تکنیک های مختلف و با ایجاد شرایط مناسب به آن ها کمک شود تا سطح عزت نفس خود را افزایش دهند(کیم، داشن و بریان،۲۰۰۱).
بنابراین، همان گونه که در مبانی نظری این پژوهش ذکر گردید روش هایی که برای افزایش عزت نفس به کار می رود الگوی یادگیری اجتماعی نامیده می شود و جهت افزایش عزت نفس و پیشرفت تحصیلی باید در یکی از متغیرهای شناخت، عاطفه ، رفتار و متغیر بیولوژیک تغییر به وجود آورد.چنان که گام ها و مراحل راهبردها به تدریج و با سازماندهی صحیح آموزش داده شوند و امکان درون سازی مطالب برای فرد فراهم گردد، نوجوانان قادر به کاربرد روش ها هستند و این امر موجب افزایش عزت نفس و پیشرفت تحصیلی آن ها خواهد شد.
۲-۳ پیشینه پژوهشی
۲-۳-۱ پژوهش های انجام شده در خارج کشور
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.
نمازی زاده و همکاران(۲۰۰۶)، در تحقیق خود با عنوان اثربخشی فعالیت های ورزشی و عزت نفس به این نتیجه دست یافتند که فعالیت های ورزشی و آموزش های شناختی رفتاری بر عزت نفس افراد شرکت کننده مؤثر است.
در مطالعه دیگر لویس[۱۵۳] (۲۰۰۰)، مشاهده کرد که مشاوره فردی با تأکید بر روش عقلانی- عاطفی باعث افزایش عزت نفس ۶۰ دانشجوی آمریکایی آفریقایی تبار شده است، اما مشاوره گروهی عقلانی- عاطفی- رفتاری کوتاه مدت چنین تأثیری نداشته است.
هدلی[۱۵۴](۱۹۸۸)، در پژوهش خود نتیجه گرفت که فعالیت های راهنمایی و مشاوره گروهی تأثیر مثبتی روی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دارد.
ماریانی[۱۵۵](۱۹۷۹)، نشان داد که درمان عقلانی- عاطفی در طی ده جلسه که بر روی دانش آموزان دبیرستانی انجام گرفت باعث افزایش عزت نفس آن ها شد.
تری دیانا[۱۵۶](۱۹۹۵) و یوت آرمند[۱۵۷](۱۹۹۶)، در تحقیق خود نشان دادند که آموزش مشاوره گروهی تاثیری بر بهبودی عزت نفس ندارد .
برایان سوکیانگ[۱۵۸](۱۹۹۵) در یک مطالعه ی آزمایشی نشان داد که آموزش مشاوره ی گروهی می تواند سطوح عزت نفس کلی و عزت نفس مربوط به والدین خانواده را در نوجوانان به طور معناداری افرایش دهد.
کرستن[۱۵۹](۱۹۹۷)، نیز در تحقیق دیگری بر روی ۲۰ دختر و پسر ۸-۱۱ ساله ، نشان داد که دانش آموزانی که در برنامه مشاوره گروهی با تاکید بر تعارض، شرکت کرده بودند به طور معناداری سطوح بالاتری از عزت نفس را نشان دادند.
رافوس[۱۶۰](۱۹۹۸)، در یک مطالعه، دریافت که مشاوره عقلانی-عاطفی-رفتاری، عزت نفس، خودکنترلی درک شده و رفتار کلامی دانش آموزان را افزایش می دهد.
– کونوی[۱۶۱](۱۹۹۹)، در پژوهش خود دریافت که درمان شناختی رفتاری منجر به افزایش شرکت نوجوانان در کلاس های درس شده و در نتیجه عزت نفس و ارزش شخصی آن ها افزایش یافته است.
– در همین راستا، واتر[۱۶۲](۱۹۹۸)، در پژوهش خود به این نتیجه دست یافت که دانش آموزان ابتدایی که در برنامه آموزش عقلانی- عاطفی شرکت نموده اند سطوح اضطراب شان کاهش، عزت نفس شان و تحمل ناکامی آن ها افزایش یافته است. او بیان می کند که عموماً این آموزش ها باعث افزایش مهارت های مؤثر این نوع دانش آموزان در مقابله و برخورد با موقعیت های هیجانی می شود، و این نوع آموزش در مقایسه با برنامه آموزش مبتنی بر نظریه فروید، در کاهش باورهای غیرمنطقی و هیجان های بدکارکردی کمک کننده است.
– کلوسترمن[۱۶۳](۱۹۹۸)، در پژوهش خود با عنوان عزت نفس و عواطف در حل مسائل ریاضی به این نتیجه دست یافتند که عواطف و عزت نفس مولفه های مناسبی برای پیش بینی پیشرفت و انگیزه ی تحصیلی هستند.
وارن[۱۶۴] و همکارانش(۱۹۸۸)، در پژوهشی به بررسی تأثیر درمان شناختی بر افزایش عزت نفس پرداختند. آن ها ۳۳ داوطلب را به سه گروه تقسیم کرده، آن ها را در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار داده در مورد هر دو گروه آزمایش درمان های عقلانی- هیجانی و رفتاری- شناختی انجام دادند. نتیجه این بود که عزت نفس در هر دو گروه آزمایشی(نسبت به گروه گواه) افزایش یافته بود و این تغییر در گروه شناختی- رفتاری بیش از گروه عقلانی- هیجانی بود.
پوپ و همکاران(۱۹۸۹)، برای درمان کودکان مبتلا به عزت نفس پایین در کلینیک بیماران سرپایی از شیوه ی شناختی- رفتاری استفاده کرد و نتایج سودمندی گرفت. علاوه بر آن، همین شیوه را در مورد دانش آموزان بااستعداد و سرآمدی که دیدی کاملاً منفی در مورد خود داشتند اجرا کرد و نتایج مثبتی به دست آورد. پژوهش پوپ(۱۹۸۹)، نشان داد که درمان شناختی- رفتاری در افزایش عزت نفس دانش آموزان مؤثر است (پوپ و همکاران،۱۳۸۴).
ناولر و تایلر[۱۶۵] در ۱۹۸۹ در مورد تأثیر آموزش والدین در افزایش عزت نفس کودکان پژوهشی انجام داده، نتیجه گیری کردند که این آموزش ها در اصلاح رفتار کودکان، پیشرفت تحصیلی و افزایش عزت نفس آن ها مؤثر است.
نلسون و دیوید[۱۶۶](۱۹۹۶)، و فنل و ملوئیک(۱۹۷۷)، با مداخله شناخت درمانی به رفع باورهای غیرمنطقی و افزایش عزت نفس پرداختند.
والیانت و پاول[۱۶۷](۱۹۹۳)، با روش عقلانی- عاطفی رفتاری با ده نوجوان در مرکز درمانی کار کردند و افزایش معناداری در عزت نفس و کاهش خصومت کلامی در آن ها ملاحظه کردند.
کلانتری، نشاط دوست، مولوی و آدم زاده(۱۹۹۹)، در پژوهشی با عنوان اثربخشی مشاوره گروهی حمایتی بر عزت نفس دانش آموزان دختر شهید به این نتیجه دست یافتند که آموزش های شناختی و شناختی رفتاری بر ابراز وجود و عزت نفس افراد شرکت کننده در پژوهش مؤثر بوده است.
۲-۳-۲ پژوهش های انجام شده در ایران
نتایج مطالعه خدایی(۲۰۰۷)، روی ۴۰ نفر از دانش آموزان دختر سال اول متوسطه شهرستان ایلام نشان داد که مشاوره گروهی باعث افزایش سلامت عمومی و عزت نفس کلی دانش آموزان دختر گروه آزمایش شده است.
مظاهری و همکاران(۲۰۰۶)، در بررسی خود که بر روی ۳۰ نفر از دانشجویان خوابگاه در سه گروه (دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه) به مدت ۸ جلسه انجام دادند، به این نتیجه رسیدند که آموزش شناختی – رفتاری نسبت به آموزش رفتاری به طور معنی داری بر افزایش عزت نفس مؤثرتر بوده است.
دادپور و همکاران(۱۳۹۱)، در پژوهش خود به این نتیجه دست یافتند که مشاوره گروهی به شیوه ی عقلانی عاطفی باعث کاهش اضطراب و افزایش عزت نفس دانش آموزان تیزهوش شد.
امیرجان، سلطانی علی آباد، یونسی، ازخوش و عسگری(۱۳۸۹)، در پژوهشی با عنوان اثربخشی مشاوره گروهی به شیوه عقلانی- عاطفی- رفتاری بر افزایش احترام به نفس و پیشرفت تحصیلی دختران نوجوان دبیرستانی به این نتیجه دست یافتند که مشاوره گروهی موجب افزایش احترام به نفس و پیشرفت تحصیلی(در سطح ۰۰۱/۰) در آزمودنی ها شده است.
استادیان، سودانی و مهرابی زاده هنرمند(۱۳۸۸)، در پژوهشی با عنوان اثربخشی مشاوره گروهی به شیوه عقلانی- عاطفی- رفتاری الیس، بر اضطراب امتحان و عزت نفس دانش آموزان دختر پایه ی سوم مقطع راهنمایی شهر بهبهان به این نتایج دست یافتند که مشاوره گروهی به شیوه عقلانی- عاطفی- رفتاری الیس، باعث کاهش اضطراب امتحان و افزایش عزت نفس دانش آموزان گروه آزمایشی در مقایسه با گروه گواه گردید.
رجبی و خدایی(۱۳۸۶)، در پژوهشی به این نتیجه دست یافتند که آموزش مشاوره گروهی بر عزت نفس دختران مؤثر است.
امامی و همکاران(۱۳۸۵)، در پژوهشی تحت عنوان مقایسه اثر بخشی دو شیوه شناختی- رفتاری و آموزش والدین در افزایش عزت نفس دانش آموزان به این نتایج دست یافتند که آموزش به شیوه عقلانی-عاطفی- رفتاری عزت نفس دانش آمزان دختر را به طور مؤثر افزایش داد و آموزش والدین در افزایش عزت نفس دانش آموزان پسر مؤثر است. دو شیوه مذکور تمام ابعاد عزت نفس: شامل عزت نفس کلی، تحصیلی، خانوادگی، اجتماعی و جسمی را همزمان افزایش داد.
ولی زاده(۱۳۸۵)، در تحقیق خود با عنوان تأثیر درمان عقلانی- عاطفی- رفتاری بر عزت نفس نابینایان، به این نتیجه دست یافت که این آموزش باعث افزایش عزت نفس نابینایان شده است.
کجباف نژاد، دبیری و قاسمپور(۱۳۸۴)، در پژوهشی با عنوان بررسی تأثیر آموزش گروهی بر افزایش عزت نفس و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر پایه سوم مقطع متوسطه دبیرستان های شهرستان بهبهان به این نتیجه دست یافتند که برگزاری مشاوره گروهی میانگین نمرات عزت نفس گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه افزایش نشان داده است.
فصل سوم:
روش پژوهش
۳-۱ مقدمه:
در فصل حاضر، طرح پژوهش، جامعه آماری، نمونه و روش نمونه گیری، شیوه اجرای جلسات، ابزار پژوهش، پایایی و روایی، روش نمونه گیری، روش آماری تجزیه و تحلیل داده ها مورد بحث قرار می گیرد.