صاحبان سهام عادی علاوه بر دریافت سود سهام و حق دادن رأی، حق دیگری هم دارند که آن را حق تقدم خرید سهام مینامند. داشتن چنین حقی به سهامداران این امکان را میدهد تا درصد مالکیت خود را ثابت نگهدارند. اگر شرکتی قصد افزایش سرمایه را داشته باشد، سهام جدید را باید نخست به سهامداران فعلی خود عرضه نماید و هر سهامدار به نسبت سهام خود در پذیرهنویسی سهام عادی اضافی، مشارکت خواهد کرد(مونوا و ارتاس[۳۸]، ۲۰۱۰).
تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)
ارزش گواهی حق تقدم خرید به عوامل زیر بستگی دارد: ارزش سهام شرکت در بازار، قیمت پذیرهنویسی که از سوی شرکت تعیین میشود (سهام جدید باید به آن قیمت به فروش برسد) و تعداد حق تقدم که برای خریدن یک سهم جدید لازم است. معمولا یک نفر باید دارای چندین حق خرید باشد تا بتواند یک سهم جدید بخرد. قیمت پذیرهنویسی سهام همیشه زیر قیمت بازار تعیین میشود، تا سهامداران به خرید سهام جدید تشویق شوند. معمولا میزان این تخفیف تا ۱۵ درصد قیمت بازار سهام میرسد. فرض کنید که بعد از مجمع عمومی، قیمت بازار هر سهم ۵۰ دلار و قمیت پذیرهنویسی آن ۵/۴۲ دلار است. اگر ۱۰ حق تقدم برای خرید یک سهم لازم باشد ارزش هر حق تقدم خرید حدوداً ۷۵/۰ دلار میشود ۱۰/۴۲٫۵-۵۰ با تغییر قیمت سهام قیمت گواهی حق تقدم نیز تغییر خواهد کرد (رجبی و گنجی، ۱۳۸۹).
کسی که سهام شرکتی را دارد باید همواره سه تاریخ مشخص را در نظر داشته باشد:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.
تاریخ اعلان افزایش سرمایه
تاریخ بستن دفتر سهام شرکت
زمان انقضای مهلت حق تقدم خرید
هیأت مدیره در زمان اعلان افزایش سرمایه شرح کاملی از شرایط پذیرهنویسی، شامل تعیین تعداد حقی که شخص باید داشه باشد تا بتواند یک سهم جدید بخرد، قیمت پذیرهنویسی سهم جدید و تاریخ بستن دفتر سهام را اعلان میکند. مقصود از تاریخ بستن دفتر سهام، تعیین روزی است که فهرست کاملی از سهامداران دریافتکننده گواهی حق تقدم تهیه میشود. در این زمان نام سهامدارانی که گواهی حق تقدم خرید را دریافت میکنند از دفتر سهام استخراج میشود.
آخرین تاریخ مهمی را که سهامداران نباید آنرا فراموش کنند زمان انقضای حق تقدم خرید است، زیرا پس از این تاریخ گواهی حق تقدم خرید بیارزش خواهد شد. معمولا مهلت پذیرهنویسی سهام دو ماه میباشد (کردستانی و مجدی، ۱۳۸۶).
۲-۳-۱-۱-۶- تعیین ارزش سهام عادی
یکی از مهمتریم بررسیهایی که سرمایهگذار باید انجام دهد، تعیین ارزش سهام عادی است. تعیین ارزش ذاتی سهام عادی به مراتب مشکلتر از سایر اوراق بهادار است زیرا سهام عادی دارای عمر نامحدود است و همچنین نرخ بازدهی آن مشخص نیست. روش های متفاوتی برای تعیین ارزش سهام وجود دارد که بشرح زیر است:
تعیین ارزش سهم بر اساس ارزش دفتری
تعیین ارزش سهم با فرض انحلال شرکت
تعیین ارزش سهم بر اساس بهای جایگزینی دارائیها
تعیین ارزش سهم بر مبنای ارزش ذاتی آن
بهترین روش، روش چهارم است. در این روش ارزش سهم براساس ارزش فعلی عایدات آتی محاسبه میشود. منظور از عایدات آتی عبارت است از مبالغ دریافتی بابت سود سهم یا فروش سهم(ال – تامینی، ۲۰۱۲). جهت برآورد دقیق ارزش ذاتی هر سهم چهار متغیر باید از قبل مشخص شوند. این متغیر ها عبارتند از :
سودی که در آینده به هر سهم تعلق خواهد گرفت.
نرخ بازده خواسته شده سرمایه گذار
سود نقدی که در آینده به هر سهم پرداخت خواهد شد
وجهی که در آینده از بابت فروش سهام دریافت خواهد شد.
اگر هر چهار متغیر بالا کاملأ مشخص باشد، تعیین ارزش سهام عادی بسیار آسان است. ولی زمانیکه متغیرهای فوق مشخص نیستند، ارزیابی سهام مشکلتر میگردد. البته به معنی این نیست که روش ارزش ذاتی کاربرد ندارد. در این روش سرمایهگذار یا تحلیل گر، نرخ بازده خواسته شده را با توجه به ریسک شرکت تعیین کرده و بر اساس آن ارزش فعلی جریانات نقدی آتی سهم را محاسبه می نماید. سپس ارزش فعلی جریانها نقدی آتی سهام با قیمت جاری بازار سهام مقایسه و در صورتیکه قیمت بازار سهام کمتر یا مساوی ارزش فعلی جریانهای نقدی آتی باشد، سهام مورد نظر خریداری می گردد(النزی و همکاران[۳۹]، ۲۰۱۱).
نکته مهم دیگر جنبه روانشناسی ارزیابی سهام است، برخی از نویسندگان معتقد هستند که سرمایه گذار باید روانشناس خوبی باشد. بعنوان مثال در کتاب “پیکاربرای سود بازار سهام” عنوان شده که بهترین سرمایه گذاران، روانشناسان هستند. رفتار بازار سهام مبتنی بر قضاوت خاصی است که به جنبه های روانشناسی مربوط تر است تا به محاسبه اعداد و ارقام. فهم و درک روانشناسی بازار، عامل اساسی در انتخاب منطقی است. با اینحال سرمایه گذاران نباید بر اساس روحیات خود تصمیم بگیرند زیرا تجربه ثابت کرده که اغلب افرادی که دیدگاه های بلندمدت داشتهاند، موفقتر بودهاند(بوکپین و اسشاکو[۴۰]، ۲۰۰۹).
۲-۳-۲- نحوه تصمیم گیری خریداران سهام عادی در بورس اوراق بهادار
۲-۳-۲-۱- انتخاب سهام
در اکثر بورسهای دنیا، اوراق بهادار متنوعی برای سرمایهگذاری عرضه می گردد ولی در حال حاضر در بورس اوراق بهادار فقط سهام عادی خرید و فروش میشود. بنابراین در اینجا طریقه انتخاب سهام عادی توسط سرمایهگذاران مدنظر است. در موقع انتخاب سهام، مهمترین موضوع برای فرد سرمایهگذار این است که چه مبلغی را برای هر سهم عادی پرداخت نماید. تعیین دقیق مبلغ پرداختی برای هر سهم احتیاج به تجزیه و تحلیلهای وسیعی دارد. هدف اصلی از تجزیه و تحلیل سرمایهگذاری، محاسبه ارزش فعلی عایدات هر سهم است. در بورسهای کارا، تعیین ارزش واقعی هر سهم (ارزش فعلی عایدات آتی ) براحتی امکان پذیر است. در بازار کارای سرمایه، تمام اطلاعات مربوط به اوراق بهادار در قیمت بازار این اوراق منعکس است و هر اطلاعات جدیدی که به بازار میآید، سریعاً قیمت اوراق بهادار را تحت تأثیر قرار میدهد. در این بازارها، امکان دستیابی به بازده غیرعادی[۴۱] وجود ندارد و بازده سرمایهگذاری متناسب با ریسک مربوط به آن است (صفرزاده، ۱۳۸۹).
انتخاب سهام در بازار کارا بسیار آسان است زیرا قیمت سهام تفاوت بسیار ناچیزی از ارزش ذاتی آن دارد. در این بازار، با توجه به روحیات سرمایه گذار نسبت به ریسک پذیری، سهام انتخاب میگردد. سرمایهگذار این اطمینان خاطر را دارد که برای سهام خریداری شده بیشتر از قیمت واقعی آن مبلغی پرداخت ننموده است. بنابراین ضرورتی برای تجزیه و تحلیلهای بنیادی احساس نمیشود؛ بقول برخی از صاحبنظران: در بازار کارا بهترین شکل انتخاب سهام بصورت تصادفی است. در کشورهایی نظیر ایران که بازار کارای سرمایه ندارند، قیمت بازار اوراق بهادار با قیمت واقعی آن تفاوت قابل ملاحظهای دارد. بنابراین شخص سرمایهگذار باید تجزیه و تحلیل بنیادی، جهت خرید سهام مورد نظر انجام دهد (هاشمی و بهزادفر، ۱۳۹۰).
۲-۳-۲-۱-۱- انواع تجزیه و تحلیل بنیادی
الف) تجزیه و تحلیل اقتصاد کشور
عکس مرتبط با اقتصاد
ب) تجزیه و تحلیل صنعت
ج) تجزیه و تحلیل شرکت
د) تعیین ارزش سهام عادی
الف) تجزیه و تحلیل اقتصاد کشور
سرمایهگذار در هنگام خرید سهام ابتدا باید وضعیت اقتصادی کشوری که قرار است سرمایه گذاری در آن صورت گیرد را مورد بررسی قرار دهد. اگر چه هدف سرمایه گذار خرید سهام شرکتهای منفرد است، ولی مشکل است بتوان تصور نمود که صنعت و شرکتهای موجود در صنعت تحت تأثیر عوامل اقتصادی قرار نگیرد. تغییر در هریک از عوامل اقتصاد باعث تغییراتی در وضعیت صنعت و شرکتهای موجود در آن میشود و طبعاً باعث تغییراتی در انتظارات و پیشبینیهای فرد سرمایهگذار خواهد گردید. سیاستهای پولی و مالی دولت نقش فوق العادهای در شکوفایی و رشد یا رکود صنعت دارد. بنابراین سرمایهگذار ناگزیر است اقتصاد کشور را تجزیه و تحلیل کند. در تجزیه و تحلیل اقتصاد ملی عوامل بیشماری از قبیل تولید ناخالص ملی، نرخ تورم، نرخ بهره و نرخ پس انداز، نرخ بی کاری، کسری یا مازاد بودجه، نرخ مالیات، نرخ ارز، میزان صادرات و واردات، تراز پرداختها و غیره باید مورد بررسی قرار گیرد. سرمایهگذار باید بررسی نماید که عوامل فوق چه تغییری در بازار سهام و خصوصاً در قیمت سهام بوجود خواهد آورد (هاشمی و همکاران، ۱۳۹۰).
ب) تجزیه و تحلیل صنعت
اهمیت این تحلیل با توجه به عملکرد صنایع مختلف در طول سالیان روشن میگردد. این تحلیل به سرمایه گذاران کمک می کند تا در چه صنایعی سرمایه گذاری کنند و از کدام یک دوری کنند. هدف از این تحلیل ارزشیابی وضعیت جاری صنعت است. در نمودار ۲-۱، این مراحل قابل مشاهده است. آقای گرودیسکی[۴۲] در کتاب سرمایهگذاری خود رشد صنعت را به سه مرحله تقسیم میکند:
مرحله پیشرو[۴۳]
در این مرحله، تقاضا به سرعت رشد می یابد. بسیاری از شرکتها به علت ناتوانی در مقابل فشارهای رقابتی و نداشتن تجربه رشد سریع فروش و سودآوری در این مرحله از حرکت باز می مانند. در مبارزه شرکتها برای کسب سهم بازار و بقاء ، رقابت سختی در می گیرد. ریسک سرمایه گذاران در یک شرکت گمنام بالاست، ولی در مقابل، اگر شرکت موفق شود بازده مورد انتظار آنها نیز بالاست. در مرحله آغازین صنعت، شناسایی شرکتهایی که در نهایت در صنعت باقی میمانند، برای تحلیلگران اوراق بهادار دشوار است. با گذشت زمان و مشخص شدن برندگان، قیمتهای آنها به طور چشمگیری از مراحل اولیه توسعه فراتر خواهد رفت. شرکتهای دست اندرکار در بخش نرم افزار و سخت افزار رایانه در آغاز دهه ۱۹۸۰ مثال خوبی از مرحله آغازین هستند. همراه با جهش یکباره تقاضای منتظره برای محصولات آنها، بیشتر این شرکتها با هدف کسب سهم بیشتری از بازار فعالیت می کنند. در سال ۱۹۸۳، تعداد شرکتهای تولید رایانه، تنها در آمریکا، به ۱۵۰ شرکت میرسید. این مرحله ممکن است بالاترین بازده را داشته باشد، ولی در عوض، بالاترین خطر را نیز دارد(آلوچنا[۴۴]، ۲۰۰۹).
مرحله توسعه یا رشد[۴۵]
در این مرحله، شرکتهایی که از مرحله آغازین گذشتهاند، مشخص میگردند. این شرکتها رشد و ثروتمندتر شدن را با نرخی بیشتر از مرحله قبل ادامه میدهند. شرکتها محصول خود را بهبود بخشیده و قیمتهایشان را پایین میآورند. همچنین مبالغ قابل توجهی سرمایهگذاری را جذب میکنند. با توجه به ظهور توانایی های بالقوه و کاهش ریسک این شرکتها، سرمایهگذاران تمایل بیشتری به سرمایهگذاری در آنها نشان میدهند. خط مشیهای مالی در این مرحله تعیین و تثبیت میشوند. سرمایه شرکت بین طیفهای بیشتری گسترده میشود. سود سهام نیز اغلب پرداخت میشود و به افزایش جذابیت این شرکتها در نزد سرمایهگذاران کمک میکند. بیشتر سرمایهگذاران به این مرحله علاقه دارند زیرا صنایعی که در این مرحله قرار دارند، فرصتهای بیشتری برای افزایش تقاضا، برای محصولات و خدمات خود نسبت به کل اقتصاد داشتهاند(کولمان و تتی[۴۶]، ۲۰۰۸).
مرحله تثبیت یا بلوغ[۴۷]
در این مرحله رشد شرکت معتدلتر می شود. فروش ممکن است باز هم افزایش یابد ولی نرخ آن از قبل کمتر خواهد بود. محصولات بیشتر استاندارد شده و نوآوری کمتری در آنها روی میدهد. بازار پر از رقابت بوده و هزینه ها ثابت باقی میمانند و صنایع حرکت خود را بدون رشد قابل توجه ادامه میدهند. همچنین ممکن است برای مدت زیادی، یا به صورت متناوب، رکود نیز روی دهد. سرمایهگذارانی که به افزایش ارزش سرمایه خود می اندیشند از این مرحله دوری میکنند.
شکل (۲-۱) چرخه صنعت
(تومپسون و ام سی کارتی[۴۸]، ۲۰۰۸)
ج) تجزیه و تحلیل شرکت
سرمایهگذار پس از انتخاب صنعت، باید شرکتهایی را در صنعت انتخاب نماید که نسبت به دریافت سود سهام و افزایش قیمت سهام در آینده مطمئن باشد. برآورد کیفیت و کمیت سود در آینده عامل مهمی در موفقیت یا عدم موفقیت سرمایهگذار است. بنابراین سرمایهگذار باید تجزیه و تحلیلهای وسیعی را در مورد شرکت بشرح زیر انجام دهد:
اولاً: سرمایهگذار باید موقعیت رقابتی شرکت را بررسی کند زیرا اولین متغیری که کمیت سود آینده را تحت تأثیر قرار میدهد موقعیت رقابتی شرکت است. موقعیت رقابتی شرکت با معیارهایی از قبیل: میزان فروش، درآمد سالانه، رشد فروش، ثبات درآمد فروش و تنوع محصولات سنجیده می شود.
ثانیاً: سرمایهگذار باید کارایی مدیریت شرکت را مورد بررسی قرار دهد. مدیریت نقش فوق العادهای در موفقیت یا شکست شرکت دارد. مدیریت می تواند به شرکت حرکت ببخشد و ادامه حیات آن را تضمین کند. برخی از صاحبنظران، مدیران مجرب را سرمایه نامرئی و بسیار با ارزش شرکت تلقی می کنند. به همین خاطر است که برای سرمایهگذار، بررسی کارایی مدیریت ضروری است. تغییرات قیمت سهام بستگی به میزان کارایی مدیریت شرکت دارد و مهمترین عامل در تعیین ارزش سهام عادی، عامل مدیریت است. مطالعات اخیر نشان داده است که در صد بالایی از عدم موفقیت شرکتها، پی آمد مدیریت ناشایست و ناآزموده بوده است. تعیین کارایی مدیریت شرکت، کار بسیار مشکلی است ولی سرمایهگذار با بررسیهای خود میتواند تا حدودی کارایی مدیریت را ارزیابی کند. سرمایهگذار باید اطلاعاتی از قبیل: سن، میزان تحصیلات و میزان تجربیات مدیر را کسب نماید. در مرحله بعد سرمایهگذار باید بررسی نماید که آیا مدیریت توانسته است موقعیت رقابتی شرکت را حفظ نماید یا از قبل بهتر کند؟ آیا در دوران تصدی مدیریت قیمت سهام در بازار افزایش یافته است یا کاهش؟ آیا در مواقع لزوم، مدیریت توانسته است منابع مالی مورد نیاز شرکت را به نحو مطلوبی تأمین کند؟ آیا مدیریت برای رسیدن به اهداف شرکت، استراتژی های مشخصی در آینده دارد؟ (ترابی و هومن، ۱۳۸۹).
ثالثاً: سرمایهگذار باید کارایی عملیاتی شرکت را مورد بررسی قرار دهد. منظور از کارایی عملیاتی این است که شرکت بتواند بازده مناسبی روی منابع (دارئیها) بکار گرفته شده تحصیل نماید. یکی از معیارهایی که میتوان با آن کارایی عملیاتی را سنجید، درصد استفاده از ظرفیت تولیدی شرکت است. درصد استفاده از ظرفیت تولیدی ( و یا فروش) از این جهت مورد توجه سرمایه گذاران است که تأثیر عمده ای بر سود هر سهم دارد. برای تعیین کارایی شرکت و بررسی ریسک فعالیت آن، باید ظرفیت تولید واقعی با ظرفیت شرکت در نقطه سربسر مقایسه گردد. هرچه سطح ظرفیت واقعی بیشتر از سطح ظرفیت در نقطه سربسر باشد، شرکت کارا تر خواهد بود زیرا حاشیه ایمنی بیشتری وجود دارد و طبعاً سود هر سهم بیشتر می گردد. (یکی دیگر از معیارهای سنجش کارایی ، بررسی اهرم عملیاتی شرکت است که در اینجا از تشریح اهرم عملیاتی خودداری میگردد). سومین معیاری که کارایی عملیاتی شرکت را می سنجد، مخارج سرمایهای است. معیارهایی که قبلأ به تشریح آن پرداخته شد، کارایی عملیاتی شرکت را در گذشته و حال می سنجد. بر اساس مخارج سرمایهای که توسط شرکت انجام گرفته است میتوان کارایی عملیاتی را
درآینده پیش بینی کرد. زیرا شرکتها بر اساس پیش بینیهایی که نسبت به سطح تقاضا برای محصولات فعلی یا جدید دارند، اقدام به سرمایهگذاری در تجهیزات جدید خواهند کرد. میزان سرمایهگذاری در حال حاضر راهنمای خوبی جهت تعیین قدرت سودآوری آتی شرکت است (هاشمی و همکاران، ۱۳۸۹).
رابعاً: سرمایه گذار باید تجزیه و تحلیل دقیقی نسبت به بدهیهای شرکت داشته باشد. هدف از تجزیه و تحلیل بدهیها، تعیین توانایی شرکت جهت بازپرداخت آنها در سررسید است. اگر چه بکارگیری منابع دیگران سودآوری را افزایش میدهد ولی استفاده بیش از حد از اینگونه منابع آثار نامطلوبی بر قیمت بازار سهام خواهد گذاشت. بعبارت دیگر ریسک مالی شرکت افزایش خواهد یافت. بنابراین سرمایه گذار باید شرکتهایی را برای سرمایه گذاری انتخاب نماید. که از نظر پرداخت بدهی در سررسید توانمند باشند(پاپاداکی و سیوگل[۴۹]، ۲۰۰۷).
سرمایهگذار با بهره گرفتن از نسبتهای مالی از قبیل نسبتهای جاری، آنی، قادر است توانایی شرکت در پرداخت بدهیهای کوتاه مدت را ارزیابی کند. تجزیه و تحلیل ساختار سرمایه نیز اهمیت خاصی دارد. برخی از صاحبنظران عقیده دارند که ساختار سرمایه در تعیین ارزش سهام شرکت مؤثر است. بنابراین در ساختار سرمایه شرکت، مبلغ بهینه بدهی باید بگونهای تعیین شود که مزایای ناشی از بکارگیری بدهی بیشتر از افزایش ریسک شرکت باشد. با بکارگیری اهرم مالی، نسبتهای بدهی، پوشش بدهی و پوشش هزینه تأمین مالی میتوان مبلغ بهینه بدهی را در ساختار سرمایه تعیین نمود (موسوی و کشاورز، ۱۳۹۰).
خامساً: سرمایهگذار باید تجزیه و تحلیل دقیقی نسبت به سودآوری شرکت و ثبات سود داشته باشد. در صفحات قبل مطالبی در مورد اهمیت فروش شرکت عنوان گردید. اما فروش باید بگونهای باشد که پس از کسر تمامی هزینه ها، سود معقولی را نصیب شرکت سازد. در شرایط رقابتی، شرکتها برای افزایش سود نمیتوانند قیمت فروش کالا را افزایش دهند، در این شرایط باید هزینه های شرکت کاهش یابد. بنابراین لازم است هزینه های شرکت مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرند.
به طور کلی تجزیه و تحلیل دقیق صورت سود و زیان شرکت ضروری بنظر میرسد. کیفیت سود نیز عامل مهمی است. همچنین سرمایه گذار باید از رویه های حسابداری شرکت اطلاع داشته باشد، چون تغییر در رویه های حسابداری، سود گزارش شده توسط شرکت را دستخوش تغییر میکند. سرمایهگذار قبل از خرید هر سهم باید پیش بینی دقیقی در مورد سود هر سهم و مهمتر از آن، جریان نقدی هر سهم به عمل آورد. جریان نقدی هر سهم راهنمای خوبی جهت تعیین قابلیت دسترسی به وجوه ناشی از منابع داخلی است که می تواند برای توسعه شرکت بکار گرفته شود. جریان نقدی هر سهم قدرت سودآوری و توانایی تحصیل سود در آینده را به شکل واقع بینانه تری نشان می دهد. براساس اطلاعات گذشته شرکت در مورد سود هر سهم و جریانات نقدی هر سهم، میتوان سود سهام یا جریان نقدی هر سهم را پیش بینی نمود. اگر چه وضعیت سودآوری شرکت در آینده تعیین کننده ارزش سهام عادی است، اما این بدین معنی نیست که سالهای گذشته شرکت مد نظر قرار نگیرد. اگر رویداد مهمی در شرکت رخ نداده باشد، میتوان انتظار داشت که سود سالهای آینده تابعی از سود سالهای گذشته است (هاشمی و صادقی، ۱۳۸۸).
حسابداری
۲-۳-۲-۲- تعیین ارزش سهام عادی
تعیین ارزش سهام عادی از طریق مدلهای زیر انجام میشود:
۲-۳-۲-۲-۱- براساس سود
براساس این مدل، ارزش بازار سهام یک شرکت، به سود شرکت بستگی دارد. به منظور تعیین ارزش فعلی سهام ما می توانیم ارزش فعلی سود هر سهم را براساس نرخ بازده تعدیل شده، محاسبه کنیم. کمترین نرخ بهره اوراق قرضه، براساس ریسکهای مالی و تجاری اصلاح شده است