پادشاه (شاگرد استاد)وکنیزک
رک.(مولوی۲۰:۱۳۷۱)
متفاوت
مشترک
رک.(عطار،۳۳۰:۱۳۸۶)
ایاز و حجره
رک.(مولوی،۱۳۷۱:۹۱۶)
مشترک
مشترک
رک.(عطار،۲۳۴:۱۳۸۶)
عاشق ومعشوق
رک.(مولوی،۱۵۱:۱۳۷۱)
متفاوت
مشترک
رک.(عطار،۴۳۱:۱۳۸۶)
فوتنماز( حج)
رک.(مولوی،۳۳۱:۱۳۷۱)
متفاوت
مشترک
رک.(عطار،۳۹۶:۱۳۸۶)
دیوانه وجالینوس (افلاطون)
رک.(مولوی،۲۹۸:۱۳۷۱)
متفاوت
مشترک
رک.(عطار،۴۴۱:۱۳۸۶)
خلیفه ولیلی(مجنون)
رک.(مولوی،۲۰:۱۳۷۱)
متفاوت
مشترک
رک.(عطار،۲۳۲:۱۳۸۶)
خیار (خربزه تلخ)
رک(مولوی،۲۶۸:۱۳۷۱)
متفاوت
مشترک
رک.(عطار،۲۰۴:۱۳۸۶)
مطابق با جدول، دوازده داستان از این سیزده داستان، دارای مضامین عیناً یکسان هستند و در داستان “بقال(خواجه) و طوطی”علیرغم تفاوت مضمون ، به دلیل شباهت زیاد، آنها را بهعنوان داستان هم مضمون فرض کردیم. عنصر موضوع در چهار داستان مورد قیاس، مشترک است و در نه داستان با وجود مضامین مشترک، متفاوت است.
تعداد شخصیتهای اصلی در داستانهای مورد مقایسه مثنوی چهارده شخصیت است، که شامل اعرابی، لیلی، طفل هندو، لقمان، ایاز، کنیزک، شاه، ایاز، طوطی، آن یکی (عاشق)، جالینوس، آن یکی (یک)، پیر چنگی و صوفی میشود که از این میان چهار شخصیت اعرابی، طفل هندو، آن یکی(عاشق) و پیرچنگی پویا هستند و بقیهی شخصیتها ایستایند. شخصیتهای فرعی، سی وچهار شخصیت است که به عنوان نمونه میتوان به شخصیت شاه در داستان ایاز وگوهر و شخصیت دیوانه در داستان دیوانه و افلاطون یاد کرد. از میان شخصیتهای فرعی دو شخصیت جاسوسان و امیران، پویا، “سی شخصیت”ایستا، “دو شخصیت”جامع،”سی شخصیت”ساده و”بیستوهشت شخصیت”، نوعی و”سه شخصیت”، تمثیلی است که بهعنوان نمونه میتوان بهترتیب از شخصیتهای ایستا به شخصیت زرگر در داستان “پادشاه وکنیزک “و شخصیت خلیفه در داستان” اعرابی وخلیفه” اشاره کرد. برای شخصیت جامع میتوان از شخصیت معشوق در داستان عاشقومعشوق یادکرد و برای شخصیت ساده میتوان از شخصیت محمود در داستان “طفل هندو و شاه “وشخصیت فضول در داستان “صوفی وفضول” نامبرد. از میان شخصیتهای نوعی میتوان به جولقی در داستان “بقال وطوطی “وعمر در داستان “پیرچنگی “اشاره نمود. برای شخصیت تمثیلی میتوان به محمود در داستان “طفل هندو و شاه “و زن در داستان” اعرابی وخلیفه” اشاره کرد.
تعداد شخصیتهای اصلی در مصیبتنامه چهارده شخصیت است که شامل شخصیتهای عاشق، پیر چنگی، اعرابی، طفل هندو، جوان، افلاطون، طوطی، ایاز، شاگرد استاد، ایاز، نظام الملک و مجنون ورابعه میشود. از این تعداد دو شخصیت شاگرد و طفل هندو پویا و بقیهی شخصیتها ایستا هستند. تمامی شخصیتهای اصلی، شخصیت ساده و نوعی نیز هستند و هیچ شخصیت تمثیلی در بین این شخصیتها دیده نمیشود. تعداد شخصیتهای فرعی”بیست ونه” شخصیت هستند که به عنوان مثال میتوان به شخصیت اصلی رابعه در داستان”رابعه وصوفی”و از شخصیتهای فرعی میتوان به شخصیت خواجه در داستان “خواجه وطوطی” اشاره نمود. شخصیتهای فرعی مصیبتنامه شامل یک شخصیت پویا، یازده شخصیت ایستا، بیستوشش شخصیت ساده و بیستوپنج شخصیت نوعی میشود که در میان این شخصیتها هیچ شخصیت جامع وتمثیلی دیده نمیشود. برای هر یک از شخصیتهای یاد شده نمونههایی ذکر میگردد.
شخصیت امیران در”داستان ایاز وگوهر”تنها شخصیت پویا است واز شخصیتهای ایستا میتوان به شخصیت آن یکی در داستان “ایاز وگوهر”و کنیزک در داستان”شاگرد استاد وکنیزک” اشاره نمود. همچنین میتوان از بین شخصیتهای ساده به شخصیت خادم در داستان “پیر چنگی”و لیلی در داستان”خلیفه ومجنون” و از شخصیتهای نوعی به بوسعید در داستان”پیر چنگی”وشخص صادق در داستان “عاشق ومعشوق”اشاره کرد. عنصر لحن عنصر دیگری است که در این داستانها مورد بررسی قرار گرفتهاست. لحن عمومی در یازده داستان مثنوی جدی و در دو داستان “هم جدی و هم طنز آمیز”است. از داستانهایی که دارای لحن جدی هستند میتوان داستان “پادشاه وکنیزک” و”ایاز وگوهر” و از داستانهایی که لحن عمومیشان”هم جدی و هم طنز آمیز”است، میتوان داستان ” دیوانه و جالینوس” را نامبرد. لحن شخصیتها در این داستانها به این شرح است :درداستان” طفل هندو”لحن طفل هندو امیدوارانه، ستایشی، اعتمادآمیز و لحن شاه مهرآمیز، دلسوزانه و عاشقانه است. درداستان” بقال وطوطی” لحن بقال، ندامتآمیز و لحن طوطی، طنزآمیز است. در داستان “ایاز و گوهر” لحن شاه نسبت به درباریان برای شکستن گوهر امتحانگرانه، آمرانه وسپس ستایشگرانه و نسبت به ایاز آمرانه و در بخش پایانی اعتمادآمیز و امیدوارانه است، لحن درباریان نسبت به ایاز سرزنش آمیز، لحن شاه درمورد درباریان خطاب به جلاد آمرانه و خشمآلود است. در داستان “صو فی و فضول” ، لحن فضول نسبت به صوفی، سرزنشآمیز، تحقیرآمیزو نصیحتگرانه است. در داستان اعرابی و خلیفه لحن مرد، نصیحتآمیز، آمرانه و در بخشی تند ودربخش دیگری ندامتآمیز، ودر بخش پایانی صمیمانه است. لحن زن طنزآمیز، کنایهآمیز، توهینآمیزو در بخش پایانی ندامتآمیز، صمیمانه، متواضعانه و احترامآمیز است، لحن اعرابی با نقیبان بارگاه ، ساده لوحانه است ، لحن نقیبان و شاه نسبت به اعرابی مؤدبانه و کریمانه است. در داستان” فوت نماز” لحن شخصی که نماز او فوت شده، حسرتآمیز ولحن آنیکی، در ابتدا عتابی و سپس خیرخواهانه است. در داستان ایاز و حجره لحن حسودان دربارهی ایاز با شاه شکایتآمیز و تعجبآمیز و لحن شاه نسبت به ایاز با درباریان آمرانه و خشمآلود وشکوهآمیز است، لحن شاه در مورد ایاز در گفتگو با خودش مترددانه و اعتماد انگیز، لحن حسودان با شاه عذرخواهانه و ندامت آمیز، لحن شاه نسبت به ایاز اعتماد آمیز و ستایشگرانه ، لحن شاه خطاب به ایاز دربارهی حسودان، آمرانه و انتقامگیرانه است. در داستان” پادشاه و کنیزک” لحن شاه نسبت به حکیم، ستایشآمیز، نسبت به خدا، ستایشآمیز، لحن پیر در خواب نسبت به شاه، امیدآفرین و صمیمانه است. در داستان “خربزه تلخ” لحن خواجه در گفتگو با لقمان، تعجبی سپس متواضعانه و خاکسارانه و لحن لقمان نسبت به خواجه، عاشقانه وستایشی است. در داستان”عاشق و معشوق” لحن معشوق نسبت به عاشق، تحقیرآمیز و نکوهشی و لحن عاشق، غزل گونه، صمیمی و فرو تنانه است. در داستان “پیر چنگی، لحن چنگی در بخش ابتدایی، عذر خواهانه، تضرعآمیز، امیدوارانه و در بخش پایانی، نشاطآمیز، خجالتآمیز، مددجویانه ، توبهآمیز و لحن عمر نسبت به پیر، صمیمانه، طبیبانه و در بخش پایانی هدایتگرانه است. لحن خدا درباره ی پیر خطاب به عمر، دستوری و آمرانه است. در داستان “دیوانه و جالینوس” لحن جالینوس نسبت به خودش، سرزنشآمیز و لحن آنیکی، منطقی و بیطرفانه است. در داستان “خلیفه و مجنون”لحن خلیفه، تحقیر آمیزو لحن لیلی، قاطع وجدی است.
لحن عمومی دوازده داستان مصیبتنامه جدی ویک داستان “هم جدی وهم طنز آمیز” است. از میان داستانهایی که در مصیبتنامه دارای لحن جدی هستند میتوان به داستان “دیوانه وافلاطون ” و “عاشق ومعشوق” اشاره کرد. داستان پیر چنگی تنها داستانی که در مصیبتنامه دارای لحنی جدی وطنزآمیز است. لحن شخصیتها دراین داستانها به شرح زیر است :
در داستان “پیرچنگی” لحن چنگی در مناجات با خدا، عذر خواهانه، تضرعآمیز، امیدوارانه و در پایان تشکرآمیز و لحن شیخبوسعید خطاب به خادم دستوری است. در داستان “طفل هندو” لحن” طفلهندو” منطقی، ستایشی و لحن شاه دلسوزانه است. در داستان ” ایاز وگوهر”لحن شاه، آمرانه، لحن سپاه خطاب به ایاز، سرزنش آمیز، لحن ایاز درمورد شاه در جواب آنیکی، ستایشی، عاشقانه و اطمینانآمیز و لحن آنیکی، عتابی است، در داستان رابعه و صوفی لحن رابعه نسبت به زاهد، تحقیر آمیز و سرزنشآمیز است. لحن زاهد خطاب به رابعه، خطابی و شکایتآمیز است. در داستان”اعرابی و خلیفه” لحن اعرابی آرزومندانه و مهرطلبانه و لحن شاه، حمایتآمیز و مهرآمیز است. در داستان “ایاز و حجره” لحن شاه خطاب به ایاز منطقی و سؤالی و لحن ایاز درگفتگو با شاه، منطقی واستدلالی است. در داستان”شاگرد استاد و کنیزک”، لحن شاگرد استاد، غزلگونه و آمیخته به عشق و لحن استاد، عتابی و خطابی است. ، در داستان” عاشق و معشوق “لحن هر دو شخصیت عاشق و معشوق، خنثی و یکنواخت و لحن شخص صادق، تحلیلی ومستدل است، در داستان خیارتلخ لحن نظام الملک خطاب به کبار دلسوزانه و خیرخواهانه است، در داستان خواجه و طوطی لحن طوطی، دادخواهانه و لحن خواجه نسبت به طوطی، خطابی، نکوهشی و سرزنشآمیز و در داستان” دیوانه و افلاطون “لحن افلاطون، ندامتآمیز و سرزنشآمیز و لحن کسی، خنثی و بیطرفانه است. در داستان خلیفه و مجنون لحن شاه عتابی و آمرانه و لحن مجنون، خطابی و منطقی است. در داستان فوت عبادت لحن سفیان، امیدوارانه و دلسوزانه، لحن هاتف ستایشآمیز ولحن جوان، معمولی است.
از میان سیزده داستان مثنوی، چهار داستان فقط تکگویی درونی دارد نظیر داستان خربزه تلخ، در دو داستان همهی انواع تکگویی شامل درونی، حدیث نفس و نمایشی دیده میشود نظیر داستان اعرابی و خلیفه، درچهار داستان هم تکگویینمایشی و هم درونی وجود دارد نظیر داستان ایاز و حجره. در داستان بقالوطوطی تکگویی از نوع درونی و حدیثنفس دیده میشود و دو داستان بدون تکگویی هستند نظیر داستان فوت عبادت. از میان داستانهای مورد نظر مصیبتنامه سه داستان تک گوییدرونی دارند نظیر”داستان ایاز و گوهر”، داستان اعرابیوخلیفه تکگویی از نوع درونی وحدیث نفس دارد. در دو داستان، تکگویی از نوع حدیثنفس دیده میشود نظیرداستان “پادشاه و کنیزک” و در هفت داستان هیچ نوعی از تکگویی وجود ندارد نظیر داستان رابعه و صوفی.
تمامی سیزده داستان در مثنوی ومصیبتنامه دارای عنصرگفتگو هستند هرچند در برخی داستانهای مثنوی مانند داستان اعرابی وخلیفه گفتگوها چشمگیر تر است.
نه داستان مثنوی محل جغرافیایی مشخص دارد، مانند داستان “بقال وطوطی” وداستان”پادشاه وکنیزک”. در چهار داستان مثنوی، محل جغرافیایی ذکر نشده است، مانند داستان خلیفه ولیلی. زمان و دورهی وقوع حادثه در نه داستان بهصورت مشخص ذکر شدهاست، نظیر داستان”ایاز وگوهر” و”پادشاه وکنیزک “. در داستان “دیوانه وجالینوس” زمان و دورهی وقوع به صورت مبهم ذکر شده است و در سه داستان زمان وقوع حادثه ذکر نشدهاست. کاروپیشه نوزده شخصیت در” نه”داستان ذکر شده است نظیر داستان “بقال وطوطی” وداستان “طفل هندو” و در چهار داستان برای هیچیک از شخصیتها کار وپیشهای ذکر نشده است نظیر داستان عاشق و معشوق. از میان داستانهای مورد مقایسه مصیبتنامه پنچ داستان نظیر داستانهای “دیوانه و افلاطون” و “شاگرد استاد و کنیزک”محل جغرافیا یی داستان ذکر نگردیدهاست. محلجغرافیایی در پنج داستان اثر مورد نظر به صورت مشخص ذکر شدهاست نظیر داستان پیر چنگی و در سه داستان به صورت مبهم ذکر گردیدهاست نظیر داستان خیار تلخ. زمان و دورهی وقوع حادثه در هفت داستان به صورت مشخص ذکر گردیدهاست که به عنوان نمونه میتوان به داستان رابعهوصوفی اشارهکرد و در داستان ایازوگوهر به صورت مبهم آمدهاست. در هفت داستان کار وپیشه چهارده شخصیت ذکر شدهاست، نظیر داستانهای پیر چنگی وطفل هندو و در شش داستان کاروپیشه شخصیتها ذکر نشدهاست نظیر داستان دیوانهوافلاطون و رابعه وصوفی. توصیف در دوازده داستان مثنوی وسیزده داستان مصیبتنامه از زبان راوی است. مانند داستان صوفی وفضول مثنوی و داستان رابعهوصوفی در مصیبتنامه. در سیزده داستان مثنوی که همه داستانها را تشکیل میدهد توصیف از زبان شخصیتها به صورت گفتگومحور و در دوازده داستان بهصورت کنش محور است که از جملهی این داستانها میتوان به ترتیب به داستان” پادشاه وکنیزک” و”ایازوحجره “اشاره کرد. درتمامی داستانهای مصیبتنامه توصیف از زبان شخصیتها وبه صورت گفتگومحور انجام گرفتهاست که بهعنوان مثال میتوان از داستان”اعرابی وخلیفه”نامبرد. دریازده داستان مصیبت نامه توصیف از زبان شخصیتها وبه صورت گفتگومحور انجام پذیرفتهاست که به عنوان نمونه میتوان از داستان خیارتلخ نامبرد. بخش داستانی تمامی داستانهای مورد نظر درمثنوی ومصیبتنامه، ساده وروان و به دور از آرایشهای کلامی زائد و نزدیک به زبان عامه است. دربخش غیر داستانی که تنها در مثنوی دیدهمیشود، دریازده داستان کاربرد مفاهیم، لغات و تعبیرات و مفردات قرآنی، قرآن واحادیث بهچشممیخورد،. دریازده داستان اصطلاحات، ابیات، امثال ومفردات عربی به چشم میخورد. در پنج داستان الفاظ غریب ونامأنوس به صورت محدود به کار رفتهاست و اصطلاحات دانشهای گوناگون نظیر نجوم، طب وفلسفه در هفت داستان دیدهمیشود.
در سه داستان از داستانهایهای مثنوی شروع داستانها با گفتگو، در ده داستان با توصیف و در هیچکدام از داستانها شروع با حادثه نبودهاست که به عنوان نمونه میتوان از داستانهایی که با گفتگو آغاز شدهاند به داستان “خلیفه و لیلی” و از داستانهایی که با توصیف آغاز شدهاند به داستان ایاز و گوهراشاره کرد. شروع داستان “دیوانه و افلاطون “مصیبتنامه با گفتگو، ده داستان با توصیف و دو داستان با حادثه شروع شدهاند. از داستانهایی که با توصیف شروع شدهاند میتوان به داستان “عاشق و معشوق “و از داستانهایی که با حادثه شروع شدهاند میتوان از داستان “شاگرد استاد وکنیزک”یادکرد. شخصیت پردازی چهار داستان مثنوی از طریق عمل است نظیر داستان دیوانه و جالینوس، سه داستان هم با توضیح و هم با عمل است نظیر داستان فوت نماز، پنج داستان هم با توضیح، هم عمل و هم ارائه درون شخصیتها است نظیر داستان بقال وطوطی و داستان” اعرابی و خلیفه” هم از طریق عمل و هم ارائه درون شخصیتها، شخصیتپردازی شدهاست. از میان داستانهای مورد نظر مصیبتنامه پنج داستان هم با توضیح، هم با عمل و هم درون شخصیتها ” نظیر داستان “عاشق و معشوق”، پنج داستان از طریق عمل است نظیر داستان “خلیفه و مجنون “، دو داستان با توضیح و عمل است نظیر داستان” ایاز و حجره “و داستان “خیار تلخ”هم از طریق عمل و هم ارائه درون، شخصیتپردازی شدهاست. زمان دوازده داستان از داستانهای مثنوی زمان گذشته است نظیر داستان” طفل هندو و شاه “و زمان داستان” پادشاه و کنیزک” ترکیبی است. زمان تمامی سیزده داستان مصیبتنامه گذشته است. در “نه “داستان از سیزده داستان مثنوی مکان داستان در ساخت فضا موثر بوده است، در حالیکه در هشت داستان مصیبت نامه مکان در ساخت فضا دخیل بوده است.
زاویه دید در دو داستان مثنوی ثابت و در یازده داستان متغیر است که به عنوان نمونه میتوان به ترتیب از داستان “اعرابیوخلیفه”و داستان” پادشاه و کنیزک” نام برد. در حالیکه تمامی داستانهای مصیبت نامه دارای زاویه دید ثابت هستند و هیچ داستانی زاویه دید متغیر ندارد. گفتگوها در یازده داستان مثنوی به صورت نقلقول مستقیم است نظیر گفتگوهای”داستان بقال و طوطی”. داستان اعرابی و خلیفه، هم نقلقول مستقیم دارد و هم نقلقول غیر مستقیم. گفتگو درداستان “طفل هندو و شاه “فقط به صورت نقلقول غیرمستقیم آمدهاست. گفتگوهای ده داستان از داستانهای مورد نظر مصیبتنامه به صورت نقلقول مستقیم است نظیر داستان “عاشق و معشوق” و در سه داستان به صورت نقلقول غیرمستقیم آمده است نظیر داستان پیرچنگی.
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.
۲-۳٫ مقایسهی عناصر داستان درحدیقه و مصیبتنامه